RE: مشکل بزرگ با خانمم روانی شدم
سلام دوباره
از یوزر خارپشت و mehri_bahari و... تشکر میکنم
خوب خانمم سقط داشته رابطه گدشته میگه 2 هفته بوده و یک لخته خون بوده که افتاده اینو به من وقتی گفت که
با هم دوست بودیم و قرار ازدواجی نداشتیم رابطه دیگه ای هم اگه بوده بعد خودم فهمیدم که ناراحت شدم
خوب من چی کار کنم میتونم زندگی کنم به نظر شما؟ کسی تجربه منو داشته؟؟ کسی هست کمی مشکلات منو
داشته باشه که منو درک کنه؟
البته یهکمی بهونه گیر شدم
ببینید من خانمم میخوام ببوسم چیزایی که نباید یادم بیاد یادم میاد کسی منو میفهمه؟ چی کار کنم به نظر شما؟
RE: مشکل بزرگ با خانمم روانی شدم
دوست عزیز
لطفا نه با خودت این طور ی کن نه با همسرت
خوبه اونم این حسو داشته باشه با توئه
این که تو مثلا قبلا کس دیگه رو میبوسیدی
سقط و چیزای دیگه رو فراموش کن
از عشق بازی و زندگی با همسرت لذت ببر
الان اون هم در عذابه که تو این طوری
شما هر دو چند سالتونه
همه چی رو فراموش کن و راحت زندگیتو بکن
هیچ کدوم ما انسانها معصوم نیستیم
موفق باشی
RE: مشکل بزرگ با خانمم روانی شدم
اقا احسان من قبل ازدواجم با یه نفر دیگه رابطه داشتم .. کسی که الان همسر منه درست مثل شما و خانومت فقط با هم دوست معمولی بودیم و من همه چیز رو بهش میگفتم .. بعد هم عاشق هم شدیم و ازدواج کردیم ..
همسر منم مث شما خیلی عذاب میکشید از رابطه ی قبلی من .. مدام کنجکاوی میکرد و میخواست که جزئیات رو بدونه .. سوالهایی میپرسید که من گریه م میگرفت و خیلی اذیت میشدم .. من رو دستم اسم اقای قبلی رو حک کرده بودم و همسرم هر وقت دست منو میدید دیوونه میشد ..
تا اینکه یه بار خیلی منطقی با هم حرف زدیم .. بهم گفت که اذیت میشه و مدام رابطه ی قبلی من رو تصور میکنه .. من بهش اطمینان دادم که هر چی تو گذشته ی من بوده واقعا تموم شده و الان من همسرشم و بهش وفادارم . گفتم که خودمم پشیمونم و ناراحت و حتی یه درصد به کسی جز اون فکر نمیکنم .. گفتم اگر دوستش نداشتم باهاش ازدواج نمیکردم و بهش تعهد نمیدادم ..
اول از این جبهه ای که گرفتی و این احساس فریب خوردگی بیا بیرون .. خانومت قبل ازدواج بهت گفته که سقط داشته و باکره نیست .. این بالاترین حدیه که شما میتونستی تصورش کنی و بپذیریش .. انقد فک نکن که خانومم بهم دروغ گفته و گولم زده و ........ میدونی بعد ازدواج همسر من چی گفت ؟؟؟ مدام میگفت کاش بهم نمیگفتی کاش نمیدونستم .. ولی شما که این پذیرش و این جنبه رو داشتی که بدونی و انتخاب کنی ..
هروقت تونستی همسرتو کنار خودت ببینی نه رو به روت و به عنوان زن زندگیت و نه یه ادم فریبکار که شما رو گول زده بشین باهاش حرف بزن .. هر چیزی که تو فکرت هست رو بگو .. تمام چیزایی که اذیتت میکنه رو بگو و اجازه بده که اونم حرفاشو بزنه .. بذار خیالتو راحت کنه و برات توضیح بده .. اجازه بده ارومت کنه ..
از تکنیک توقف فکر استفاده کن که تاپیکش تو همین تالار هست .. لحظه ای که اون افکار میاد تو ذهنت سر خودت داد بزن ایست ! متوقف شو ..
یا یه کش نازک ببند دور مچت و هر وقت این افکار اومد سراغت اون کش رو بکش و رها کن ..
به همسرت اعتماد کن و با این کارها و حرفها از خودت دورش نکن .. به قول دوست عزیزمون خارپشت بالاتر از سیاهی که رنگی نیست .. شما بدترین چیز رو میدونستی و قبولش کردی .. پس پی بقیه ش نرو ..
RE: مشکل بزرگ با خانمم روانی شدم
من خانمم 2 ساله میناسمش 5 ماهه که با هم بودبم و به فکر ازدواج با هم نبودیم اصلا فقط دوست بودیم
هیچ به فکر ازدواج نبودیم و به راحتی از گذشته هم حرف میزدیم
من فهمیدم که ایشون 10 روزه باردار بوده اما انداخته البته اینو قبلا گفته بود چه میدونست قراره ازدواج
کنیم
حالا من عاشقش شدم همه معیارهایی من میخواستم داشت زیادم به باکره نبودنش اهمیت ندادم
خوب شما با شناختی که از ایشون داشتید تصمیم به ازدواج گرفتید و تصمیم گرفتید کسی که مجبورتون نکرده کرده بود؟!!!!!!!!! و معیار های شمارو هم داره و الان همسرتونه حق ندارید با زندگیش بازی کنید اگر میخواستید روی بقیه دوستا شو یا دوستاتو کم کنی و این پیمان و ببندی(ازدواج یه پیمان مقدس نه قولنامه یه مغازه یا اجاره نامه) که اشتباه بوده و شما باید سرزنش بشید اگرم مشکلتون یه ........که تا حدی که میخواید بخرید خوب دیگه هوس بازید چه جورشم:300:
واللا باکره بودن خانمها تو ممالک اسلامی و اسیایی اصلا در کل نشانه عدم ارتباط جنسیه طرفه و عشق و لذت و راتباط با همسر همون ارتباط حالا با کمی تفاوت.
در ضمن من یه خانم هستم امما از همسرم در مورد نوشته هام توضیح خواستم اول خییییییییلی تعجب کرد از عمل شما و بعد از تصمیم شما و در آخر هم تصمیمی که خودتونم مردد هستید یعنی طلاق که همین توضیحات و دادن
شما باید از همسرتون بخواید که به شما تضمین بده که اهل زندگی همراه با سر به زیری هست البته سر به زیری از اینوع روابط نه اینکه شما هر زمان سرکوفت و طئنه و....... داشته باشید که اگر اینطوره باید به مشاور مراجعه و قضیه رو یه سره کنید خلاص:104:
شما چند سال سن دارید؟ نگفتید چه دینی دارید؟
بازم ازتون میخوام حتما به مشاوره ی حضوری با یه دکتر مشاور بالینی مراجعه کنید اگه این موضوع براتون مهمه پس براش بیشتر از اینا خرج کنید
::72::72::72::
بعدم ماها که تو این نت یا کتاب یا مراکز مختلف دنبال راه حلیم واسه مشکلاتمون قراره مشکل و بر طرف کنیم تا هم خودمون هم خانواده و هم جامعمونو بسازیم و آباد کنیم:72::72::72::
شما با این دم دمی مزاج بودنتون ببخشید ها دارید شرایط مهیییا میکنید برای یه بزهکار تازه که وارد جامعه بکنیدش:324: یعنی چی آقای محترم؟؟؟
البته احتمالش هست که ایشون اون بزهکار نباشن و خود شما تبدیل به یه بزهکار و عقده ی ....... بشید و مثل این همه علف هرز تو جامعه ببخشید معذرت پرسه بزنیییییید
:104:ختاب به خودم:کل اگر طبیب بودی سر خود دووا نمودی:104:
RE: مشکل بزرگ با خانمم روانی شدم
یه مسئله ای هست که واضح نگفتید اینکه دقیقا در یک کلمه از چی رنج میبرید ؟؟؟؟ خیانت؟؟؟ مقایسه شدنتون؟؟؟ یا چی ؟؟؟ ( شاید به قول خودتون چون زنم درک نمیکنم از چی رنج میبرید پس باز کنید خانمتون هم چون زنه پس باید براش باز کنید چون مثل من درک نمیکنه از چی رنج میبرید )
من اول فرض رو بر این میذارم که خانمتون کلا کارهای گذشته شو گذاشته کنار و نظرمو میگم
من به عنوان یه زن با قاطعیت میگم وقتی زنی از یه رابطه ای خارج شد محاله با یه نفر دیگه باشه دوباره به اون فرد قبلی فکر کنه ( مگر اینکه هنوز تو زندگیش باشه و بهش علاقه مند باشه )
وقتی خودش میگه کسی به جز شما تو زندگیش وجود نداره پس محاله وقتی شما اونو میبوسید به یاد کسی دیگه ای جز شما بیافته ( اگه مشکلتون اینه )
البته در مورد مقایسه کردن خانم نظری ندارم چون تجربه ای ندارم . خانم هایی که این اتفاق براشون افتاده باید نظر بدن که ایا همسرشون رو تا حالا مثلا حین بوسیدن با قبلی ها مقایسه کردن یا اصلا امکان داره؟!
