نقل قول:
نوشته اصلی توسط sara1367
:303:
نمایش نسخه قابل چاپ
نقل قول:
نوشته اصلی توسط sara1367
:303:
به نظر من واسه این سؤال جدیدتون یه تایپک مجزا باز کنید بهتر جواب میگیرین
اما در مورد سؤالتون منم مث شما دوست دارم که دوستان بگن و یاد بگیرم
ولی تا جایی که خودم میدونم:
باید شوهرمون باشه اصل زندگیمون
خانوادش فرعیات هستن
نباید به خاطر فرعیات هیچوقت ارتباطمون با اصل کاری آسیب ببینه
پس هیچ وقت شوهر رو توی محکمه مون قاضی نکنیم یا نخوایم که با خانوادش به خاطر ما دهن به دهن بشه
و مشکلاتی که با خانوادش برامون پیش میاد اگر تأثیری تو زندگیمون نداره اصلاً بهش انتقال ندیم و حتی خودمون هم بهش فکر نکنیم
مثلاً در همین موردی که شما گفتین به نظر من هم باید گذشت کنین
ولی اینو قبول ندارم که اصلاٌ به روی خودتون هم نیارین
مثلاً همون روز سرسنگین برخورد کنین باهاش که بفهمه از حرفش ناراحت شدین
یا اینکه بهش بگین که من از اون حرفت ناراحت شدم. به خاطر اینکه اصلاً به نظرم در شأن تو نیست که اینجوری حرف بزنی.
کلاً هم هرکاری میخواین بکنین با خود خواهرشوهر مشکلو حل کنین
به شوهر انتقال ندین
چون اون که مسئولیتی در برابر رفتارهای خانوادش نداره
همون طوری که شما هم مسئول رفتار خانوادت نیستی
بهتره که رابطمون با خانواده شوهر خیلی رسمی و با احترام باشه و یه سری حد و حدودا رعایت بشه
مثلاً شوخیایی که با دوستامون می کنیم با اونا نکنیم چون رومون به هم باز میشه
و هر جرف دیگه ای رو هم ممکنه بشنویم اون وسط!
اگه خوشمون نمیاد که بخوان تو کارامون دخالت کنن یا نظری بدن،
در مورد کارایی که انجام میدیم خیلی بهشون اطلاعات ندیم.
سربسته صحبت کنیم
این لینک هم کمکتون میکنه:
http://www.hamdardi.net/thread-14015.html
کلاً اگه یه جستجو انجام بدی و خانواده شوهر و مادرشوهر و این چیزا رو سرچ کنی از قسمت بالای صفحه
خیلی چیزا میتونی پیدا کنی
چون تایپک زیاده تو این موضوع
سلام ساراجان بخاطر مشکلی که برات پیش اومده ناراحت نباش.همه ازینجور خاطرات داریم:311:
منم دوران عقدمون برای همسرم شعرهامو میفرستادم (همسرم خیلی اینکارو دوست داره و اول اول ازم قول گرفته بود تا آخر عمرمون اون اولین کسی باشه که که شعری که تازه نوشتمو بخونه) منم اونموقع هر شعری میگفتم با نامه برای همسرم پست میکردم(ما کیلومترها از هم دور بودیم.یه روز همسرم با مامانش دعواش میشه که هیچ ربطی به من نداشته و من روحم هم خبر نداشته بعد مامانش دعوا رو به من میکشونه و وقتی همسرم از اتاقش خارج میشه اون میاد تو اتاق و تمام شعرها و نامه ها و عکسهای منو از کمد همسرم برمیداره و ریز ریز میکنه.سر همین موضوع دعوای وحشتناکی بینشون پیش اومد که ترکششاشم به من اصابت کرد.:163:
اما من چیکار کردم؟؟؟؟ نمیدونم کارم درست بوده یا نه اما هیچوقت خودمو قاطی اینجور کاراش نمیکردمو نمیکنم. اونا اخلاقشون اینجوریه و اهل دادو بیدادو شلوغ کارین اگه قرار باشه منم مثل اونا رفتار کنم از خودم دور میشم. تو اون قضیه هم همسرم چند ماهی باهاش قهر بود و کم کم رابطشون خوب شد. خب طبیعیه مثل قبلش نشد اما هر چی باشه خانواده یه نفر همیشه خانوادشن حتی اگه بدترین رفتارو باهاش داشته باشن.
اینو طبیعی بدون و به خودت استرس وارد نکن وچون نهایتا اونا رابطشون خوب میشه. تو فقط رابطتو باهاشون منطقی نگهدار و زیاد نزدیکشون نشو که خدای نکرده از رفتارشون ضربه بخوری.اما هیچوقت به همسرت فشار نیار که بخاطر تو اونا رو طرد کنه. سعی کن ازینجور موقعیتها دوری کنی و به اصطلاح وارد گود دعواشون نشی.
رژوان عزيزم ممنونم .اسم قشنگي داري:72:نقل قول:
نوشته اصلی توسط روژان20
چقدر خوب كه وقتي دعوا پيش اومد اون لحظه اونجا نبودي درست متوجه شدم ديگه؟
وقتي اينا رو گفتي ياد كاراي خودم افتادم كه بعد از اون دعوا چند بار به نامزدم فشار آوردم الان حس ميكنم كار بدي كردم اون مقصر نيس حتي تو دعواشون وقتي خواهرش به من حرف ميزد تو دهنش محكم زد:163:
تو مراسم عقدمون هم خانواده ش باعث ناراحتي من شدم بعد از اون چند بار با نامزدم دعوام شد
خصلت بدي كه دارم.......
ممنونم از همراهي شما دوست عزيزمنقل قول:
نوشته اصلی توسط میثاق
رژوان عزيزم ممنونم .اسم قشنگي داري72
چقدر خوب كه وقتي دعوا پيش اومد اون لحظه اونجا نبودي درست متوجه شدم ديگه؟
وقتي اينا رو گفتي ياد كاراي خودم افتادم كه بعد از اون دعوا چند بار به نامزدم فشار آوردم الان حس ميكنم كار بدي كردم اون مقصر نيس حتي تو دعواشون وقتي خواهرش به من حرف ميزد تو دهنش محكم زد163
تو مراسم عقدمون هم خانواده ش باعث ناراحتي من شدم بعد از اون چند بار با نامزدم دعوام شد
خصلت بدي كه دارم.......[size=large]
:302:
:303:
لطفا بگين وقتي از خانواده همسرتون ناراحت ميشين چيكار ميكنين؟
سلام بچه ها
هیچ کس هست که بدونه چرا تاپیک من کلا حذف شده؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟
تازه داشتم با راهنمایی های شما به زندگیم سر و سامان میدادم اما نگار اینجا هیچ کس منو دوست نداره!!!!!!!!!!!
فکر کنم دیگه باید برم چون هیچ کس دوستم نداره حتی دنبال منم نمی گرده
خداحافظ:302::302::302::302::
كجااااا؟من امروز تاپيك شما رو خوندم .نقل قول:
نوشته اصلی توسط نارگیس
http://www.hamdardi.net/thread-25794.html
:323:
چرا افراد مشاور به من كمك نميكنن؟:325:من براي گرفتن كمك اينجا اومدم.........