-
سلام.با یه حال خیلی بد اومدم یه چیزی رو بهتون بگم.چند روزه که نامزدم هی اسمس میده و عجز و لابه میکنه و خواهش تمنا که تلفناشو جواب بدم،منم بلاخره این کار رو کردم و جواب دادم، توی همه ی تلفناش بغض میکنه و خواهش میکنه که جدا نشم.میگه من تنها بودم از اول زندگیم و تنها دلخوشیم تو بودی و حالا با رفتن تو از اینم بیچاره تر میشم و قول و قسم و خواهش که دیگه اذیتت نمیکنم. منم با خونواده م در میون گذاشتم و اونا به شدت هرچه تمام تر مخالفت کردن با ادامه ابن رابطه. منم موندم ایلون و سرگردون،دیگه جایی رو نداشتم حرفامو بزنم اومدم به شما بگم. چیکار کنم خداییییا:302:
-
سلام
مریم جان به نظر من هم نظر خانوادت درست تره
این آقا دفعه پیش هم درست موقع دادن مهریه از این فیلمها بازی کرده بود
مشکلات شخصیتی عمیق ایشون حتی اگه خودش و خانوادش هم بخوان به این راحتی ها حل نمیشه
از نظر من ایشون قادر به خوشبخت کردن شما که نیستند هیچ کلا با هر کسی بعد شما ازدواج کنه هم اونو نمیتونه خوشبخت کنه
من جای شما بودم محکم راهم رو میرفتم
راستی الان در چه مرحله ای هستی؟
-
مریم جان سلام
حتما حتما از یه مشاور حاذق وقت بگیر و با همسرت چند جلسه برید.شرط ادامه رابطه رو بذار ادامه جلسات مشاوره.فعلا هم به خانوادت چیزی نگو .حق دارن عصبی و دلخور باشن.از طرفی الان در شرایطی نیستن که بخوان تورو درک کنن.بنابراین با همسرت برید پیش مشاور .اگر خدا خواست و همسرت تغییر کرد کم کم با کمک همون مشاور خانوادت رو برای پذیرش همسرت اماده کن.
این اخرین شانس رو به خودت و همسرت بده تا بعدا افسوس نخوری
موفق باشی
-
فکور جان سلام،ممنونم عزیزم از جوابت،الان رادیو داره دعای فرج رو پخش میکنه خدا میدونه که چقد دلم شکسته. دیگه نه نای فکرکردن دارم نه نای بریدن نه نای ادامه،قشنگ موندم سر دو راهی.
مریم عزیزم مرسی که بازم اومدی و برام نوشتی،دیدم نوشته بودی برای گرفتاریت دعا کنیم،ایشالا که زودتر گرفتاریت برطرف بشه. حکم طلاق توافقی ما صادر شده با 25000000 تومن. ولی فعلاً نرفته محضر و امضا بکنه،من که قرار بود وکیلم بره.حالا میگه پشیمونم و .......... میگه یه آپارتمان 6 دانگ هم به اسمت میزنم و یک سال دیگه مراسم میگیریم ولی خونواده م میگن این آدم بشو نیست داره کلاه سرت میذاره عروسی میکنی بعد پرتت میکنه بیرون و از این حرفا. نمیدونم چرا تا میاد همه چی تموم شه باز دوباره یه پارازیت میافته این وسط.توروخدا برام دعا کن مثل همیشه.ازت ممنونم
-
مریم جان فکر کنم اگه نخواد طلاق بده هنوز هم راه داشته باشه
شما به این آدم علاقه داری؟
خیلی خصوصیات بدی براش نوشتی خودت ببین
خیانت، بچه ننه بودن و ...
من کاری به بقیه صفات ندارم ولی شما خیانت و بچه ننه بودن این آدم رو میتونی تحمل کنی؟
نظر من اینه که ایشون مدتی بعد از اینکه از فاز احساسات فعلی خارج شد به مدت کمتر از یک ماه از الان دوباره به خودش و به رفتارهای قبلیش برمیگرده
آخه دفعه اول نیست
اگه خیلی دچار احساسات شدی و فکر میکنی هنوز ارزش ادامه داره حتما با گرفتن حق طلاق حتی در صورت گذشتن از مهریه کمی فرصت بده
اگه حق طلاق رو نداشته باشی و ایشون این دفعه رو اون فاز بیفته و بگه طلاق نمیدم زمان بسیار زیادی رو از دست میدی
واقعا چند سال میشه درگیر یک نفر بود؟
-
مرسی مریم عزیز
مریم جان فکر نکن درکت نمیکنم
باور کن شرایط سختت رو میفهمم و میدونم در چه اوضاعی هستی.همه ماها شاهد هستیم که چه دورانی رو تو گذروندی
اما مریم جان.یکمی بیشتر قوی باش.تو قدرت تصمیم گیری داری.ضعف میتونه همیشه باهات باشه اما الان بعد از این همه مبارزه وقت ضعف نیست.
ببین خانومی
تو بهتر از ما و خانوادت ، همسرت رو میشناسی.خودت چی فکر میکنی؟فکر میکنی چون اسم پول امده ترسیده؟فکر میکنی اگر میخواستی اصلا ازش مهریه نگیری بازم اینجوری به دست و پات میفتاد؟
به نظر من یه بار دیگه هم به خودت و اون فرصت بده.اما شما نمیتونید تنهایی مشکلاتتون رو حل کنید.نیاز دارید یکی بی طرف کنارتون باشه.
یه یا علی بگو همت کن.من احساس میکنم همسرت از اون شخصیتهاست که فقط اهل بولوف زدن باشه.و وقتی میبینه کار داره به جای باریک میکشه وا میده
-
مریم عزیز
آزموده را آزمودن خطااست. کسی که نتونه هنگام خشم عصبانیتش رو کنترل کنه و به فکر احترام و حرمت طرف مقابل نباشه و مرتب این عمل رو مقابل
خانواده خودش و خانواده شما انجام داده باشه باز هم بعید نیست تکرار کنه.
