RE: مشاوره تخصصی بهار زندگی با آقای sci (مسئله : ذهن سطحی و منتقد درونی )
سلام جناب sci.
شما درست میگید ولی باور کنید انجام تغییرات یهویی برای من غیرممکنه.نمیدونم بخاطر شخصیتمه یا چی ولی کلا سرعت بالایی ندارم و دلم میخواد کارامو اروم اروم انجام بدم.و گرنه عصبی میشم.
برای همین دلم میخواد اروم اروم تغییر کنم.میتونم تو زمان محدود همه این تمرینا رو انجام بدم اما قطعا موقتیه.
بعضی تمرینا الان برام حالت مسکنه یعنی
مثلا وقتی عصبی یا ناراحتم فوری تمرینات تنفسی رو انجام میدم و اروم میشم.
دفتر جلد قرمز خیلی خوبه.500قدم رو راه میرم.دوش.اهنگ رو اکثر مواقع گوش میدم.نقدها رو دست و پاشکسته نوشتم اما سعی میکنم بنویسم خصوصا چون ذهن منتقدم خوب اینکارو میکنه که فکر کنم بخاطر همین ذهن منتقد گفتین بنویسم.
تمرین بخشایش رو واقعا نمیتونم.
کتاب تاریخی جدیدی باید دست و پا کنم.
اما نتیجه
حال عمومیم بهتره.گمونم هم بخاطر تمرینای خوب شماست و هم خورشیده که بهم انرژی میده.
با خونوادم چندتا بحث داشتم که به وحشتناکی اون بحثی که با بابام داشتم و تو اون تاپیک نوشتم نبودن.
مثلا سر فیلم هم بحث میکنه.مثلا یه فیلمی دیدیم من گفتم اه از این مرده خوشم نمیاد.زورگوئه.
بابام برگشت گفت.نه اتفاقا ادم منطقیه و شروع کرد به گفتن و گفتن.گفتم بیخیال..دیدم نخیر ول نمیکنه گفتم نیگا مثه تو زور میگه..دادش رفت هوا که چرا میگی مثه توئه ازش بدم میاد...خلاصه.من پا شدم رفتم.
فرداش طبق برنامه روتین همیشه بوس،بغل،عزیز بابا...اییییییش
خودمو تا حدی از بحثاشون کشیدم بیرون تا انقد اذیت نشم.
تا الان همیشه دور خودم تاب میخوردم.مثلا میگفتم ارشد چی بخونم؟چی بخونم؟از طرفی دلمم میخواد بخونم...الان با استفاده از دفتر جلد قرمز :) دارم ذهنمو تمیز میکنم تا تصمیم درست بگیرم.
شبها همون مشکلی که گفتم رو دارم.یه سری احساسات منفی که با گریه تخلیه میشه.
جمعهای خونوادگی شبانه گاها عصبیم میکنه ولی همونطور که گفتم دست من نیست برنامه ریزیش.خصوصا وقتی با غیبت و تیکه اندازی بهم همراه باشه.البته خوشبختانه من درگیرش نیستم اما بیننده و شنوندش هستم
خلاصه بهترم.مطمئنا بهتر هم میشم.
در مورد تاپیکها چی بگم؟بازم سعی میکنم کمترش کنم تا قطع بشه.
اما در مورد کنترل فکر
درست میگید گاهی حتی توی یه فیلم غرق میشم که میگم اگه من بودم اینکارو میکردم یا اینجوری مینوشتمش یا میساختمش.سعی میکنم اینا رو تو دفتر بنویسم تا ذهنم خالی بشه اما قصدم از گفتنش این بود که بگم گاهی زود تحت تاثیر قرار میگیرم.البته الان کمتر شده.
ممنونم:72:
نگارجان امیدوارم مشکل تو هم حل بشه.
امیدوارم کارشناسا به تاپیکت بیان.راستش من با این مشکل خیلی وقته دست به گریبانم.اگه ببینی انقد تاپیک زدم که همه میدونن اوضام چطوریه.شاید بخاطر همین بهم لطف میکنن.
امیدوارم اقای sci نوشتت رو ببینه و کمکت کنه:72:
RE: مشاوره تخصصی بهار زندگی با آقای sci (مسئله : ذهن سطحی و منتقد درونی )
[align=justify]
نقل قول:
نوشته اصلی توسط بهار.زندگی
سلام جناب sci.
شما درست میگید ولی باور کنید انجام تغییرات یهویی برای من غیرممکنه.
سلام بهار،
اتفاقا من یه تغییر یهویی دیدم، که باعث تعجبم شد. :43:
البته من حالت کسی رو دارم که خیلی کم و با فاصله تو رو دیده. مثل دو نفر که بعد از دو سه ماه همدیگه رو می بینن (قبلش هم خیلی به ندرت همدیگه رو دیده بودن)، یکی برمی گرده به اون یکی می گه: إ چقدر ناز شدی. :)
خلاصه که من تو پست زیر یه بهار متفاوت دیدم:
http://www.hamdardi.net/thread-27221-post-256262.html#pid256262
خیلی آروم بودی... لحن کلامت هیچ تندی ای نداشت. البته من قبلا هم پست های زیادی از تو نخونده بودم، اما هرچی خونده بودم، یه تلخی و گزندگی ای توش بود.
تو این تاپیک من فقط بعضی از پست های آقای sci رو خوندم (معمولا هرجا پستی از ایشون ببینم، بدون توجه به موضوع میخونم) این پست آخرتم نخوندم، فقط جمله اولش رو اتفاقی دیدم. برای همین دقیقا در جریان مسائلت نیستم، فقط خواستم بگم: نگو تغییرات یهویی برات غیرممکنه، اتفاقا یهویی راحتی خودشو داره. مثل اون روز که یهویی و با همه ی قدرتت دزدا رو دنبال کردی، الانم همونطور انفجاری عمل کن... :104: البته مسلما بعدش وارد فاز تثبیت می شی.
فکر کنم به زودی اطرافیانت همش بگن: واااای بهار چقدر تغییر کردی... چقدر بهاری شدی... :310:
برات آرزوی آرامش و شادی می کنم عزیزم، و همینطور استقلال و قدرت روحی حقیقی.
راستی آقای sci متشکرم که تو این سایت عضو شدید و موندید.:72::72: :72:[/align]
RE: مشاوره تخصصی بهار زندگی با آقای sci (مسئله : ذهن سطحی و منتقد درونی )
چندتا چیز دیگه هم میخواستم بگم جناب sci
بابای من چند ماهه تلفن خونه رو قطع کرده...ماهواره هم خیلی وقته خراب شد.هی میگیم یکی رو بیار درستش کنه میگه باشه اما پشت گوش میندازه.میگیم خودمون یکی رو بیاریم.البته من که نه برادرم بیاره میگه اصلا.. خودم گفتن بیان درستش کنن.
داداشمم میگه من دیگه کاری ندارم که بعدا یقمو بگیره.
خلاصه بابام هی امروز فردا میکنه.صدای همه دراومده..یعنی بگم الان خیلی وقته دو تا کانال درست نداریم حتی داخلی.
فقط میخواد لج کنه..تلفن ..ماهواره...خونمون که الاخون والاخونیم.معلوم نیست میخواد بخره.بفروشه.بسازه.
میگه فعلا تو این خونه خواستگار نیاد..بعد حرفشو عوض میکنه.
من از دستش خسته شدم.
کلاسمم تموم شده میخوام برم سر کار..اما کو؟
رفتم یه جا که شرایطش به نظر مناسب میومد.یارو زل زده بهم نه میپرسه مدرکت چیه,از کدوم دانشگاهه،سابقه کارت چیه،چرا از محل کار قبلی اومدی بیرون،....فقط میگه همه جور ادم اومده.دختر اومده اینجا مفت حاضره کار کنه اما من با حقوق مدنظر شما هرچند بالاس موافقم بیاین سر کار!