دوستان خوب گفتند کاملا این قضیه رو که "فقط با شماست" رو باز کنید، شده با قسم و یا هر چیز محکمی که اعتقاد دارید بگه که فقط ذهن و فکر و قلبش درگیر شماست و خواهد بود و کلا قضیه رو فراموش کنید طوری که انگار چیزی بهتون نگفته یا نفهمیدید
اینو هم در نظر بگیرید تو ممالک غربی بیشتر خانم ها مثل خانم شما هستند و برعکسش خارج از عرفه ( تو ایران قضیه فرق میکنه) اونوقت باید همشون زنشون رو به خاطر داشتن روابط قبلی طلاق بدن اینکه نمیشه!!! ذهنتون رو بزرگ کنید ( بگید قبلا چه با یه نفر چه صد نفر وقتی الان فقط با منه چه فرقی میکنه!!! )
شده مطالب و اعتقادات بعضی افراد غربی که به این مساله حساس بودن رو بخونین تا بدونین چطور مشکلشون رو حل کردن ( البته بعید میدونم همچین افرادی وجود داشته باشن و اگر باشن به عنوان افراد بدبین معرفی میشن )
شما تا وقتی قبول نکردین دارید از بیماری بدبینی رنج میبرید مشکلتون حل نمیشه چون الان همسرتون رو مقصر میدونید و خودتون رو مبرا
RE: مشکل بزرگ با خانمم روانی شدم
سلام
ببینید من فکر میکنم مشکل شما اصلا همسرتون نیست البته من منظور بدی ندارم فقط هدفم کمک به یه انسان مثل خودمه ولی ترجیح میدم رک باشم. شما خودتون رو درست نمیشناسید که الآن دچار این بهران شدید شما با این خانوم ازدواج کردید در حالی که شرایطشو میدونستید و اینکه روابطش بیشتر بوده یا نه در اصل قضیه که بکارت ایشونه تغییری ایجاد نمیکنه چون شما خیلی رو این مسئله تاکید کرده بودید. من شما رو نمیشناسم ولی برداشتم از اینکه میگید مسلمون نیستید و مذهبی هم نیستید اینه که میخواید بگید که زیاد در بند این مسائل نیستید ولی این در حالیه که این مسئله برای شما بعد از هزدواجتون این همه مهم شده وایندو با هم تناقض دارند.
طبعا بعد ازدواج یه مقدار هیجانات اولیه از بین میره و حقایق زندگی خودشو نشون میده و اکثر ما چون با یه سری هیجانات ازدواج میکنیم تازه بعد از ازدواج میفهمیم که چیزایی که پذیرفتیم واقعا چی هستن.
آقای محترم به نظر من این شما بودید که از حرفتون برگشتید و همسرتون الآن باید شاکی باشه . چطور مردهای ایرانی روابط خودشون براشون حل شدست ولی این حق رو برای خانوم ها قائل نیستند؟!!!
