RE: از نامزدم متنفرم ولی نمی تونم بهم بزنم.
به نظر من نامزدت دچار يك سري حس منفي و خاطرات منفي گذشته بوده و عصبي ! كه در اون لحظه كاري هيجاين كرده و مطمئنا خودش خيلي پشيمون شده الان. فقط شما با كسي دردل نكن. حتي همون همكلاست. آخه يه مساله خصوصي رونبايد به يه پسر اونم همكلاسي گفت كه!!! اينكارت اشتباه بود ولي ديگه ادامه نده.
به مشاور هم مراجعه كن تا حال خودت بهتر بشه. بعد از اين كه مشاوره حضوري رفتي و زمان گذشت منطقي به مساله ات نگاه كن و به دنبال راه حل باش.
تو اينمدت به نامزدت اجازه بده خودشو بهت ثابت كنه.
آرامش داشته باش و صبوري كن تا حالت بهتر بشه. فعلا هيچ اقدام احساسي نكن.
RE: از نامزدم متنفرم ولی نمی تونم بهم بزنم.
من نمی تونم راهنماییت کنم
چون احساس می کنم یه مرحله قبل توام
یعنی دو سه سالیه که کسی دوستم داره و من ازش بدم میاد. مثل تو عاقلانه که فکر می کنم می بینم هیچی کم نداره . اما از نظر احساسی نه .
میگم اگه دوستش نداشتی و از سر دلسوزی قبولش کردی اشتباه کردی
احساس می کنم اگه دوست داشتنت بهش عمیق و واقعی باشه ، با توجه به اینکه تو الان نامزد اونی ، باید تو همچین احساساتی بهش داشته باشی و اینکار حالا جدای از ترسی که واسه دختر تو جامعه به خاطر از دست دادن بکارتش داره نباید این همه احساس متنفر بودن برات بیاره .
من میگم بشین خوب فکر کن . مبادا از سر دلسوزی و عاقلانه بودن و اینها قبول کردی و ته دلت دوستش نداری ؟
با خودت رو راست باش که اگه اینطور باشه و ادامه بدی زندگی خودت و اونو تا آخر تباه می کنی
اگه دوستش نداشته باشی هیچ کدوم از کاراشو نمی تونی تحمل کنی
اگه از احساست بعد ازدواج نسبت بهش بیشتر بگی و بگی که قبل ازدواج نسبت بهش چرا اون همه بی تفاوت بودی شاید بیشتر بشه کمکت کرد
در مورد اون همکلاسیت هم عزیزم فعلا کس دیگه ای رو وارد این رابطه نکن
اوضاعت خیلی بد میشه
اینی که میگم رو تجربه کردم
RE: از نامزدم متنفرم ولی نمی تونم بهم بزنم.
سلام نبات عزيزم
ببخشيد كه خيلي رك وپوست كنده ميگم اما رابطه ات با همكلاسيت اصلا درست نبود حتي در حد صحبت كردن!
به نظر من اون آقا اگر شمارو دوست داشت و به قول خودتون ميگه هنوز سر حرفم هستم غيرتش قبول نميكرد با خانومي رابطه داشته باشه كه شوهر داره!!!!!
يكم واقع بين باش :305:
RE: از نامزدم متنفرم ولی نمی تونم بهم بزنم.
سلام دوست عزیز
به نظر من ایشون کار قبحی انجام نداده اند و البته شما هم کار درستی انجام ندادید
شما زن و شوهر هستید و از همان لحظه که صیغه محرمیت خوانده می شود شما از لحاظ شرعی و عرفی همسر ایشون حساب شده و باید تمکین کنید و خواسته های جنسی ایشون رو برآورده نمائید این پسری که ازش تعریف می کنید که اهل هیچی نیست پس عریزه اش رو کنترل کرده و ازدواج کرده تا حدای نکرده کار خطایی نکند
شما که آمادگی روحی برای این کار رو نداشتید یا نباید اجازه می داید که صیغه خوانده بشه و یا سعی می کردید که خیلی زود با این قضیه کنار بیائید ایشون شوهر شما هستند و البته بی تجربه فکر می کرده که با این کار شما رو هم خوشحال می کنه ولی بعد که دیده شما ناراحت شدید با پول خواسته جبران کنه
خیلی زشته می گی تجاوززززززززززززززززز
شوهر شماست حالا اگه هنوز شما نپذیرفته ای این مشکل شماست نه اون شما باید محیطی عاشقانه برای هر دونفرتون مهیا کنی و یه خلوتی هفته ای یکبار حداقل فراهم کنی تا اون هم به نیازهاش برسه یکی از دلایل ازدواج همین برطرف کردن نیازهای جنسی دوطرف هست حالا بنده خدا ناشی بوده که شما هم در این خاطره بد بی تقصیر نبودی
دوستان لطفا جو رو بی دلیل خراب نکنید ایشون ننوشتند صیغه موقت که بدون رضایت درست نباشه و نه دوست دختر دوست پسر بودند
نبات عزیزم یه سرچی در اینترنت برای روشهای صحیح برقراری رابطه عاطفی و جنسی می تونه شما رو راهنمایی بیشتر کنه
موفق باشی عزیزم:72:
RE: از نامزدم متنفرم ولی نمی تونم بهم بزنم.
سلام نبات عزیزم
به همدردی خوش اومدی گلم
ماجرات رو خوندم و واسه شرایط پیش اومده متاسفم. اما ازت خواهشی دارم.
دوست گلم
شما الان عصبانی هستی.
حس می کنی احساست رو نادیده گرفته.
حس می کنی بهت بی توجهی کرده و روحت رو زخمی کرده.
و کلی حس بد دیگه!
اما....
بگذار زمان بگذره تا آروم بشی عزیزم! هیچ تصمیمی نگیر!
بهر حال اتفاقیه که افتاده! باید درست مدیریتش کرد.
اگر نخوای بهش اجازه توضیح دادن بدی در واقع فرصت زندگی رو از هر دو تون گرفتی.
برای این آسیب روحی حتما پیش یک مشاور برو. باید از تمام حس های بد خالی بشی.
بعد باید بهش فرصت بدی. فرصت حرف زدن! فرصت دفاع کردن ار این کارش!
در رفتارهای نامزدت نپختگی هست اما بی رو درواسی مهارت های زندگی مشترک هر دو نفر شما کمه.
مثلا همسرت در رو شکسته با نه شنیدن از سوی تو.
و یا به زور تو رو تصاحب کرده غافل از اینکه باید می دونست اول باید روح تو رو تصاحب کنه.
ناپختگی رفتار تو هم در این بوده که مهمترین موضوع زندگیت رو به یک غریبه گفتی و اشتباهی بزرگ رو در ذهنت
داری رقم میزنی و به اون فکر می کنی!
اما تو قراره زن بشی!
زن یعنی مظهر صلابت! مظهر آرامش و عشق!
پس بهتره هر دو با ناپختگی ها خداحافظی کنین و زیر نظر یک مشاور مهارت های زندگی رو بیاموزین هر 2 نفرتون.
پس دیگه این تنفر رو در ذهنت تکرار نکن.
تو از دستش ناراحتی! حق هم داری اما یکم که بگذره آروم تر میشی.
راستی برای عذرخواهی و جبران مافات تاحالا قدم گذاشته جلو؟
RE: از نامزدم متنفرم ولی نمی تونم بهم بزنم.
ببخشید نظر شخصیمو میگم..
فک کنم این کار برای این بوده که مطمین بشه مال اونی..
یه عشق تخریب کننده داره به شما.. خیلی دوستتون داره ولی دوست داشتنش خودخواهانه است . یکمی بیشتر فکر کنین ... درسته این کارو باهاتون کرده ولی به نظرم بازم بحث یه عمر زندگیه بیشتر فکر کنین .
امیدوارم بهترین انتخاب رو داشته باشین.
RE: از نامزدم متنفرم ولی نمی تونم بهم بزنم.
از کمک هاتون ممنونم خیلی پشیمونم که با اون پسر هم دانشگاهیم درد دل کردم خیلی پیشمونم
کاشکی از اول می اومدم اینجا و نمی رفتم خصوصی ترین حرفام رو به اون بگم .می دونم اشتباه کردم لطفادیگه در این مورد صحبتی نکنید:302:
در مورد پسر عمم بگم که من دلسوزی نکردم و از رو دلسوزی ازدواج نکردم بهش علاقه داشتم از اول ولی به عنوان پسر عمه.همیشه تو زندگی من حضور داشت ولی در حاشیه.بعد از اینکه درسم تموم شد احساسم بهش بیشتر شد.چون تو این مدت عشقش بهم ثابت شده بود.دلیل تنفرم این نیست که از رابطه جنسی بدم میاد یا از نظر روحی آمادگی نداشتم یا اون رو شوهر خودم نمی دیدم.هیچ کدوم اینا نیست.دلیلش اینکه تجاوز کرد.شاید کلمش بد باشه ولی کلمه ای دیگه برای کاری کرد نیست.
تو این مدت خواستش جبران کنه ولی من باهاش حرف نزدم.الان خیلی بدم میاد ازش.احساس میکنم حیف شدم.واقعا حیف.
در مورد بکارت هم نمیدونم که نصفه شده یا کامل.اصلا در این موردا چیزی نمی دونم ولی خیلی درد داشت.تا دو روز هم درد داشتم.خوب الان دیگه متنفرم نیستم ولی دوست ندارم زنش شم.حتی یک روز.پشیمونم
RE: از نامزدم متنفرم ولی نمی تونم بهم بزنم.
نقل قول:
نوشته اصلی توسط mohammad2012
یه عشق تخریب کننده داره به شما.. خیلی دوستتون داره ولی دوست داشتنش خودخواهانه است . یکمی بیشتر فکر کنین ... درسته این کارو باهاتون کرده ولی به نظرم بازم بحث یه عمر زندگیه بیشتر فکر کنین .
ما نمیتونیم یک طرفه به قاضی بریم!
ما هنوز دلیل رفتارهای نامزد ایشون رو نمی دونیم پس بهترین کار برای این 2 نفر مراجعه به
یک مشاور و فرصت دادن بهم و حرف زدنه.
