RE: با پرخاشگري و قدرنشناسي همسرم و خانوادهاش چه كنم؟؟؟
سلام به همه دوستان همدردي.
دوستان من پاسخ ايميل همسرم را ندادم و موضع سكوت اختيار كردم... امروز صبح خودش به محل كارم زنگ زد . خيلي آرام صحبت كرد . گفت كه براي خانهمان مستأجر پيدا شده است و قرار است امروز و فردا قرارداد ما فسخ شود تا پول مرا پس دهد. خواست كه خبر داده باشد تا فكري براي جهيزيهام بكنم . گفتم مشكلي نيست و قرار شد كه خودش وسيله بگيرد و اثاثيه را به خانه پدرم بفرستد.بعد هم از قرار دادگاهمان سوال كرد كه مثلا" من يك سوم حقوقش را ميخواهم يا ماهي يك سكه از مهريهام را . خيلي جدي و رسمي با او صحبت كردم. از تمام حرفهايش كه دال بر جدايي بود استقبال كردم . فقط از من خواستهايي هم داشت . گفت كه به خانواده خودش چيزي نگفته و آنها از اين اختلاف ما خبري ندارند و حالا كه هرشب خانه ميرود اينگونه بيان كرده كه من مشغول درس خواندنم و او نميخواهد مزاحم من شود !!!!!!!!!! از من خواست كه اگر خانوادهاش با من تماس گرفتند من هم چيزي نگويم و حفظ آبرو كنم !!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!
واقعا" از اين مسخرهتر نميشود . هميشه همينطور بوده . هميشه با من و خانوادهام هر كاري مي كند ولي تا دلتان بخواهد نزد خانوادش رودربايسي دارد و حفظ آبرو ميكند . سر سوزني از خانواده من مخصوصا پدرم كه بزرگ خاندان است خجالت نميكشد و در حضور آنها هر حرفي را ميزند و هر واكنشي را نشان ميدهد اما در مقابل خانوادش مهره ساكت و گوشهگير است . دوستان با او و خواستههايش چه كنم ؟؟؟؟؟ آيا به تماسهاي خانواداش پاسخ دهم در حاليكه آنها علنا" اعلام كردهاند كه چنين عروسي نميخواهيم ؟؟؟ ما در اين وصلت فقط زجر كشيدهايم و هزار حرف ديگه .... :325::325:
RE: با پرخاشگري و قدرنشناسي همسرم و خانوادهاش چه كنم؟؟؟
دوستان ديروز بعد از آن تماس تلفني براي همسرم نامهاي نوشتم با لحني آرام و عاشقانه ولي دال بر جدايي . گفتم كه نمي خواهم خودم را به او تحميل كنم ويگر از اين رويه هم خسته شدهام كه هر روز به هر بهانهاي حرف جدايي را از او بشنوم . گفتم كه بهتر است تا تاريخ دادگاهمان كه يك ماه ديگر است براي يكديگر ايجاد مزاحمت هم نكينم . گفتم كه اي بيحرمتيهاي او شديدا" دلم شكسته و خسته شدهام از اينكه او اصلاً و به هيچ عنوان اشتباهات خود را قبول نميكند . همهي اميدم اين بود كه با خواندن نامه ام قدري به خودش بيايد و بابت كارهايي كه كرده قدم جبراني بردارد ولي او در جواب نامه ديروز من امروز اين جواب را ارسال كرده است :
« من نه تو ذوقت میزنم و نه بلدم اینکارو بکنم،اما شما و مادربزرگوار اینکارو با من کردید،اگه یادت نیومد بگو واست بفرستم!!!
نامه دیروزت رو به استادم نشون دادم و گفت این نامه در حد یه خانم 60 ساله است و معلومه خیلی منطقی و منصفه !!!!!
واقعا " نمیدونم دیگه چی باید بگم و چه جوری بگم !!!! هر جور که شما میدونید بهتره و راحتترید و خوشحال ، امر کنید که این 6 هفته (بقول شما 4هفته) رو همونطور سر کنیم!
اصلا" دوست نداشتم که روزی با همسرم در مورد مهریه،دادگاه و جدایی حرف بزنم ولی نامه دادگاهی رو که برام فرستادی دیشب تا صبح نگاه کردم ،به کپی شناسنامه هامون ، به امضاء های پای عقدنامه که با اعتماد به شخصیتت به راحتی و بدون اعتنا به نظر پدرم زدم!!!متاسفم برای خودم...
ازت میخوام تا روز دادگاه هرچی زور داری بزن که بعدش یه عمر با دل خنک زندگی کنی!!!
یادت باشه من توی این دنیا هنوز خدا و مادرم رو دارم... »
:163::316::163:
دوستان خواهش ميكنم كه منو از نظرات و راهنماييهاتون بينصيب نذاريد . خيلي سردرگم و بلاتكليفم .. واقعا" نميدونم با همسرم چه كنم ؟؟؟ نميدونم اون چرا اينطور ميكنه ؟؟؟ خودش مثل نقل و نبات حرف جدايي تو دهنشه حالا كه موافقتمو با خواستهاش مطرح كردم ميگه به اعتماد من خيانت كردي و همش حرف از مهريه ميزني :316:
خواهش ميكنم راهنمايم كنيد :325:
RE: با پرخاشگري و قدرنشناسي همسرم و خانوادهاش چه كنم؟؟؟
دوستان همدردی ... به شدت نیازمند راهنمایی های شما هستم . چرا کسی پاسخی نمی دهد ؟؟؟؟:316::325::316::325: