RE: میگه نمیتونم ادامه بدم..
نقل قول:
نوشته اصلی توسط helmi
سلام mohammad2012
جالبه.وقتی خصوصیات زنت رو خوندم یاد خودم افتادم.منم دو ماهی میشه عقد کردم.با پسر خالم...منم دقیقا مثل زنت بودم.بعضی کارای نامزدم رو که می دیدم برای من واقعا بچه گانه بود.راستش من 18 سالمه و نامزدم 23 سال...
می تونی بری تاپیک من (از نامزدم متنفرم) رو بخونی.
دوست ندارم ناراحتت کنم ولی اون شاید واقعا تظاهر می کرده که بهت علاقه داره.چون منم این طور بودم فکر می کردم بعد از نامزدی علاقمون زیاد بشه ولی نشد.وقتی پیشش بودم می گفتم و می خندیدم ولی در حقیقت در کنارش راحت نبودم.تا این که بر اثر یک سری مشکلات یک طلاق که فقط یک روز طول نکشید گرفتم که به دلیل یک سری مشکلات بود.نامزد من هم تعجب می کرد که چرا من قبول کردم که ازش جدا شم.
به نظر من یک کم رفتارهاتو بررسی کن.هر دختری یک شخصیتی داره.بعضی دختر ها هستند که فقط چند تا حرف عاشقانه جذبشون نمی کنه.منم مثل زنت وقتی با نامزدم بودم احساس نمی کردم یک مرد کنارمه.راستش دوست داشتم یک مردونگی واقعی یک حمایت ببینم که ندیدم و هنوز هم همینطوره.بین من و نامزدم خیلی جر و بحث می شد.و همین هم باعث می شد علاقه ی من کم و کمتر بشه.
قضیه خواستگار هم که میگه باز مثل منه.من توی فامیل خیلی ها منو می خواستند.بیشتر پسر های فامیلمون هم خیلی خوش تیپ و خوش قیافه بودند ولی من به خاطر خوب بودن این پسر خالم از همه زیبایی های ظاهری گذشتم.ولی حالا که به مشکل برخوردم نامزدم رو با خواستگار های دیگه مقایسه می کنم.
اگر طرز فکر کردن زنت مثل من باشه پس به حرفام اهمیت بده.فعلا با اون هیچ رابطه نداشته باش تا روز مشاوره تا درک کنه تو به خواستش اهمیت می دی.توی جلسه مشاوره بهش بفهمون که خیلی دوستش داری .بهش بگو که بدی های که در تو دیده بهت بگه تا تغییرش بدی.حتی اگه دیدی این چیز ها مسخرست بهش نگو.این که بدونی چه چیزی اذیتش می کنه و انجامش ندی خیلی خوبه.اگر هم پیش اومد وقتی کنارته و حوصله نداره نمی خواد باهاش حرف بزنی چون ممکنه چیزی بگه که ناراحت بشی با سکوت همراهیش کن.
ببخشید که زیاد حرف زدم ولی اخه من دقیقا من مشکلم این بود و احتیاج به این چیز ها داشتم که دارم میگم.امیدوارم مشکلت زود حل بشه.نگران نباش علاقه هم کم کم به وجود می یاد فقط باید بدونی چه چیزهایی دوست داره انجامش بدی.
helmi عزیز سلام...
ممنون از راهنماییت ..
همسر من از من متنفر نیست ولی میگه علاقه هم نداره
میشه شما یکم از مواردی که حمایت رو نشون میده بهم بگین؟؟
میخوام بدونم شما دوست داری شوهرت جطوری مثلا حمایت کنه؟؟
خیلی برام سواله..
لطفا کارای بچگونه نامزدت رو بگو بهم... خیلی مهمه برام.
در ضمن ما نه با هم دوست بودیم و نه همسر من با کسی رابطه ای داشته .. من اولین خواستگارش بودم .
RE: میگه نمیتونم ادامه بدم..
