من تصور میکنم شما همه مسائل رو اینجا بازگو نکردین و اطلاعات دقیقی به ماندادین ، کسی که شمارو کتک میزنه چطور میتونه مهربون و با احساس باشه؟ به خاطر خودتون و نه مادرتون یا هرکس دیگه با مشاور و روانپزشک صحبت کنین.
نمایش نسخه قابل چاپ
من تصور میکنم شما همه مسائل رو اینجا بازگو نکردین و اطلاعات دقیقی به ماندادین ، کسی که شمارو کتک میزنه چطور میتونه مهربون و با احساس باشه؟ به خاطر خودتون و نه مادرتون یا هرکس دیگه با مشاور و روانپزشک صحبت کنین.
سلام خانمی.
خصلت کم صبریت خیلی مشهوده!!!
خوب تعریف کن چی شده؟چرا دعوا کردین؟
چه اقدامات مثبتی تو این دو ماه انجام دادی برای زندگیت و نتیجش چی شد؟
سلام دوست من این بار چرا با هم دعواتون شد چرا کتک ؟ سر همون موضوعات همیشگی یا اتفاق خاصی افتاد . به نظر من مشکلاتی که در دوره عقد هست بعد از ازدواج صد برابر می شه البته برای زندگی من این طور بود.یه خورده بیشتر فکر کن با این مسئاله باید کنار بیایی این طور نیست که می گن برین سر زندگی تون خوب می شین . بعدش می گن حالا یه بچه بیاد بهتر می شه و .... آخرش به جایی می رسه که دیگه نمیشه به این راحتی جبرانش کرد . چه خوب بود همه طلاقهایی که بعد از چند سال و با وجود بچه اتفاق می افتاد با یه فکر باز همون دوره عقد اتفاق می افتاد این جوری آسیب های خیلی کمتری داشت .
هر روز که میگذره بیشتر تغییر میکنه
تحقیرو توهین براش عادی شده
دادو بیداد و فحش
اوایل میگفتم شاید فشار مالی عروسیمون عصبیش کرده
اما دیگه نمیتونم صبر کنم
سر هر چیزی بحث راه میندازه دوست داره کل کل کنه تا من از کوره در برم
بعدشم فاجعه
که صورتمو داغون کرد
عینکمو تو صورتم شکوند
و ...
- - - Updated - - -
مرسی بهم جواب دادین
شوهرم عصبیه منم عصبی کرده
سری پیش همه بهم گفتن صبورو مهربون باش اما دیدم بدتر شد
با هیچ کس کنار نمیاد
از همه بد میگه
به همه بدبینه
میگه مامانت دخالت میکنه
از شوهر خاهرام بد میگه
چی بگم ...
منو نقض میکنه
احساس میکنه عقل کله
- - - Updated - - -
یه مثال از حرفاش بزنم که مثل زنای 100 سال پیش حرف میزنه:
چرا من اومدم خونتون مامانت لیوان سرپر شربتو گذاشت جلوی داداشت اما سر خالیرو گذاشت جلوی من
چرا خواهرت به داداشای ... میگه داداش اما اسم منو صدا میزنه به من نمیگه داداش
چرا مامانت میگه بگو یکی دیگه بیاد لوستر نصب کنه
شما فکر میکنید با حالو طرفید
فکر می کنید من بچه شهرستانم هیچی بارم نیست
و ....
مغزم از حرفاش داره میترکه
- - - Updated - - -
یچیز دیگه
شوهرم قبلا عقد کرده بوده و طلاق داده
دلیلو که بارها از خودش و خونوادش پرسیدم گفتن دختره هرزه بوده (ببخشید)
گفتن همچنان با دوست پسر سابقش اس ام اس ردو بدل میکرده
مچش گرفتیم بعد از 3 روز عقد طلاقش دادیم
بی آبرو بودن خودش و خاهراش .
وقتی با من عقد کرد به همه فامیلاش گفته بوده آتریا همون دخترس داریم رسمیترش میکنیم
یبارم شوهرم بامن قیامت کرد که چرا از دهنت دراومد تازه آشنا شدیم
الانم توبه نکرده به محض اینکه اعتراضی کنم میگه این زندگی زندگی بشو نیست بیا طلاق بگیریم
طلاقت می دم برو
ماهی 200 300 تومن بابت مهرت میدم
تو اخلاق نداری.
- - - Updated - - -
من خسته ام
خسته ام
تنهام
با کلی آرزو ازدواج کردم
واسه جهازم خیلی سختی کشیدم
درو دیوار اون خونه رو من درست کردم
هم کار کردم 60 ساعت در هفته
هم درس خوندم
خرج شوهرم هم دادم
ماشینم زیر پاشه
لباساشو من خریدم
نمیدونم دیگه چی میخاد
شاکیم عصبیم
صبح دلم میخاست برم تو گارد ریل تا مامانم واسه همیشه راحت بشه
لیاقتم این نبود
یک لحظه تنهاش نذاشتم
تو همه کارا پا به پاش بودم
پشتش بودم
خسته از کارو دانشگاه میرفتم خونش لباساشو با دست می شستم آشپزی میکردم بهش میرسیدم
تمام پولو انرژیمو صرف اون کردم
عزیزم عجب اوضاع خرابی!
خب بذار بهت بگم که تو حداقل 70 درصد مقصر هستی و شوهرت خیلی مقصر باشه 30 درصد!
1. از همین نوشتن هات اینجا معلومه که یه ذره هم صبر و آرامش نداری. این چه وضعیه؟ این چه حالیه که تو داری؟ چرا اینطوری هستی؟ انگار همش داری می دویی!
وایسا دختر جون. یه نفسی تازه کن. یه ذره به خودت آرامش بده. زن باید آروم باشه. باید به خودش مسلط باشه. وگرنه که نمی تونه زندگی کنه.
2. تو نه خودت رو می شناسی نه شوهرت رو. باز شوهرت یه مقدار تو رو شناخته. تو واقعن چه جور دختری هستی؟ شوهرت واقعن چه جور آدمیه؟ برای چی باهاش ازدواج کردی؟ از زندگی چی می خواستی؟ چرا فکر کردی این آدم خصوصیاتی که تو دنبالش هستی رو داره؟
3. شوهرت به اندازه کافی سن داره که پس انداز مالی داشته باشه. چرا الان شما مشکل مالی باید داشته باشین؟ نکنه بلد نبوده پول پس انداز کنه؟
4. مهم تر از همه و بدتر از همه : چرا فکر می کنی باید این کارهایی رو گفتی برای شوهرت انجام بدی؟ چرا مثل یه مرد داری رفتار می کنی؟ چرا از همسرت حمایت بی جا کردی؟ تو غرور مردونه ی اونو شکستی.
تو جایگاه مرد خونه رو داری پر می کنی. شوهرت هم برای اینکه تو رو سر جات بشونه داره تحقیرت میکنه که کوچیک بشی. همش خودت مقصری. چون این تو هستی که اول شروع کردی به تحقیر اون!! با انجام دادن کارهایی که وظیفه اون بوده!
5. گفتی نمی دونم دیگه اون چی میخاد؟ خب من می دونم. اون یه زن میخاد. ولی متاسفانه مث اینکه با یه مرد ازدواج کرده! با یه مردی که عصبی میشه مشت میزنه!!!!
یه مشت زدی یه مشت هم خوردی! چرا ناراحتی؟ چرا قیافه مظلوم ها رو به خودت گرفتی؟ وقتی یه زن میتونه همچین کاری کنه از یه مرد چه توقعی داری؟
6. چرا راجع به طلاق حرف می زنه؟ چون هر دوی شما به خاطر گذشته تون سر این موضوع حساسیت دارید. هر دوی شما به شدت از این موضوع می ترسید. هم او و هم تو. به همین خاطره که وقتی میرید شهرستان لیلی به لالای شما میذاره و فیلم بازی می کنه. چون یه بار شکست خورده و دیگه حاضر به پذیرش شکست نیست اون هم جلوی خانواده اش. شما هم به جای این که از این موضوع استفاده کنی خودت رو در موضع ضعف قرار دادی.
7. تو چرا باکره نیستی؟! تو این کار هم عجله کردی. ببین تو خودت هستی که نمی تونی از خودت مراقبت کنی. تقصیر رو گردن اون ننداز.
8. بشین خونه ی مامانت. صب کن تا یه جوری بیاد منت بکشه. بگه برگرد. تو این فاصله روی خودت کار کن. اشتباه های خودت رو درست کن. وقتی تو این همه اشتباه داری نمیشه فهمید شوهرت چطور آدمیه.
عزیزم زن باش. مث یه زن رفتار کن. مث زن های 100 سال پیش رفتار کن! مث زن های 10000 سال پیش. مث همه ی زن هایی که به یه مرد احساس مردونگی میدن. نباید همه جا پابه پاش باشی. نباید نیازهای اون رو تو تامین کنی. اگر هم کاری براش کردی به عنوان یه اشتباه خودت درنظر بگیر و منت نذار.
بذار مزدت مرد باشه. آروم و صبور باش. به هر حرفی میزنی فکر کن. نذار دعوا بالا بگیره. نذار حرمت ها شکسته بشه.
شوهرم به ظاهر قویه اما اعتماد بنفسش کمه
تو سن 36 سالگی هیچ کار مفیدی نکرده
حتی یه ماشین زیر پاش نبوده
لباس درست حسابی نخریده
اینکه تحقیرم میکنه واسه اینه که خودشو کم میبینه
جلوی من
جلوی خونوادم
چیزایی که من واسه خونه میخرم به خونوادش میگه خودم خریدم
اما اینا اصلا برام مهم نیست
انگار یه دختر از روستا گرفته که از طلاق می ترسوندش
تا به کاراش اعتراضی کنم با دادو هوار میگه پاشو جمع کن برو خونه مادرت
شی عزیز میگی بزار وظایفشو عمل کنه اما وقتی نمیکنه
وقتی براش مهم نیست
من آدم کمالگرایی هستم از درجا زدنو فقیر بودن بدم میاد تمام سعیمو واسه زندگیم میکنم اما اون نه
وقتی میخام واسه کاری هزینه کنه آشوب به پا میکنه که چرا درک نمیکنی پول ندارم (مثلا خرید چند تا تخم مرغ)
میدونم کسی باور نمیکنه.
وقتی اینکارارو میکنه میرو خودم خواسته هامو تامین میکنم که دعوا نشه.
خانومی اگر اون یه کاری رو انجام نمی ده. تو هم انجام نده. به هیچ وجه نباید وظایف اونو انجام بدی. شما یه کم عجول هستی. صبر کن. اگر میخوای یادش بدی وظیف هاش رو باید صبور باشی.
- - - Updated - - -
وقتی مردی اعتماد به نفس کم داره تو باید سعی کنی بهش اعتماد به نفس بدی.
.
.
می دونی من چی فکر می کنم؟ من حتی فکر می کنم اون دختر قبلی هم با دوست پسر سابقش ارتباط نداشته. شوهر شما لابد از یه جریانی در گذشته اون آدم خبر داشته و چون اعتماد به نفس نداشته باورش نمی شده که اون دختر حالا کاملا او رو انتخاب کرده باشه. می فهمی چی می گم؟ خودش رو لایق اون نمی دونسته.
.
همون طور که خودش رو لایق شما نمی دونه.
اون به خانواده اش میگه که وسایل خونه رو داره اون می خره. پس بدون خانواده اش از اون همچین توقعی دارند. یا حداقل اینکه خودش از خودش همچین توقعی داره. این رو ازش نگذر. باهاش حرف بزن. بگو اگر واقعن میخوای خودت بخری خودت بخر! من به ارزون قیمت اش هم راضیم.
.
اون میترسه شما ترکش کنی. باور کن می ترسه. برای همین خودش این حرف رو پیش میکشه.
.
شخصیت شما با هم فرق میکنه. به نظر میرسه متاسفانه تو قویتر هستی بنابراین نمی تونی به شوهرت تکیه کنی.
- - - Updated - - -
بهش تکیه کن. اگر این زندگی رو میخای باید مث یه زن به شوهرت تکیه کنی. به جای مدیر خونه، مشاور شوهرت باشی. جلوی خانواده ها از شوهرت تعریف کنی و اونو بالا ببری.
اما نه با حرف های دروغی مث اینکه وسایل رو شوهرت خریده. از خوبی هاش بگو. از اینکه شوهر فوق العاده ایه.
این ماله قبل از این اتفاقا بود
حالا که کتک خوردم
صورتم زخمی شده
تا حالا کسی گلوتو گرفته که خفت کنه
یا از موهات کشیدت رو زمین
البته خدا نکنه
خاستم بفهمی تا چه حد خورد شدم
دلم واسه خونم تنگ شده
اما از شوهرم بدم میاد
دیگه سرد شدم
گوشواره هام از گوشم کنده شده بود تیکه تیکه شده بودن
خودش از رو زمین جمشون کرد
عینکم داغون شده بود
کیو زد
دختری که انقد زحمت کشیده
دختری که تو محل کارش مدیره
من نهایت عشقو بهش داشتم
- - - Updated - - -
همیشه وقتی مامانم میگفت محسن زبون تندی داره با کسی گرم نمیشه یا همش دنبال آتو گرفتنو متلک گفتنو
میگفتم مامان زبونش تلخه اما منو دوست داره
با من خوبه
خیلی کمکمه
ولی اون شب مامانم منو با اون ریختو قیافه دید داد میزد عشقش اینه محبتش اینه چند بار تا حالا کتک خوردی حرف نزدی
نمیدونی چی کشیدم.
- - - Updated - - -
شی
این زندگی ارزش ادامه دادنو داره یا کمرمو واسه جدایی ببندم؟؟؟؟
میخاستم این هفته جهاز ببرم
میبینی اوضاعمو
- - - Updated - - -
امروز زنگ زدم به عروس داییش
با هم جوریم
جمعه عروسیشه
شهرستانه
گفتم منو ببخش من نمیتونم بیام مشکلی پیش اومده گفت آره مادر شوهرت اینجا بود به ما گفت آتریا گفته درسو امتحان دارم نمیرسم بیام!!!!!!!!
گفت آتریا اینا به همه هی میگن تو همون زن قبلیه محسنی چرا چیزی نمیگی
چرا حرفی نمیزنی بهشون بفهمون که دروغاشونو ادامه ندن
اگه انقد طلاق براشون بی آبروییه چرا انقد اذیتت میکنن.
پدرشوهرم صدای جیغای منو اون حالت خفگیمو وقتی پسرش گلومو گرفته بود شنید
اما به جای اینکه بیان اینجا ببینن زنده ایم یا نه رفتن شهرستان مهمونی !!!!!!
به مادر شوهرم گفتم گونم از سه جا پاره شده بیا ببین چه شکلی شدم گفت میام مادر جان میام در اولین فرصت
عجب آدمایی
نمازشون قضا نمیشه اما پره دروغن
شوهرم پشت تلفن داد میزد مامان زنم هرزست میخام طلاقش بدم
بعد می گفت دست رو قرآن میزارم که نگفتم.
من مرد عصبانی رو می فهمم. می دونم که مردی که خشمم رو نمی تونه کنترل کنه هر کاری ممکنه انجام بده.
.
از مادرشوهر و پدرشوهرت انتظار دلسوزی نداشته باش. هرگز دلسوزی نخواهی دید.
.
در مورد اینکه اینجا آخر راه زندگیت هست یا نه من نمی تونم حرفی بزنم. صبر داشته باش. به خودت فرصت بده تا زخم های دلت آروم بگیره.
.
برای دیگران این مسائل رو توضیح نده. با بدگویی و توضیح اتفاقات پیش فامیلای اون ها خودت رو کوچیک می کنی.
.
یه مدت از خودت پرستاری کن. ببین توی اون دعوا تو هم مقصر بودی. اینو بپذیر.
- - - Updated - - -
تو چقدر خودت رو دوست داری؟ به نظرم خیلی کم. چطوری از اون توقع داری که تو رو خیلی زیاد دوست داشته باشه؟ اون هم مردیه که خودش خودش رو دوست نداره. شما دوتا قدرت آسیب رسوندن به همدیگه رو دارید.
.
تو نمی تونی اون رو تغییر بدی. ولی خودت رو می تونی. من هنوز فکر می کنم میشه این زندگی رو نگهداشت. اگه حداقل یه طرف قضیه اصلاح بشه.
- - - Updated - - -
چرا صبر کردی تا اون این کارها رو بکنه ؟ چرا خونه رو ترک نکردی؟ چرا سکوت نکردی؟ می تونستی جلوی بدتر شدن اوضاع رو بگیری. ولی مطمئنم سعی کردی صحنه رو ترک نکنی و تو هم باهاش بجنگی.
.
اگر قصد جدایی داری الان می تونی به پزشک قانونی مراجعه کنی.