نمی دونم چرا اینقدر در تصمیم گیری شما هم مثل اون شدی و شل کن سفت کن در میاری.
آیا به این یقین رسیدی که اگر بازهم اون بی احترامیها و کارهایی که در برابر شما - خانواده ات - محل کارت- وکیلت و......
غیره رو کرد با زهم توان داری تحمل کنی و یا دوباره این مسیری رو تکرار می کنی که از یکسال پیش تا امروز درگیرش بودی ولی اینبار بدون حمایت خانواده ات....
همه چیز بستگی به شما و توان شما برای تحمل ای آقا و اون مادری داره که ازش تعریف می کردی...
اگر مرد راه هستی بسم الله......
-
سلام و ممنون از این همه لطفی که نسبت به من دارین فکور ،مریم و سنجاب عزیز.
راستش رو بخواین اگه همون اوایل که رفتم سراغ جدایی ، مهریه م رو میبخشیدم بله طلاقم میداد،سؤال مادرمم از من همینه که میگه کجا بود شوهرت توی این 8 ماه که تو غصه خوردی و زانوی غم بغل کرده بودی ،چطور یهو یادش افتاد که تو عشقشی اونم عشق اول و آخر؟
هنوزم وقتی یادم میاد که چه بلاهایی به سرم آوردن و چقدر خرد خاکشیرم کردن تنم میلرزه،چقدر تحقیر شدم،هیچوقت یادم نمیره.حالام درسته اون رفتارای درست حسابی نداشت ولی عقل تشخیص دادن که داره،میدونه دیگه زنی مثل من گیر نمیاره.شایدم واسه همین عذاب وجدان گرفته و ........
فکور جان راستش منم همینو میدونم که آبا که از آسیاب بیافته بعید نیست که دوباره شروع کنه،سنجاب راست میگه که آزموده را آزمودن خطاست، در مورد احساس من که پرسیده بودین خوب من از اول تا آخر ماجرا خیلی دوستش داشتم ولی هرچی من پنبه میکردم اون رشته ش میکرد تا دیگه کم آوردم حالام اومده نمک میپاشه به زخمهام و خاطرات خوش رو برام مثل فیلم دوره میکنه و آتیشم میزنه.واسه من دیگه توی این شهر آبرویی نمونده که بخوام دوباره باهاش ادامه بدم همه مسخره م میکنن و جدای از اینها خونواده م به شدت مخالف هستن اینبار دیگه پشتیبانی اونها رو هم ندارم.
من آدم ترسویی هستم،و البته اگه راستش رو بگم اگه عروسی کرده بودم تا پای جونمم که شده ادامه میدادم اما میترسم همین یه امتیاز به هم خوردن در دوره نامزدی رو از دست بدم و بعدش دیگه هیچی نداشته باشم واسه از دست دادن. این که همه ش گیر داده که اگه عروسی بکنیم همه چی حل میشه و دیگه کسی نمیتونه دخالت بکنه همه ی حرفش همینه.در حالی که من این حرف رو قبول ندارم بلاخره سالی که نکوست از بهارش پیداست.
میبینین توروخدا خودم همه چی رو میدونم اما باز احساساتی میشم و دلم میلرزه،اونم خودش قلق منو میدونه،میدونه چقد دل رحم و مهربونم،داره با روح و روانم بازی میکنه.نمیدونم چرا برگشتم به تالار،شاید اومدم واسه جداییم ازتون تأییدیه بگیرم، اومدم که شما شاهد باشین که دیگه نتونستم.
-
سلام، سال نو همه تون مبارک. با دلی شکسته آرزو میکنم خدا بهترین هارو براتون رقم بزنه در سال جدید.
سال 91 برای من بدترین سال زندگیم بود. از همه کسایی که این پست من رو میخونن خواهش میکنم برام دعا کنن شاید دعای یکی که ناشناس هم هست بگیره و من هم زندگیم سرو سامون بگیره و بتونم به آرزوهای قشنگم برسم. شروع امسال با جداییم همراه بود و من خدارو شکر میکنم واسه تمام چیزهایی که بهم عنایت کرده و و شکر برای اینکه ......... نمیدونم دلم گرفته و بغض کردم. ای کاش امسال روزی بیاد که بیام اینجا و بنویسم که خوشبختم. بازم از همه تون ممنونم من فقط خدارو دارم و دوستی شما رو
-
سلام دوست جون
بهت تبریک میگم که از شر چنین آدمی خلاص شدی، ایشالا قسمت منم بشه:o
امیدوار باش و سعی کن کمتر بهش فکر کنی.
اولش سخته ولی اگه سعی کنی که هر روز مدت زمان کمتری نسبت به روز قبل به موضوع فکر کنی خیلی زود فراموش میکنی(حتی میتونی برای این هم زمان تعیین کنی تا خودت رو مجبور کنی، هر روز چند دقیقه کمتر بهش فکر کنی)
میدونی واقعا من اعتقاد دارم و به چشم هم دیدم که تو این دنیا هر چی با این دست بدی با همون میگیری.دیر یا زود داره ولی سوخت و سوز نداره . مطمئن باش که چوبش رو خواهد خورد.
سعی کن به خودت برسی . برو کلاس ورزش و از نظر تغذیه هم به خودت برس چون خیلی خیلی رو طرز فکر تاثیر داره.
بعد هم سعی کن که خیلی بیشتر از قبل بری تو اجتماع تا دیده بشی و ایشالا امسال خبر خوشبخت شدنت رو بهمون بدی.
هممون دوستت داریم:love_heart: