شمیم زهرا جان چرا شما خودت رو بابت اینکه خونه داییت اونطوری بی برنامگی پیش اومده مقصر میدونی و عذر خواهی میکنی یا بدتر از اون، توجیه میکنی؟
عذر خواهی شما در یک همچین مواردی که اصلا تقصیری متوجه شما نیست، برای چیه؟ من لابلای حرفهای همسر شما ندیدم که بگه شما مقصری. از داییت بد گفته. اما شما در جبهه مقابل همسرت سنگر گرفتی و در مقام دفاع یا توجیه یا سکوت بر آمدی که همه اینها به بدتر شدن اوضاع منجر میشه و شده.
به جای اینکارها و دفاع بی جهت از دایی ، شما هم یک کلام با همسرت همراهی کن و بگو آره عزیزم خیلی اینجا معطل شدیم و بی برنامگی شد، ولی عوضش کار مهمی که نداشتیم الان میریم خونه مامان یه شام حسابی با مامان اینا دور هم میخوریم از دلمون در میاد. اینطوری ۱. خودت رو بی دلیل مقصر نکردی، ۲. همسرت رو در مقام حمله و خودت رو در مقام دفاع به دو جبهه مخالف سوق ندادی، ۳. و هم اینکه یه جوری عصبانیت ایشون رو مدیریت کردی که نه سیخ بسوزه نه کباب: از داییت بدگویی نکردی، با همسرت همراهی کردی و تاییدش کردی، و سر و ته قضیه رو هم آوردی. حالا این جمله بندی رو من بعنوان مثال گفتم وگرنه خودت میتونی همینو خیلی زیباتر هم بیان کنی یا اصلا بسته به شرایط محتوای سخن چیز دیگری باشد.
چرا پدر و مادرت باید تا ساعت ۱۱ و نیم معطل همسرت بشن بعد شام بخورن؟؟!!! به نظرم بهترین کار بسته به خلقیات همسرت و توانایی شما برای مجابکردن ایشون، یکی از این گزینه ها بود : ۱. از اول نمیذاشتی بخوابه و بهش میگفتی عزیزم شام حاضره، بیا با هم بخوریم بعد بخواب، فوقش میگفت من نمیخورم شما بخورین ۲. شما میخوردین بعد وقتی بیدار شد بهش میگفتی که عزیزم هر کاری کردیم دلمون نیومد برای شام بیدارت کنیم، گفتیم بذار بخوابه فوقش بیدار شد براش گرم میکنیم. بدون تو غذا به ما نچسبید.
ضمنا در اینگونه مواقع بجای اینکه همش بخواهی پدر و مادرت رو در خدمت همسرت بگیری که به ایشون بر نخوره، به عکس اش در مواقع مناسب خودش به همسرت گوشزد کن که: *از یک سری رفتارها پرهیز کنه یا یکسری کارها رو انجام بده که حرمتش پیش پدرو مادرت حفظ بشه* بگذار ایشون قدری نگران به خطر افتادن موقعیتش پیش پدرو مادر شما بشه.
هشدار! وقتی همسرت داره دعوا میکنه نه سکوت کن، نه محل رو ترک کن! این کار از صد تا فحش بدتره. همون اول کار با *مهارت* جلوی شدت دعوا و طولانی شدن اون برای ۵ الی ۶ ساعت رو بگیر. چطوری؟ بسته به مورد داره. مثلا موارد بالا رو توضیح دادم. اما در موردی که شما مقصری و اشتباهی کردی، خیلی سریع اشتباهت رو قبول کن و تمام! و بدون عز و چز و عجز و ناله، خیلی با طمانینه و روی خوش بهش بگو که آره به نظرم من اینجا اشتباه کردم حق با شماست.
با همسرت همکاری کن. باهاش دوست باش. در کنارش باش. شریک اش باش. اما زیر دست اش نه! تو سری خورش نه! نه طلبکار باش. نه بدهکار. همراهش باش.
توی دعواها نه داد بزن. نه قهر و سکوت! هر دوش بده. این دومی بدتره! لج در میاره. اعصاب خورد میکنه. یه جور مبارزه منفیه!!!!!
خونواده همسرت شام نمیدن؟ ساعت ۱۱ شبه؟ بهشون بگو شام نخوردین. بهشون بگو الان گشنه هستید. خیلی راحت. اگر نمیتونی تا این حد خودت خونه مادر شوهرت راحت باشی. پس اصلا توقعی نداشته باش و نرو.
از قدیم گفتن کجا خوشه؟ اونجا که دل خوشه. برو هر جا که دلت خوشه.