چون من شرایط نامزدات رو داشتم خیلی دوست دارم مشکلت زود حل بشه.
راستش من هم یک جورایی این حالتی بودم من هم بهش علاقه نداشتم.ولی بعضی وقتا کارایی می کرد که تو دلم می گفتم ازش متنفرم البته امیدوارم نامزدت این حالت رو نداشته باشه.
شرایط ها با هم فرق می کنه من تو شرایطی عقد کردم که همه فامیلمون تو خونه خالم جمع بودند چون بیشتر فامیل هام خارج هستند.کار های بچه گانش هم این بود که جلو همه فامیل مثلا اخ و اوخ می کرد که مثلا بدنش درد می کنه.میگه خوب می خوام زنم نازمو بکشه.یا یک سری بیرون رفتن هایی که کار اداریه و وجود من لازم نیست توقع داشت بهش بگم که من می یام که بعد بهم بگه که احتیاجی نیست.
اگر هم حمایت بگی همونطور که من گفتم شرایطم فرق می کنه.وقتی همه جمع بودند مثلا اگر کسی منو مسخره می کرد من توقع داشتم اون لحظه با لحن تندی اجازه نده دیگه کسی منو مسخره کنه ولی اون یا می خندید و باشون ادامه می داد یا سکوت می کرد یا با لحن مسخره ای می گفت اذیتش نکنین.یا تو موضوع طلاقم که پیش اومد به جای این که به هر روشی از دلم در بیاره با خانوادش اومد با خانوادش رفت بدون هیچ روشی که از دلم دربیاره.گوری که همه پسرهای فامیلم گفتن چقدر بچه ننست به جای این که بیاد ازت حمایت کنه رفت دنبال خانوادش.
هیچ وقت نگذار احساس کنه با یک بچه ازدواج کنه.قوی بودن خودت رو نشون بده.و بهش ثابت کن که همه جوره می خوایش نه با حرف،حرف که اسونه.با عمل که اونم بستگی به موقعیتی داره که توش هستی.این برای من به شخصه خیلی لذت بخشه.از حرف الکی خوشم نمی یاد عمل دوست دارم
منم با ایشون رابطه ای نداشتن ایشون تو یک کشور بودند و من یک کشور دیگه.در حقیقت بعد از 6سال هم دیگرو دیدیم.
RE: میگه نمیتونم ادامه بدم..
نکاتی که گفتین رو خوندم من این کارا رو نمیکنم که کسی بهم بگه بچه ننه فقط تو یک نکنه شبیه همیم..
داداشش گاهی مسخرش میکنه ولی من برای احترامی که برای برادرش و خانوادش قایلم چیزی نمیگم..
ینی توقع داره چکار کنم؟؟ دعوا؟؟؟ بحث؟
:72::72::72::72::72::72:
RE: میگه نمیتونم ادامه بدم..
اره این هم مشکلیه.شاید ناراحت می شه وفتی برادرش جلوی تو مسخرش می کنه ولی تو چیزی بهش نمی گی.درسته احترامش واجبه ولی برادرش هم به احترام تو نباید جلوت مسخرش کنه که به نظر من نه باید باش دعوا کنی ونه بحث خیلی راحت وقتی مسخره کرد با کمال ارامش جوابش رو بدین.
به فرض مثال اگه بهش گفت دستو پا چلفتی(ببخشید به فرض مثال می گم) تو همون لحظه باید بگی اتفاقا زن من خیلی هم ادم با عرضه ای.
با بی ادبی نه،خیلی ارام مسلط .یک جوری هم باید این حرفت رو بزنی که بفهمه از ته دلت بوده.نه این که همینطوری خواسته باشی یک چیزی بگی.
البته من مطمئنم حالا که مشاوره می رین و اون حرفاشو می زنه می فهمی مشکل کجاست و به راحتی همه چیز حل می شه.
نمی دونم حرفام درسته یا نه ولی امیدوارم کمکت بکنه.
