سلام دوست عزیز،
لطفاً مشکل خود رو تنها از طریق این تاپیک پیگیری کنید و تاپیک دیگری جهت این مشکل ایجاد نکنید.
خوشبختانه می بینم که خانم آنی و فرشته مهربان و baby که هر سه کارشناس تالار هستند به تاپیک شما سر زده اند.
موفق باشید.
نمایش نسخه قابل چاپ
سلام دوست عزیز،
لطفاً مشکل خود رو تنها از طریق این تاپیک پیگیری کنید و تاپیک دیگری جهت این مشکل ایجاد نکنید.
خوشبختانه می بینم که خانم آنی و فرشته مهربان و baby که هر سه کارشناس تالار هستند به تاپیک شما سر زده اند.
موفق باشید.
لی لی جان میشه بگی چند وقته برگشتی سر زندگیت؟
سلام ماریا جان خوبی.
زندگی منو خوندی
من الان 3ماه و نیمه که برگشتم فقط اون 2 هفته خوب بود و دوباره مثل پارسال با من قهر کرد.
سلام لی لی جان
عزیم اینقدر حرف طلاق نزناگه قرار بودهمهوقتی مشکلاتشون یکم تو هم میره برن طلاق بگیرن . پس اکثر زنان ایران الان مطلقه بودند . عزیزم این راهش نیست .
یک چیز رو رک بهت بگم تو خودت هم کم مقصر نیستی و اصلا سعی نمی کنی این رابطه رو درست کنی . این که نشد دو روزه خسته میشی از مبارزه . من خیلی راهکار ها اینجا بران نوشتم اما انگار به هیچ کدوم عمل نکردی . من هم مثل تو 2 ماه پیش از این مشکل رنج می بردم اما الان انقدر زندگی برام شیرین شده که نمیخوام دقایق بگذره . اون هم فقط به راهنمایی این کارشناس ها . گلم غرر نرد شاید اصلی ترین چیزیه که داره . بدی ما عروس ها اینه که شاید تحمل رابه خوبه همسر هامنون رو با خانواده اش ندارم . اما این درست نیست و بهتر اینه که به جای حساسیت مدیریت کنیم . غرور شوهرت جریحه دار شده و خودش رو زده به بیخیالی من مطمئنم ایشون شما رو دوست داره اما نم یخواد با پا پیش گذاشتن از این بیشتر غرورش لگد مال شه . نمی گم همه تقصیر ها گردن شماست. اما شما بهتره که یکم غرورت رو کنار بزاری تا ببینی چه گلستونی میشه این زندگی .
بهت گفته بودم اول از خانواده شوهرت شروع کن . اما شما نمی خواهی کمی گذشت داشته باشی. عزیزم اون ها رو هم به چشم مادر پدر خودت ببین . بگذر . من هم گذشتم که دارم می گم . مطمئن باش دعوت یک شام هیچی ازت کم نمیشه . این باعث میشه خودت هم شادتر شی . بهت قول می دم طعم شیرین بخشش از کینه خیلی خیلی بالاتر . امتحان کن . یک وعده شام دعوتشون کن . شام خوشمزه ای بپز و در اون شب هم با شوهرت گرم باش هم خانواده شهرت . حتی اگه هیچ کس تحولیت نگرفت . بعدش هم اگه تحویلت نگرفتن شبش به جون شوهرت نیوفت که ببین من احترام گذاشتم اما اون ها نذاشتن . شوهرت همه این هایی که می خواهی بگش رو میبینه اگه سرکوفت بزنی اون هم مضع بد می گیره اما اگه هیچی نگی اون خودش دورت می گرده
عزیزم یکم سخت اما سعی کن . فکر نکن بعد طلاق چیز های بهتری در انتظارت