در ضمن من به عنوان یه خانوم اینو با اطمینان به شما میگم که دخترها بعد از ازدواج به شدت سرگرم ازدواج و زندگیشون میشن و کلا اهمیت مرد تو زندگیشون تا حد زیادی میاد پایین بویژه اگر با همسرشون رابطه خوبی داشته باشند پس به نظر من این شما هستید که باید جبران کنید و احتمال بروز هر مشکلی رو از بین ببرید.
RE: مشکل بزرگ با خانمم روانی شدم
سلام مجدد به همه امیدوارم بخونید پست منو
من کنار اومدم 1 ماهیی اما تو خیابون راه میرم میبینم زن و شوهر ها رو فکر میکنم من کلاه سرم رفته با همچین چیزی
من خانمم 2 ساله میشناسم اما رابطه انچنانی نداشتیم من این بر با دوست دخترام درگیر بودم اونم با دوست پسراش
خوشبختانه من نمیبینم اونارو
رابطمون بیشتر شد و بیشتر از خیلی چیزاش خوشم امده بود عاشقش شدم تنها دختری که عاشقش شدم
وبلگشو اتفاقی خوندم دیدم خیلی گناهکی هست چه اتفاقاتی که براش نیوفتاده دلم سوخت و......
حالا بعد از 3 ماه ازدواجمون......
چی کار کنم من میدونم با کیا رابطه داشته توی فیسبوک دیدم چهرهاشونو امشب رابطه داشتیم همش فکرم.....
دارم دیونه میشم
RE: مشکلم با گذشته خانمم با اینکه قبل از ازدواج می دانستم ( روانی شدم)
همون اول باید فکراتونو میکردین که دارین با خانمی با این شرایط ازدواج میکنین.
لعنت به این فیس بوک که هیچ فایده ای نداره و و جز پپشیمونی و از بین بردن اعتماد طرفین به هم هیچی نداره .
حالا اگه الان خانمتون توبه کرده و بهتون وفاداره ،لطفا گذشته هارو به هر نحو فراموش کنید و زندگیتون رو فدای اشتباهات گذشته نکنید.
RE: مشکلم با گذشته خانمم با اینکه قبل از ازدواج می دانستم ( روانی شدم)
آقا احسان
شما به روانشناس مراجعه کردی؟
حتما این کار رو بکن و به یک روانشناس بالینی مراجعه کن!
شما باید به کمک یک متخصص حاذق افکار منفی رو از ذهنت پاک کنی اگر واقعا همسر و زندگیت رو دوست داری!
با مشاوره مجازی خیلی نمیشه برای وضعیت شما کاری کرد!
فقط بذار یک سری نکات رو هم بهت بگم!
چرا فکر می کنی سرت کلاه رفته در حالیکه خودت هم قبل ازدواج با افرادی رابطه داشتی؟
چرا واسه خودت این رو عیب نمیدونی ولی برای همسرت میدونی؟
مگه نمیگن آنچه را که برای خود می پسندی برای دیگران هم بپسند؟
تا حالا به این فکر کردی که همسرت هم عذاب می کشه که شما قبلا با چند نفر بودی؟
و در آخر میدونی ازدواج برای برچیده شدن فساده و خداوند بسیار رئوف و مهربانه و اشتباه بنده هاش رو اگر به واقع
پشیمان باشن می بخشه؟
پس شما هم خودخواهی و غرور رو بذار کنار و بپذیر که خانم شما هم به همونم اندازه اشتباه کرده که شما کردی!
نه بیشتر نه کمتر! پس حق شما هم دختری نیست که خودش رو پاک نگه داشته و رابطه ای نداشته با کسی!
خواهشا سراغ افسانه بکارت و اینها هم نرو!
هیچ کلاهی هم سرت نرفته! شما با صداقت ازدواج کردی و بی رودرواسی این افکار رو شیطان به ذهنت میاره!
تصمیم گرفتین از این به بعد پاک زندگی کنین پس دیگه فلش بک نزن به گذشته!
مهم الانه و آینده ای که میشه زیبا ساخت!
حالا اگر میخوای ذهنت رو آرام کنی و یک زندگی زیبا کنار همسرت بسازی حضوا به یک روانشناس حاذق مراجعه کن!
