RE: از زندگیم خسته شدم.دیگه دوست ندارم زنده باشم.چرا نمی میرم راحت شم
کی گفت اینارو؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟!!!! !!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!
چون یکی گفت روانپریش ریختی به هم؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟
بیخیال
اینجوری من حتما رسما روانپریش و کم عقلم:311:
از صمیم قلبم آرزو میکنم مشکلاتت حل شه:323:
ایشلا به زودی زود تاپیک های پر امیدتو ببینم عزیزم:46::43:
RE: از زندگیم خسته شدم.دیگه دوست ندارم زنده باشم.چرا نمی میرم راحت شم
عزیزم هیچ کس قصد توهین به تورو نداره ..
من پستهاتو کامل خوندم و میدونم چی میگی ..
عزیزم برای پدرت متاسفم و دعا میکنم هر چه زودتر خوب بشن ..
این روزها رو منم داشتم و میدونم چی میگی .. منم تو کل شبانه روز 4 ساعت میخوابیدم و بقیه ش رو کار میکردم برای مخارج خونه .. خدا جواب زحمتامو داد و الان یکم همه چی بهتر شده ..
عزیزم توکلت به خدا باشه .. از همین امروز برو دنبال کار .. اگر واقعا شرایطتت طوریه که خیلی به پولش نیاز داری حتی با حقوق پایین جایی مشغول شو .. بدون که این وضعیت موقتیه و زود میگذره ..
میدونم الان بی حوصله و ناراحتی و حالت از همه چیز بهم میخوره !! اما هیچ کدوم این حالتها مشکلتو حل نمیکنه ..
RE: از زندگیم خسته شدم.دیگه دوست ندارم زنده باشم.چرا نمی میرم راحت شم
نقل قول:
آقا یا خانم jazire
:311:
واجب شد عکس آواتورمو عوض کنم حداقل جنسیتم مشخص باشه ریشم در اومد یه عکس با ریش میزارم.:305:
نقل قول:
ممنون .ولی برای همون دکتری و هیات علمی دانشگاه شدن هم آقایون تو اولویتن
حالا شما با حق التدرسی شروع کن خدا بزرگه
یادش بخیر ما که فارغ التحصیل شدیم یه برگه دادن دستمون گفتن برگ معرفی نظام وظیفه است ، دخترای کلاس با کلی سلام و صلوات گواهی موقت فارغ التحصیلی گرفتنو به خودشون گفتن خانوم مهندس به ما هم گفتن آش خور...
دو سال بعد که به حساب خودمون مرد شدیم برگشتیم از خدمت دیدیم همه اون خانوم مهندسا رفتن سر کار جایی هم واسه ما نزاشتن :311:
حالا هم همشون اوضاع شون بهتر از ماست شما اصلا خودتو ناراحت نکن که آینده درخشانی داری...
راجع به باباتونم قلبا" متاسف شدم ایشالله که همه چیز درست میشه.:323:
راستی این شکلکه که داره دعا میکنه چرا خانمه!تو همه چیز خانما مقدمن باز آقایون زیر سوالن
RE: از زندگیم خسته شدم.دیگه دوست ندارم زنده باشم.چرا نمی میرم راحت شم
اما خانم،
بیماری یکی از افراد خانواده، مخصوصا والدین، فشار زیادی را به بقیه افراد وارد می کنه. بستری شدن پدرتون توی بیمارستان و همراه شدنش با مسایل مالی ضمانت وام دایی شما را حساس تر کرده و بخاطر این فشارها هست که اذیت می شید.
بهتر هست که به مسایل دیگه مثل دانشگاه و کار و ازدواج و ... الان فکر نکنید. انرژیتون را بذارید روی روجیه دادن و مراقبت کردن از پدر و پی گیری امور روزمره زندگی.
پدرتون به راحتی حالت چهره شما را می خونه و ناراحتی تون بهش منتقل می شه و این بهبودیش را به تاخیر می ندازه. الان هست که باید روحیه بالا و هوش و تواناییت را نشون بدی. سعی کن قوی باشی تا بقیه افراد خانواده هم از تو انرژی بگیرند.
به برادرت هم که در خارج از کشور هست شرایط خانواده را توضیح بده و ازش بخواه که به فکر کار و درآمدی برای خودش باشه. کار چندان سختی هم نیست. اکثر دانشجوها کار می کنند. کمی تحت فشار باشه و زحمت بکشه، قدر داشته هاش را بیشتر می دونه. نگران نباش، اتفاقی براش نمی افته.
انشالله که این بحران را با سرافرازی پشت سر بگذارید.