عزیزم یه کتاب بهت معرفی می کنم حتما بگیر و مطالعش کن. کتاب زن بودن نویسندش خارجیه. خیلی به دردت می خوره. تو 3 ماهه که برگشتی هنوز زوده که شوهرت بهت اعتماد پیدا کنه. اینو وکیلم بهم گفت: وقتی یه زن مهریشو میذاره اجرا این مثل یه پتکه که محکم میخوره تو سر مرد. واسه مرد خیلی خیلی قبول و تحمل این موضوع سخته که بپذیره که زنش مهریشو گذاشته اجرا. خیلی کینه می گیرن. من الات 8 ماهه که برگشتم شوهرم انقدر ازم کینه به دل داشت و بی اعتماد بود که همش فکر می کرد من واسش کیسه دوختم و میخوام مالشو بکشم بالا.هرچی بهش میگفتم بابا من می خواستم طلاق بگیرم واسه همین گذاشتم اجرا. میگفت نه تو باید فکر اینو هم می کردی که ممکنه برگردی و نمی رفتی این کارو بکنی اگه می خواستی طلاق بگیری می گرفتی برنمی گشتی خونه (تو می خواستی منو اذیت کنی)همش فکر می کرد من می خوام ولش کنم برم واسه همین حکم تمکین علیهم گرفت که نتونم خونه رو ترک کنم. بهم می گفت یه مدت طول میکشه تا من بتونم دوباره بهت اعتماد کنم ولی نمیدونم میتونم یا نه. با اینکه مقصر این بلاها خودش بود
منم بهش بی اعتماد بودم ولی تصمیم گرفتم به خاطر زندگیم تلاش کنم. با خودم گفتم اشکالی نداره گذشته رو فراموش می کنم و یه فرصت دوباره به زندگیم میدم انگار که تازه ازدواج کردم. 5 ماه تمام بی محبتیا و رفتارهای سردشو تحمل کردم و همش بهش محبت کردم و کوتاه اومدم. همه حقه ها و کلکاش واسه دادگاه رو گذشت کردم.
شوهرم خیلی کینه ایه. میدونی لی لی جان احساس میکنم بعد اون کتک مفصلی که بهم زد انقدر با مشت کوبید تو سرم که چشمم خونریزی کزد یهو احساساتش برگشت. احساس می کنم عقده هاش اینجوری خالی شد چون بعدش شروع کرد به محبت کردن. البته بقیه می گن تو خیلی ساده ای این از ترس پزشکی قانونی باهات خوب شده. نمیدونم یا من دارم خودمو گول میزنم و بقیه راست میگن یا اینکه واقعا عقده هاش خالی شده. چون بعد اون قضیه بعد 7 ماه(به جز ماه اول) منو بوسید. دوستام میگن خاک تو سرت عقده یه بوس داری؟ ولی اونا نمی دونن دوس داشتن یعنی چی.
راستی شما از کدوم شهر ایرانی؟
سلام.دوستای خوبم.ولی من 4 ساله با این اخلاق دارم کنار میام.همه تلاشم رو کردم.
خیلی مطلب این سایت رو خوندم همه بعد از دعوا میان سراغ زنشون و میگن پشیمون هستند.
ولی به قول یکی از بچه های این سایت :
درسته همه پشیمون میشن ولی مطمئن باشید عوض نمیشند و همون ادم سابق هستند خصوصیات و اخلاقشون عوض نمیشه.
شوهر من و ... شاید اون لحظه ای که من نبودم پشیمون شده باشه و یادش بیفته که چقدر منو اذیت کرده ولی هچ تلاشی برای عوض کردن خودش نمیکنه پس مطوئن باش من هرچه قدر تلاشکنم بی فایده است ولی باشه با این حال دوباره تلاش میکنم.
ممنونم.میشه در مورد عسارت هم توضیح بدی ماریا جان.
اعسار نه عسارت. واست توضیح دادم عزیزم یعنی تقسیط مهریه.
:302:ماریا من همه پستات رو خوندم خیلی زندگیت شبیه منه.
خیلی خیلی
باورت میشه منم همسرم موقع عقد به زور هر روز بهم اس میداد بریم طلاق توافقی بگیریم.یه روز منم خسته شدم و رفتم..بعدش خودش گفت میخواستم تو رو امتحان کنم.
دقیقا مثل تو خواهرش که ازش کوچیکتره همش مادر رو تحریک میکنه واسه دعوا و اونم شوهرم رو.
خانوادش هم دقیقا مثل خانواده شوهر تو هستند.
راستی شما اهل کجا هستید.؟؟؟خیلی کنجکاو شدم بدونم
:311:نکنه شوهر دوتامون یکی هستند و ما خبر نداریم..........:311:
من خوزستانی هستم. شما کجایی هستید؟
لی لی جان به نظر من بیشتر مشکلات من وتو با خونواده شوهرامون به این خاطره که سیاست نداریم. هم ما و هم شوهرهامون. مثلا اگه شوهرهای ما یه کم سیاست داشتند و وقتی مادر یا خواهرشون پشت سر ما بد می گفتن به جای اینکه بیان با ما دعوا کنن و کتکمون بزنن یه کم دروغ تحویل ما میدادن و بلا نسبت با سیاست خرمون می کردن :311: و مثلا می گفتن مامانم همیشه پشت سرت ازت تعریف می کنه خیلی دوست داره و از این حرفا... این جوری باعث میشد محبت ما نسبت به اونا بیشتر بشه و دوسشون داشته باشیم. ولی وقتی به خاطر خونوادشون با ما بدرفتاری می کنن باعث میشه که از چشممون بیفتن. خود ماهم باید سیاست داشته باشیم و اونا رو خر کنیم:227: من یه مشکلی که دارم اینه که وقتی از یکی ناراحتم نمیتونم فیلم بازی کنم و ناراحتیمو نشون ندم کلا به هم میریزم و قیافم تابلو میشه. چند سوال ازت دارم:
تا حالا شده مثلا واسه تولد مادر شوهر یا خواهرشوهرت خودت به شوهرت پیشنهاد بدی که واسشون گل یا کادو بگیرید ببرید؟
خواهر شوهرت مجرده یا متاهل؟
شوهرت تک پسره؟
خونواده شوهرت با ازدواجتون موافق بودن؟
سلام.آره همگی موافق بودند اخه من از هر لحاظ از اونا بالاتر بودم.
تا یک سال هم همه چی خوب بود تا اینکه شوهرم از تهران اومد به شهرستان و در کنار خانوادش موند و این باعث شد اونا دخالا کنند البته من تقصی رخودش میدونم مرد که نباید دهن بین باشه.
اره راست میگی من اوایل ازدواج یعنی دو سال اول اصلا بلد نبود با سیاست رفتار کنم اونم همین طور. ولی حالا خیلی خوبم.اصلا وقتی دعوا میکنه هیچی نمیگم و و میرم تو اتاق تنهایی گریه میکنم.خوب دلم میشکنه.
همش میرم غسل صبر میکنم برا همین صبرم زیاد شده.
خیلی صبورم من.همه میگن تو چقدر صبر و تحمل داری.
ولی خوب منم یه زنم احتیاج دارم مردم بهم محبت کنه منو ببوسه.عاشقم باشه.
با هام حرف بزنه.
دیروز رفت تو اتاق با تلفن با همکارش حرف بزنه و اینقدر اهسته صحبت میکرد که خودش هم به سختی حرفاش رو میشنوید.
برای اینکه من نفهمم.
منم رفتم در اتاق رو بستم تا بتونه راحت با همکارش حرف بزنه.
خیلی سخته ادم تو خونه خودش احساس غریبی بکنه.
خواهر شوهرم هم متاهل هست .و شوهرم تک پسر نیست.
در ضمن من قبل از این اتفاقا همه روزای مادر رو برای مادرش خودم کادو میگرفتم.
خحانواده شوهرم و خودش خیلی بی چشم و رو هستند.
واقعا برا خودم متاسفم
و برای مادر و پدرم که به خاطر انتخاب نادرست من الان دارن غصه میخورن.