- - - Updated - - -
بد نیست بری پزشک قانونی. اگر علایم هنوزم هست... نمی دونم این به خودت بستگی داره. اینجوری می تونی بترسونیش و یا ازش تعهد بگیری ... یا طلاق بگیری.
عطریا جان (اسمت را درست نوشتم؟ )،
عزیزم شما خودت به آرامی و ناخواسته زندگیت را به اینجا کشوندی.
اگر بری تاپیک دوستانی که برات کامنت گذاشتن را بخونی، می بینی که مشکلاتشون و شخصیتشون چقدر شبیه خودت هست.
رها زنی شاغل و مستقل که همسر بیکارش را حمایت کرده و همه کاری براش کرده، اما احساس می کنه همسرش قدر نمی دونه
شی زنی شاغل و مستقل ............... دقیقا همون داستان.
و عطریا تکرار رها و شی.
همسر شما حمایت شدن، از این که از نظر اقتصادی کمک بشه، حمایت بشه، از این که کسی براش وام بگیره، کار جور کنه، قسطهاش را بده بدش نمی آد.
اما وقتی این حمایت ها از سمت همسر انجام می شه، رابطه زن و شوهری خراب می شه. قدرت و ابهت و توانایی مرد زیر سوال می ره.
عطریای عزیز،
یادآوری اشتباهاتت به قصد سرزنشت نیست،
به قصد این هست که بدونی تو هم مقصری و از این به بعد بهتر عمل کنی.
چرا بدون تحقیق از خانواده و فامیل همسرت در مورد ازدواج قبلیش به حرف اونها بسنده کردی؟
چرا اجازه دادی شما را به عنوان عروس قبلی معرفی کنند؟
عزیز من شما هنوز عروسی نگرفتی، رفتی با همسرت همخونه شدی برای چی؟
برای این کار به فرهنگ، نگرش، آداب و رسوم و ... زندگی مردت فکر نکردی؟
چرا در مسائل اقتصادی همسرت بیش از حد دخالت و کمک می کنی؟
چرا اینقدر خودت را تحت فشار می ذاری برای همسرت؟
اگر زندگی ایده آل و وضعیت اقتصادی خوب و ... موردنظرت بود، باید با مردی ازدواج می کردی که مثل تو فکر کنه.
همسرت به وضعیت موجود راضی هست و تو هفته ای شصت ساعت کار میکنی که کمبودهای مرد زندگیت را جبران کنی؟
برو تمام تاپیکهای شی و رها را بخون.
به پاسخهای دوستان توجه کن. پاسخهای کارشناس ها را با دقت بیشتر بخون. کامنت هایی که آقایون مثل حسین یا آرام و ... گذاشتند با نگاه دیگری بخون. نگاه یک مرد به موضوع. نگاه همجنس شوهرت. با توجه به شرایط سنی و تاهل این آقایون نسبت به آقایون مجرد و کم سن تالار نگاه بهتری به مشکلات زناشویی دارند. به جوابهاشون دقت کن.
با شوهرت و خانواده اش تماس نگیر. به خودت فرصت بده تا آروم بشی. تا به اوضاع مسلط بشی.
شما هی زنگ بزنی و اونها برنند و هی داد و بیداد ... به جایی نمی رسید.
بذار اونها برن عروسی و برگردن. حال و هواشون عوض بشه. خودت هم استراحت فکری کنی. بعد با آرامش بیشتر تصمیم می گیری.
بعد از این که آروم شدی و در مورد خودت و شوهرت و اشتباهاتت فکر کردی،
بشین تصمیم بگیر که می خواهی برای ادامه زندگیت چکار کنی. اگر می مونی باید با تدبیر اشتباهاتت را جبران کنی.
- - - Updated - - -
پست من و شی عزیز کمی همزمان شد.
اگر می ری پزشک قانونی، اشکالی نداره. برو.
اما برگه را توی خونه مامانت یا محل کارت یه جای امن بذار.
برگه را به همسرت و حتی خانواده ات نشون نده و در موردش اصلا صحبت نکن.
اگر روزی کار به جدایی رسید استفاده کن.
اما الان اصلا صحبتش را هم نکن.
استفاده از اون برگه برای تهدید همسرت، فقط باعث می شه همون حرفی که ازش ناراحتی
و دوست نداری
توی دعواها بیشتر مطرح بشه
طلاق!!
حرمتها را از بین نبری بهتره.