گره ای که با دست باز میشه رو نباید به دندون انداخت! دوستان در مشاوره ها کمی بیشتر
دقت کنین تا فرد رو به سمت امری سوق ندین چون ما همه ماجرا رو نمیدونیم.
RE: از نامزدم متنفرم ولی نمی تونم بهم بزنم.
خوب کاری کردید که فعلا باهاشون حرف نزدید. اجازه بدید زمان بگذره تا هم شما یکم آروم تر بشید و هم ایشون به کار خودش فکر کنه، دلخوری شما رو ببینه و متوجه بزرگیه اشتباهش بشه. اما مواظب باشید تو این کار زیاده روی هم نکنید
شما قبل از اینکه این اتفاق بیفته ایشونو دوست داشتید و قبولشون داشتید
حالا ایشون یه اشتباه کرده. البته اشتباهشون بزرگ بوده ولی بهشون فرصت حرف زدن و جبران کردن بدید
بالاخره وقتی رابطه همسری رو قبول کردید باید در مورد همسرتون گذشت داشته باشید و خطاهای همدیگه رو بپوشونید. توی زندگی هرکدوم ممکنه خیلی اشتباها مرتکب بشید، بعضی وقتا این اشتباها هم ممکنه خیلی بزرگ باشن. مثل این اشتباه و حتی خطاهای بزرگتر. از همین الآن بزرگی و گذشت رو تمرین کنید و به ایشونم یاد بدید.
بعد از اینکه آروم تر شدید ازش بخواید بیاد و براتون درمورد کارش توضیح بده و بعد بهش بگید باید در مورد کارش و توضیحاتی که داده فکر کنید تا یه مدت کوتاه تنهاتون بذاره برای فکر کردن
RE: از نامزدم متنفرم ولی نمی تونم بهم بزنم.
عزیز دلم میدونم که خیی آزرده هستی و واقعا لحظات وحشتناکی رو تجربه کردی، چیزی که سالها برات مثل یه رویای عاشقونه بود یهو تبدیل به کابوس شد.
احساست رو کاملا میفهمم چون خودمم یه دخترم. کار نامزدت خیلی بد و زشت بوده اما فکر نمیکنم خودش هم دارای این صفات باشه
کسی که سالهای سال عاشقت بوده و با وجود بی محلی تو پای عشقش وایساده (اونهم از کلاس سوم راهنمایی!) نمیتونه یه آدم هوسران و حیوون صفت باشه.
اینکارش خیلی اشتباه بوده اما خودش یه آدم حیوون صفت نیست ، کارش یه عکس العمل عصبی بوده، یا فشارهای درونیش باعث شده دست به همچین کاری بزنه و خودش هم حتما پشیمون شده ، اون لحظه متوجه نبوده داره چکار میکنه واقعا .. شاید خیلی مردها اینطوری باشند ، یعنی ممکن بود این اتفاق بد رو با هر مرد دیگه ای تجربه کنی ، گاهی تو شرایط خاص اینجوری میشن کاریش نمیشه کرد.
میدونم که خیلی بد بوده اما اما اصلا به نامزدت اینطوری نگاه نکن ، از کارش ناراحت باش ، بابت کارش سرزنشش کن اما هیچوقت فکر نکن با یه آدم بی وجدان یا .. طرفی.
چون تابحال رابطه فیزیکی نداشتی برات ترسناک و ناراحت کنننده تر از اونی هم که بوده شده ، اما کم کم حالت بهتر میشه و وقتی رفتی سر زندگیت متوجه میشی که موضوع اینقدرا هم بغرنج نبوده.
پسرعمت فقط یه کار اشتباه انجام داده و آدم بدی نیست. بیچاره بی تجربه هم بوده ، اومده درستش کنه بلد نبوده زده خرابترش کرده
بجای این فکرها ، احساس خودت رو با لحن مناسب بهش بگو که هم متوجه بشه و ازت دلجویی کنه و هم براش مثل یه راهنما باشه تا کم کم این چیزهارو یاد بگیره.
زندگی پر از لحظه های اینچنینی هست ، بیشترش هم از سر دوری و بی تجربگیه دختر و پسره ، سعی کن از همین حاا با گفتن انتظاراتت ، ناراحتیهات و .. با لحن مناسب یادش بدی چی درسته
برای منم این موقعیت پیش اومده ، اون لحظه به سختی لباسمو پوشیدم و با دعوا و به زور از خونه زدم بیرون. فکر میکردم ازم سواستفاده شده و مثل یه حیوون میدیدمش اما اون لحظه گذشت و من حالم بهتر شد و فهمیدم اون فقط یه واکنش عصبی یا تحت فشارهای درونی بوده ، مخصوصا واسه کسایی که از نامزدشون دورن و دسترسی کمتری بهش دارن این اتفاق بیشتر میفته. وقتی بهش میرسن دچار یکسری هیجانات فوران کننده میشن و معمولا دست به یه همچین کارهایی میزنند. الان خیلی خوشحام که خودمو کنترل کردم و نذاشتم موضوع کش پیدا کنه.
امیدوارم تو هم زود حالت خوب بشه عزیزم.