با خودم میگم اخه چطور حتی فرم پر نکرده میگه بیا سر کار..نه میدونه من کیم..نه هیچی.
اینم از کار...خوب همین چیزا کلافم میکنه.بی حوصله میشم.
فقط دلم میخواد قطار زندگیمو دوباره بندازم تو ریل.
امیدوارم بشه.
اینم بگین چیکار کنم بابام از خر شیطون بیاد پایین؟نه اینکه فکر کنید فقط با من اینطوریه...واسه حرف بقیه تره خورد نمیکنه درباره خودش.اما درباره ما چشش به دهن بقیس.
مرسی
ازرمیدخت تو بقیه پست قبل که نخوندی گفتم چرا از تغییرات یهویی خوشم نمیاد..
من خودم اون تلخی و تندی رو بسیووووور دوست میدارم
و ممنون از ارزوی خوبت منم برات همین ارزو رو میکنم.
موفق باشید
RE: مشاوره تخصصی بهار زندگی با آقای sci (مسئله : ذهن سطحی و منتقد درونی )
سلا بهار جان
خیلی از چیزایی رو ک گفتی تجربه کردم
روانشناس دانشگاهم گفت من کمال گرایی دارم
دارم فک میکنم من باید این همه راهو برم ک همه چی خوب بشه
تو الان خوب خوبی؟
دارم دلشوره میگیرم
نکنه تا اخر عمر همین جوری کلافه بشم از خیلی چیزا
نمیدونم اگه حس میکنی این کارا واقعا جواب میده
شاید منم شروعش کنم
البته حس میکنم باید تا اخر عمر این تمرینا ادامه پیدا کنه
ب حرحال هر چی خوب باشه و ادمو اروم کنه می ارزه ک امتحان بشه و ادامه پیدا کنه
خوش باشی و امیدوارم روز ب روز
حالت بهتر بشه
:46:
RE: مشاوره تخصصی بهار زندگی با آقای sci (مسئله : ذهن سطحی و منتقد درونی )
واقعا؟؟؟اینا رو که میگید بیشتر مدیون جناب sci و فرشته مهربون و بقیه بچه ها میشم.:72:
راست میگید از اون اول تا حالا خیلیا بهم کمک کردن.خصوصا بعضیا که پای ثابت تاپیکهام بودن و همیشه کمکم کردن.واقعا ازشون ممنونم.
منم سعی کردم تا حدی که میتونم جبران کنم.دیگه نمیدونم.
جوانه با سه تا علامت سوال که همون موقع ارزو کردم بشه سه تا ستاره افتخار یادمه فرشته مهربون و مدیر همدردی خیلی کمکت کردن.یادمه ها.
اما من فکر میکنم این تاپیک کلیه.یعنی چون موضوعش یه جورایی همه گیره بقیه هم میتونن استفاده کنن.درسته فرشته مهربون برای یه دست موندن روند تاپیک گفت بقیه مشکلاتشونو ننویسن اما فکر میکنم راه حلهای جناب sci واسه هممون خوبه.درسته؟
اینجا یه جورایی شبیه کارگاه عملیه..همه میتونن از راهنمایی های خوب استفاده کنن.
مناپاشا جان برای من موثر بوده و خودم امیدوارم بتونم روند زندگیمو بکنم اون چیزی که دوست دارم.