ولی با این اخلاق ایراد گیر و این روحیه مستاصل و بی مهارتی که شما داری، فکر کنم هیج جا با همسرت بهت خوش نگذره.
ببین! از حالت منفعل بودن و منتظر این بودن که همسر کی خوب میشه کی بد اخلاق و ... بلند شو بیا بیرون، و برو به سمت اینکه فاعلیت ات رو در زندگی نشون بدی. به چه شکل؟ با سیاست های زنانه. کمرتو راست کن. سینه ستبر. عجز و لابه و ترس تعطیل! خیلی خانوم، خیلی جذاب خیلی زیبا و شوخ و شنگ زبونت چرب و نرمت رو بکار بنداز. از قدیم گفتن زبون نرم مار رو از سوراخ میکشه بیرون.
مذهبی بودن را خشکه مقدس و نچسب بودن قاطی نکن. نفرین و ناله و به ائمه واگذار کردن و ... خلاف توصیه های دینه.
اینکه با رضایت همسر، زنی از منزل پدر با ماشین بره پیش همسرش اونم توی یک شهر نصف شب هم که باشه چی میشه؟ کجای دین گفته نه؟ یا اینکه چه اشکالی داره که توی کارخونه کار کنی؟ چه مغایرتی با دین داره؟
نمیخوام وارد بحث اعتقادی بشم. اما میخوام بگم یه خورده شما هم زیادی داری سخت میگیری و مقاومت نشون میدی. دین اسلام اینقدر انعطاف داره که هر کسی توی هر شرایط زمانی و مکانی و سنی میتونه به بهترین شکل ازش بهره مند بشه.
شما نارحت هستی به خاطر اینکه همسرت بهت آزادی داده. این آزادی که خیلی خوبه. و شما هم بعنوان یک زن مومن به نحو احسن و در چارچوب اعتقادی که داری از این آزادی استفاده شایسته رو ببر. این آزادی ها به شما استقلال میده. و خیلی خوبه. از همسرت شاکر باش به خاطر این روحیه. و بابت این خدا رو شکر کن. لازم نباشه که همه جا حتما همسرت بیاد شما رو اسکورت کنه و ببره. گرچه خیلی از خانمهای سنتی و مادران و...میگن نه بگذار بیاد ببره و بیاره که بدعادت نشه. اما بهترین کار این است که اعتدال باشه. به قدر کفایت و لزوم با همسرت اینور و اونور برو. و به قدر لزوم هم به تنهایی یا با دوستان یا حتی با خانواده مادریت رفت و آمدهات به جاهای مختلف رو ترتیب بده.
یک مورد دیگه که شما نگفتی اما از برنامه اون شب مشخص بود اینکه: به مناسبت روز مادر رفتید پیش مادر بزرگ شما و بعد هم منزل مادر شما تا دیر وقت! و اصلا به منزل مادر شوهر نرفتید؟ ایشان به شما تکلیف نکرد که برید؟ شما نگفتید که بریم؟
و در پایان، همسرت بخشی از زندگی شماست. همه فان و تفریحاتت، همه توجه و تمرکزت، همه غم و مشکلاتت، همه دلخوشیت نباید که معطوف به همسرت باشه. ضمن هماهنگی هایی که باهمسرت میکنی، ضمن توجه و احترام و علاقه و دلبستگی که به همسرت داری و....برنامه های خودت رو داشته اش. شخصیت مستقل و اجتماعی و فردی خودت رو داشته باش. یک شخصیت محکم و دارای اعتماد بنفس، که قرار نیست تاوان اشتباه مادر شوهر و دایی و عمه و خاله و همسر و همه را بدهد. قرار نیست شما جوابگوی اشتباهات دیگران باشی.
دقت کن! بعنوان مثال وقتی همسرت اعصابش از دست دایی شما خورده، اعصابش از دست *دایی* شما خورده! همین! و شما هم قرار نیست اشتباهات داییت رو توجیه کنی. داییت مهمانانش رو اذیت کرده، حالا پشت سرش یه دو تا حرف هم بشنوه. گناهش به پای شما نوشته نمیشه. ضمن اینکه وقتی همسرت آروم شد میتونی با شوخی بهش بگی که رفتید دل مادربزرگتون رو شاد کنید یه ثواب ببرید یه غیبت هم به سبد گناهانتون اضافه کردید. تازه ما چه میدونیم شاید کار خاصی داشته که مجبور شده مهمانهاش رو رها کنه وگرنه دایی معمول نبوده که اینطوری رفتار کنه. برای همین هم بهتره آدم دیگران رو قضاوت نکنه.