موفق باشی دوست عزیز
:72:
RE: مشکلم با گذشته خانمم با اینکه قبل از ازدواج می دانستم ( روانی شدم)
آقا ehsan67
شما را درک می کنم . این دقیقاً روحیه مردهاست که همسرانشان را انحصاری متعلق به خود می دانند و درست هم هست . این حس تا آنجا پیش می رود که گذشته فرد هم برایشان مهم می شود . بخوبی می توانم حس شما را درک کنم .
اما نکته ای که هست این است که شما خود نیز گذشته ات مثل همسرت بوده یعنی از این نظر با هم تفاوتی ندارید . نمیشه انتظار داشته باشی که خود با دختران دیگر رابطه داشته و حتی آنها را از دختر بودن خارج کرده باشی بعد بخواهی همسری نصیبت شود که چنین نباشد به عبارتی این عدالت نیست . از طرفی دقیقاً همین موضوع باعث می شود انتظار ما به عنوان پسر برای داشتن همسری بدون روابط پیش از ازدواج برآورده نشود. یعنی وقتی من به عنوان یک پسر خودم را مجاز می دانم که با دختران دیگر رابطه برقرار کنم و حتی از دختر بودن خارجشان کنم به همین اندازه جامعه را به سمتی می برم که از دختران بدون رابطه قبلی و باکرگی خالی تر شود آنوقت به طور طبیعی دیگر آن انتظار که دختر باکره بی رابطه بطلبم برآورده نمیشه چون من و دیگر پسران کاری کردیم که اینچنین شود و باید در حسرت خواسته قشنگ خود بمانیم .
درست به همین دلیل از پسران میخواهیم که بپرهیزید از وارد این روابط کردن دختران ، بپرهیزید از اصرار به رابطه جنسی با دختران ، بپرهیزید از ......
اگر زن باکره و پاک و بدون رابطه قبلی می طلبید و این نوع همسر داشتن را بیشتر دوست دارید و می خواهید از اینکه اولین کس در رابطه جنسی با او باشیدلذت ببرید ، از اینکه یک دختر را از اینگونه مطلوب بودن بیرون بیاورید بپرهیزید .
نمیشه گفت من با دختری رابطه برقرار می کنم لذت می برم اما باهاش ازدواج نمی کنم برود با پسری دیگر ازدواج کند چون در مقابلش دختری که همان پسر دیگر با او رابطه برقرار کرده او هم نخواسته باهاش ازدواج کند و گفته برود با دیگری ازدواج کند نصیب ما می شود . این قانون طبیعت است که هر عملی عکس العملی دارد . مگر موارد استثناء که فردی از ناآگاهی و عدم کنترل احساسی و نیاز جنسی نه برای لذت جویی و با اعتقاد به درست بودن این روابط و گذشته هرکس به خودش مربوطه ، وارد رابطه ای شده و بعد پشیمان شده و ترک کرده و دیگه هم تا ازدواج خود را مهار کرده باشد که اون قضیه اش فرق می کند و می شود انتظار دختری باکره و بی گذشته اینچنینی را داشته باشد .
پس هروقت به روابط همسرتان بادیگری فکر کردید و اذیت شدید ذهنتان را ببرید به سمت دخترایی که شما با آنها ارتباط برقرار کرده اید و اکنون همسرانشان همین حال را دارند .
در یک کلام از ماست که برماست . به همین اگر فکر کنید به جای ناخشنود شدن از همسرتان و یاد گذشته او افتادن به عملکرد خود فکر کرده و از خودتان آزرده می شوید .
در نهایت نیاز هست به روانشناس مراجعه کرده و روی وسواس فکری خود کار کنید و کمک بگیرید تا زندگی خود را صفر کنید و با نگاهی نو از سر گیرید . یعنی هم خودت و همسرت را ببخشی و از خدا هم ببخش برای هردو بطلبی و از این به بعد را سالم زندگی کنید و ارتباط و مواجهه با کسانی که در گذشته خود و همسرت با آنها رابطه داشته اید دوری کنید حتی اگر شده شهر محل سکونت را تغییر دهید و دیگر به این موضوع و حسرت ها در این رابطه فکر نکنی .
.