امیدوارم جوانه جان و مناپاشاجان و همه اونایی که یادمه مشکل منو داشتن موفق بشن تو زندگیشون:72:
RE: مشاوره تخصصی بهار زندگی با آقای sci (مسئله : ذهن سطحی و منتقد درونی )
آره بهار جان من از مدیر خیلی ممنونم همین طور اس سی آی که واقعا برام وقت گذاشت
حتما پی گیری نکردنشم علت روانشناسی داره ( خوب این الان به ذهنم میرسه وگرنه قبل ذهنم کلی حرف دیگه میزد)
اتفاقا امروز اومدم شروع کنم از اول این کارها رو انجام بدم دیدم اصلا مثل قبل نیستم حالم خیلی بهتره مثلا اوایل که تمرین تنفسو میکردم موقع خارج کردن نور سیاه حالت تهوع و سرفم میگرفت ااما الان تقریبا درونمو نورانی میبینم دیگه منتقد درونی منو نقد نکنه بلکه بیشتر خیال پردازی میکنه
فکر کنم مشکل من دیگه خیال پردازیه نه ذهن سطحی
باید ممنون باشم از همه خدا دوستم خانوادم
من کلا یکی از بزرگترین مشکلاتم قدر نشناسیمه (الان باید کشو محکم بکشم :) )
البته من بازم این کارها رو انجام میدم و شروع کردم از اول اما برام خیلی جالبه که خیلی کارها مثل موسیقی بی کلامو پیاده روی و بدون اینکه بدونم قبل انجام دادم و حالمو بهتر کرد یا آب خوردن و صبحانه که من قبل هرگز صبحانه نمیخوردم اما الانا شده بلند شم صبحانه بخورم و دوباره بخوابم این کارو میکنم
البته ذهن من خاموش نشده اما مهربون تره و بیشتر باهام همراه شده تا بر ضدم باشه
مطمئنم به زودی به خوبی نتیجه میگیری :72:
RE: مشاوره تخصصی بهار زندگی با آقای sci (مسئله : ذهن سطحی و منتقد درونی )
بهار جان...
این تاپیک شما و کارشناس محترم sci هست. نمی دونم درسته اینجا سوالاتو از من بپرسی یا نه. اگر فکر می کنی در راستای موضوع تاپیکته بپرس وگرنه بهم بگو شارژ کنم در پیغام خصوصی هرچی می خوای بدونی سوال کن.
RE: مشاوره تخصصی بهار زندگی با آقای sci (مسئله : ذهن سطحی و منتقد درونی )
سلام بهار جان دعوتم کردی اومدم
ممنونم
بسیار عالیست
از همه عزیزان متشکرم:72:
اما من از منتقد درونیم راضی ام.از رفتار خونه ناراضی م.مانعم میشن.اعتماد به نفسمو پایین میارن
با این حال تمارین کارشناس محترم sci رو انجام میدمو بدلیل اینکه شیفته ی روانشناسی بالینی هستم:227:
یه سوال:
قسمت تفس با نور رنگی رو خیلی متوجه نشدم.مثلا یه نور رو تصور کنیم؟
RE: مشاوره تخصصی بهار زندگی با آقای sci (مسئله : ذهن سطحی و منتقد درونی )
مرسی جوانه جان
جالب بود.منم وقتی اوایل تمرین تنفسیم موقع خروج نور سیاه احساس تهوع و سرفه میکردم.انگار واقعا داره خارج میشه.:)
و بعد یه مدت کلا حس میکنی درونت رنگیه.منم این تجربه رو داشتم.
سرافراز عزیز پس بیا اون هفته با هم شارژ کنیم که منم بیشتر بتونم بیام نت.موافقی؟میخوام راجب مستقل شدنت و درس و کارت بپرسم.
سپیده سحر منم از مشکل با خونواده به این تاپیک رسیدم.میتونی تاپیکای قبلیم رو بخوونی.
اره دیگه..تصور کن یه نور رنگی وارد بدنت میشه و به همه جای بدنت میره.من حتی تصور میکنم دور تا دورمم از نور درونم رنگی شده.
جناب sci هر وقت صلاح دونستین بقیه راهنماییاتونو بگید.:72:
موفق باشید
RE: مشاوره تخصصی بهار زندگی با آقای sci (مسئله : ذهن سطحی و منتقد درونی )
بهار زندگی،
با پدر کاری نداشته باشید فعلا... قراره که وارد تعارضات خونه نشوید!
