RE: خواستگاری و آمدو شد...دیگه خبری ازشو ن نیست. بهش وابسته شدم،چه کنم؟
چه جالب منم تقریبا همین مشکل رو دارم؛ اتفاقی این تاپیک رو پیدا کردم، عضو شدم که باl.a هم دردی کنم
من 27 سالمه، خواستگارایی که تاحالا واسم اومده اصلا با من متناسب نبودن، ولی اول دی یکی از فامیلا یه پسری رو معرفی کرد که بیان خواستگاری
حدود 2 هفته پیش اومدن
برای اولین بار از یه پسر تو خواستگاری خوشم اومد، اونها هم خیلی راضی نشون میدادن! پسره و خواهرش چند بار بهمون گفتن جلسه بعد بریم بیرون حرف بزنیم. حتی دو روز بعدش فامیلمون زنگ زد گفت وای اینا خیلی از شما تعریف میکنن و خوششون اومده
شبش دیگه خودمو تو لباس عروس میدیدم ولی خب ازشون خبری نشد
باورم نمیشه به همین مسخره گی به دلم نشسته هرکاری میکنم از ذهنم بیرون نمیره
من دختر احساساتی نیستم ولی این بار خیلی احساساتی شدم این داره اذیتم میکنه
خیلی دلم میخواد بدونم که چرا ازشون خبری نشد!
چون تاخالا سابقه نداشته خواستگار بیاد و فرداش زنگ نزدنن جواب + رو بگیرن، برای همین الان اعتماد به نفسم رسیده به زیره 0:302:
دوست هم ندارم به اون آشنامون هم بگم ازشون سوال کنه چون خودم رو کوچیک میکنم
RE: خواستگاری و آمدو شد...دیگه خبری ازشو ن نیست. بهش وابسته شدم،چه کنم؟
عزیزم من نظر شخصی خودم رو میگم
جملاتت رو خوندم و خوشحالم از سر در گمی راحت شدی
ولی آبجی گلم اینکه همش شما پیش قدم بشی کار درستی نیست و اینکه همش شما پیگیری کنی بازم درست نیست جز عادتش میشه و همش انتطار داره شما بدویی دنبالش بذار اونم برا تو بدوه اونم دلش تنگ بشه و خودش بیاد خونتون ..روش نمیشه و راحت نیست که حرف درست حسابی نیست اومدید همدیگرو بشناسید.......اونم باید بیاد.......
نمیخوای خدا نکرده بعدا مادرش برگرده بگه تو همش چسبیده بودی به پشرم و می اومدی زندگی هزار جور پستی و بلندی داره؟
مثلا همین ایمیلی که زدی میخوای اینو بگم که حس شما نسبت به اون قوی تره و بیشتر دوستش داری میدونی چرا چون میتونستی تحمل کنی و صبر کنی تا از خودش خبری بشه ......اگه اونم همین اندازه تو رو دوست داشت مطمین باش تحمل ده روز براش سخت بود!!!!
بعدشم تو توی مرحله خواستگاری هستی نه نامزدی و نه عقد و.......
من به شما خواهر گلم پیشنهاد میکنم که بیشتر روی اخلاق این آقا تمرکز کنید و احساسات رو بذارید کنار و جوری رفتار نکنید که این آقا بفهمه که همش شما باید برید جلو و شما پیگیری کنید
موفق باشی گلم:72:
RE: خواستگاری و آمدو شد...دیگه خبری ازشو ن نیست. بهش وابسته شدم،چه کنم؟
اولا اگه پسری دختری رو بخواد زمینو زمانو به هم میدوزه تا بهش برسه و ناز کردنم بلد نیست
ثانیا برای هر دختر 100 تا خواستگار میاد تا بالاخره یکی قسمت شه برای من هر دفه که یه خواستگار میومد فکر میکردم دیگه تمومه و این خودشه یه جورایی ام بهش علاقه مند میشدم اما هیچکدوم نشد تا اینکه گفتم خدایا دیگه همه چی با خودت ببینم چیکار میکنی و نتیجه خوبی گرفتم
توکلت به خدا باشه حل میشه از ته دلم واست دعا میکنم عزیزم:323:
RE: خواستگاری و آمدو شد...دیگه خبری ازشو ن نیست. بهش وابسته شدم،چه کنم؟
دوست عزیز
من هم تجربه ای مشابه شما داشتم ..اینکه خواستگارم بعد از صحبت سر مهریه پا پس کشید و سه روز ازش خبری نشد ..
اما متاسفانه من شدیدا درگیر احساسات با ایشون شده بودم در حالیکه ایشون فقط یه خواستگار ساده بود ...
و متاسفانه من تماس گرفتم با ایشون که بیا مسائلمون رو حل کنیم .....
و این تماس از طرف من باعث شد که این پیوند ش.و.م سر بگیرد و و الان که عقد کردیم ولی در حال جدا شدن هستیم ...
دلایل اینکه شما نباید به این خواستگار فکر کنید:
1) اگر ده روز که ازشون خبری نیست حتما خودشون رو در حد شما که دارای این خصوصیات بسیار مثبت هستید ندیدند مانند خواستگار من بهتر دیدند که بخاطر اختلافات و تفاوت سطح فرهنگی شما دو نفر پا پس کشیده است.
2) ایشون و هر مرد دیگری تمایل دارند که شکار کنند تا شکار بشوند اگر این خصوصیت طبیعت شون بهم بریزد مطمئن باشید شما ارزشتان را از د ست خواهید داد.
3)بهتر خودتون رو سرگرم کارها و برنامه های دیگر کنید .
4)کسی که دو روز به احساسات شما اهمیت نداده مطمئن باشید فرد مناسبی برای آینده شما نیست.
RE: خواستگاری و آمدو شد...دیگه خبری ازشو ن نیست. بهش وابسته شدم،چه کنم؟
خواستگاری دختر خانمی رفتم و بعدش هم به خواسته ایشان یک جلسه هم با برادر بزرگشان صحبت کردم. بعد هم زنگ زدیم که جواب بگیریم که نبودند و بنا شد فردایش تماس بگیریم! همان شب با اکانت ایشان در فیس بوک برخورد کردم که خوب چیزهایی را دیدم که کلا به این نتیجه رسیدم که به درد هم نمیخوریم و دیگه تماس نگرفتیم!
الان که پست های دوستان را دیدم عذاب وجدان گرفتم ! آخه این همه فکر؟
RE: خواستگاری و آمدو شد...دیگه خبری ازشو ن نیست. بهش وابسته شدم،چه کنم؟
حالا مطمئنی خودش بود تو fb?
خداروشکر fbیم مشکل نداره :163: بخاطر fb نبوده
چقدر خوب بود خانواده پسر زنگ میزد میگفت به این دلیل ما بدرد هم نمیخوریم
RE: خواستگاری و آمدو شد...دیگه خبری ازشو ن نیست. بهش وابسته شدم،چه کنم؟
البته مطمئن بودم که خودشون هستند. من گذاشتم به اختیار خانواده که خودشون تصمیم بگیرند که تماس بگیرند و به بهانه ای موضوع را منتفی کنند یا اصلا تماس نگیرند که تصمیم خانواده بر تماس نگرفتن بود.
همه چیز را هم البته نمی توان گفت. فرض کنید من خواستگاری دختری رفته ام و رفتار ایشان من را به این نتیجه رسونده که ایشان بیش از حد (حدی که من توقع دارم ) با نامحرم راحت هستند. خوب اینو که نمی شه مستقیم بهش گفت!
یا فرضا این دختر خانم توی فیس بوکش خیلی راحت با نامحرم شوخی می کند و ... خوب این با ملاک های من متفاوت است اما بنا نیست من برم این را بهش بگم که!
توی ازدواج همیشه موضوع این نیست که من بدم یا او بد است. موضوع اینه که آیا ما با هم می توانیم زندگی کنیم؟
بنا نیست وقتی شخصی شما را نپسندید شما اعتماد به نفستان را از دست بدهید. خیلی راحت به خودتان بگین که خوب حتما یه چیزی را دیده بوده که با معیارهاش نمی خورده و این به این معناست که اون هم به معیارهای شما نمی خورده. بنابراین منفی شدنش بهتر بوده.
وقتی پاسخ منفی به علت شناخت درست و عدم تطابق معیارها باشه اتفاقا خیلی هم خوشاینده.
مشکل وقتی به وجود میاد که عدم شناخت یا یه احساس منفی ناشی از یه حرف نه چندان مهم یا عدم آمادگی روحی شخص مقابل برای روبرو شدن با ازدواج یا... باعث جواب منفی بشه.
RE: خواستگاری و آمدو شد...دیگه خبری ازشو ن نیست. بهش وابسته شدم،چه کنم؟
دوست عزیزم zm518: ممنون بابت همدردی شما .خواهش می کنم به ایشون دیگه اصلا فکر نکن این اقایی هم که امدن خواستگاری من با این همه اصرار ببین چطوری من را اذیت کردن هم ایشان و هم خانواده ایشان . اوایل 2 یا 3روز از ایشان هیچ خبری نمی شد و بعد دوباره پیداشون میشد و بعد شد 5 روز و دوباره پیداشون میشد و بعد شد 7 روز .....و این حالت تقریبا برای 3 ماه ادامه داشت و متاسفانه متاسفانه و باز هم متاسفانه من متوجه نبودم و وابسته شده بودم و وقتی بعد از چندین روز تماس می گرفتند و دوباره رابطه را شروع می کردند سعی می کردم رابطه برای شناخت بیشتر بشه و ادامه پیدا کند تا بتوانم تصمیم بگیرم ولی یک دفعه ایشان رابطه را قطع می کرد و بعد دوباره شروع می کرد وقتی با هم به مشاوره رفتیم مشاور گفت که باید با هم رفت و امد بیشتری داشته باشید. نمی دانید در این مدت من چقدر اذیت شدم همش گریه می کردم هنوز هم بعضی وقت ها احساس بدی دارم و گریه می کنم پیش خودم می گویم من که از لحاظ اخلاقی مشکلی ندارم خدا شاهده راست می گویم همه از اخلاق من تعریف می کنند و از دور و نزدیک و از اشنا و فامیل و ... این تعریف ها را می شنوم پس دلیلی نداشته که این رفتار را کنند پس من حتما چهره زشتی دارم و شروع می کنم به گریه کردن:302:. خودشان خواهر یا فرزند دختر ندارند که این طوری با دختر مردم رفتار می کنند .خوب من که نرفته بودم خواستگاری ایشان . خیلی راحت از همان روزهای اول که می دیدند من با ایشان جور نیستم یا از چهره من خوششان نمی امد یا از هر چیز دیگه ای .. خودشان را کنار می کشیدند نه اینکه اول اصرار کنند و خیلی گرم بگیرند بعد سرد بشوند و ان رفتار ها ... و بعد دوباره بعد از چندین روز تماس بگیرند و گرم بگیرند . من را کرده بودند بازیچه خودشون حالت بلاتکلیفی داشتم احساس بدی داشتم دلم می خواست تکلیفم روشن شود یا من را می خواستند یا نمی خواستند. اگر نمی خواستند چرا اصرار می کردند و گرم می گرفتند و اگر می خواستند ....هر چی بگویم درد دلم تمام نمیشه . خواهش می کنم فراموشش کن و خودت را اذیت نکن . موفق باشی عزیزم
RE: خواستگاری و آمدو شد...دیگه خبری ازشو ن نیست. بهش وابسته شدم،چه کنم؟
l.a جون من وقتی پست رومینا رو خوندم دوباره اعتماد به نفسم برگشت و دیگه منتظر اون آقا نیستم:D به این نتیجه رسیدم که خودش رو در حد من ندیده
همون موقع که اومده بودن خواستگاری از خدا خواسته بودم که اگه پسر خوبی هست ازدواج کنیم که انگار خدا دید ما به درد هم نمیخوریم و همه چی تموم شد
شما هم مثل من خدا رو شکر کنید که همین الان همه چی تموم شده و بعد از چند سال نشده
RE: خواستگاری و آمدو شد...دیگه خبری ازشو ن نیست. بهش وابسته شدم،چه کنم؟
دوست عزیزم abji rahele:ممنونم از شما بابت راهنمایی کاملا درست می گویید من اشتباه کردم . این رابطه تمام شده و ان شا الله دیگه این اشتباه را در موارد دیگه به امید خدا تکرار نخواهم کرد . باز هم از شما به خاطر نصیحت خواهرانه شما ممنونم شما هم موفق و شاد باشید و التماس دعا :72: دوست عزیزم sahars: شما هم کاملا درست می گویید برای من خیلی دعا کنید هر کسی میاد خواستگاری فکر می کنم دیگه خودشه من نمی دانم چرا این جوری هستم یک دفتر درست کردم و داخل ان شعر می گویم برای همسری که هنوز ندارم و حتی نمی دانم ایا خدا قسمت من هم همسری خوب می کند یا نه؟ من هم مثل شما می سپارم به خدا :323: موفق و شاد باشید. دوست عزیزم romina60: بسیار بسیار ممنونم از راهنمایی شما :72: خیلی ناراحت شدم به خدا توکل کنید ان شا الله مشکل شما حل شود و بهترین اتفاقی که باعث شادی و ارامش شما شود براتون اتفاق بیفته به امید خدا. براتون دعا می کنم :323: .ببخشید اقای بچه مثبت به نظر من شما اشتباه کردید در انتظار نگه داشتن اصلا کار درستی نیست شما تماس می گرفتید و می گفتید از از لحاظ اعتقادی با هم جور نیستیم و تمام می کردید .