RE: میگه نمیتونم ادامه بدم..
نقل قول:
نوشته اصلی توسط helmi
اره این هم مشکلیه.شاید ناراحت می شه وفتی برادرش جلوی تو مسخرش می کنه ولی تو چیزی بهش نمی گی.درسته احترامش واجبه ولی برادرش هم به احترام تو نباید جلوت مسخرش کنه که به نظر من نه باید باش دعوا کنی ونه بحث خیلی راحت وقتی مسخره کرد با کمال ارامش جوابش رو بدین.
به فرض مثال اگه بهش گفت دستو پا چلفتی(ببخشید به فرض مثال می گم) تو همون لحظه باید بگی اتفاقا زن من خیلی هم ادم با عرضه ای.
با بی ادبی نه،خیلی ارام مسلط .یک جوری هم باید این حرفت رو بزنی که بفهمه از ته دلت بوده.نه این که همینطوری خواسته باشی یک چیزی بگی.
البته من مطمئنم حالا که مشاوره می رین و اون حرفاشو می زنه می فهمی مشکل کجاست و به راحتی همه چیز حل می شه.
نمی دونم حرفام درسته یا نه ولی امیدوارم کمکت بکنه.
دوست عزیز حق با شماست ولی خداییش حقش نبود یه بار بهم میگفت از این وضع ناراضیه...
حتما کمک میکنه
راستی ببخشید ولی ایا شما خودتون اگه همسرتون رفتاراش رو عوض کنه نظرتون راج بهش عوض میشه؟
راستی مساله ای یادم اومد که فک کنم مهم باشه..
اون شب با مادرش تماس گرفتم نمیدونم چرا یه جوری میگفت که انگار دخترش تا بعد جدایی رو هم تصمیم گرفته.
گفته اگه جدا هم بشم فلان میکنم..
اگه جدا هم بشم...
اگه ..
نمیدونم چرا یکی که میخواد زندگی کنه باید حرف جدایی بزنه
RE: میگه نمیتونم ادامه بدم..
RE: میگه نمیتونم ادامه بدم..
حمايت از نظر هركسي يه معنايي داره
وقتي نامزدم دستمو ميگيره
وقتي تو خيابون مواظبمه كسي بهم برخورد نكنه
وقتي مقابل خانوادش حتي مادرش كاملا ازم دفاع ميكنه
وقتي بهم حسي ميده كه با هيچ كس ديگه اي نميتونم تجربه كنم
وقتي شب كه ميشه اگه تو شهر من باشه هركاري داشته باشه هرچقدرم مهم بازم مياد دنبالم
وقتي باهاش هستم دلم قرص ميشه......... و......و.........و.......
همه اينا يعني حمايت
من يه بخش خيلي كوچيكي از كاراي نامزدمو گفتم
شما چي؟
RE: میگه نمیتونم ادامه بدم..
من..
من اگه هر کاری هم داشته باشم و خواسته بریم بیرون رفتم باهاش
هر جا که اون دوس داشته
تو خیابون دستشو گرفتم
حتی دست دور گردنش انداختم
ازش حمایت کردم ولی راستش این که گفتی جلوی مادرش چون تازه تو عقدیم گاهی مادرش مثلا گفته اینطوریه دخترم منم گفتم اره این رفتار درست نیست .. نمیدونم شاید همینا باعث شده.
RE: میگه نمیتونم ادامه بدم..
حمايتتون همش بيرون از خونه س:D
يكم بيشتر به كاراي خودتون دقت كنين
متوجه حرفاي اخرتون نشدم
RE: میگه نمیتونم ادامه بدم..
ببین ..
ممکنه مادرش یا برادرش ازش انتقادی کردن یا مثلا مسخره کردن (البته به شوخی ) ولی من مقابلشون وانستادم..
البته خانمم فک نکنم اینو بخواد چون واقعا با مادرش اینا رابطمون خوب بوده..