سعی کنید فعالیتهای قبلی رو تکرار کنید
اما یه موضوعی که شما این روزها تجربه می کنید اینه که در پستهای قبلی گفتید... احساس غم! گریه کردن شبها... اما این گریه به چه معناست؟ گریه کردن نشان دهنده احساس و عواطف شماست. خب حالا می خوام قبل ا اینکه ادامه بدیم به شناخت بهار برسیم! واقعا این خانم، چطوریه!؟ کی گریه می کنه؟ چه زمانی می خنده؟ خب شاید بگیم یه زمانهایی می خنده و یه زمانهایی گریه می کنه! خب اشکال دقیقا همینجاست! یعنی یه اتفاقی موجب می شه بهار خلقش تنگ بشه و یه اتفاق دیگه موجب می شه بهار بخنده! این اتفاقات در طول روز بوقوع می پیونده... شایدم پیش نیاد!
اما بیا با هم کمک کنیم عواطف بهار رو شناسایی کنیم تا در نهایت دو هفته اینده یک user manual از بهار داشته باشیم
در این مقطع این یکی از مهمترین کارهایی هست که باید بهار انجام بده، یک مثال می زنم
شما یک تلویزیون می خرید، دفترچه راهنما رو می خونید نوشته که ابتدا به برق بزنید، سپس کلید رو بزنید، تلویزیون روشن می شه حالا فکر کنید که اون دفتر چه رو کسی نخونده و کلید های مختلف رو یکی یکی می زنه! چه اتفاقی خواهد افتاد؟؟؟ هیچی!! حالا فکر کنید که در این شرایط دوستی میاد و می گه صبر کن... درست خواهد شد! اما واقعیت اینه که اگر شخص سالها هم صبر کنه ولی دفترچه راهنما رو نخونه... و کلیدها رو بزنه! اون تلویزیون کار نخواهد کرد! گاهی حتی به این نتیجه می رسه که این تلویزیون باید همین شکلی باشه و اون رو روشنفکرانه می پذیره و می گه من می پذیرم این وضعیت رو! خب این اشتباهه
برای حل این مشکل نیاز داریم عواطف و احساسات بهار رو شناسایی کنیم و وضعیت های خوب رو تقویت و وضعیت های بد رو مراقبت یا جلوگیری کنیم
اما عواطف یا احساسات چیستند؟ چیزی که ما احساس می کنیم نتیجه مستقیم افکار ماست و فکر ما، تفسیری است که ما از موقعیت داریم! مثلا بهار از پدرش ناراحت است، پس عاطفه یا احساس : ناراحتی است. اما چرا ناراحت است؟ چون فکر می کند کم اهمیت است و به او ارزش لازم داده نشده است( این فکر بهار است) و این فکر تفسیر بهار از یک موقعیت است. حالا می تونه اون موقعیت یک بحث بین بهار و پدر باشد
اگر دقت کنید و پستهای قبلی رو یک بار دیگه بخونید متوجه می شوید که شما از بسیاری از موقعیتها نهی شده اید! مثلا گفتم وارد تعارضات در خانه نشوید.. یا تاپیکهایی رو دنبال نکنید چرا که شما بواسطه این کارها در موقعیتهایی قرار می گرفتید که منتقد درونی و ذهن سطحی شما فعال می شده است! امیدوارم این بحث مهم واضح باشد
حالا
یک دفتر بردارید.
سه ستون در یک صفحه رسم کنید
ستون اول: احساس کردم
ستون دوم: چون فکر کردم
ستون سوم: در این موقعیت بودم
مثلا وقتی خوشحال هستید:
احساس کردم: بسیار خوشحالم
چون فکر کردم: مهم هستم و می توانم از زندگیم لذت ببرم
در این موقعیت بودم: با دوستم صحبت کردم و با او بدمینتون بازی کردم
حالا اگر حال بهار بد بود یکی از کارهایی که می تواند برای خوشحالی خودش انجام دهد صحبت با دوست و بازی کردن با او می باشد. پس مناظر اتفاق خوب نمی ماند و اتفاق خوب رو ایجاد خواهد کرد
طی دو هفته اینده بهار پنجاه موقعیت خوب و بد خودش را مطابق با مثال و روش فوق شناسایی می کند
سوالی بود بپرسید