نوشته اصلی توسط فرشته مهربان
ترانه خانم
به تالار همدردی خوش آمدی
خانم خانمها ، حیفه اینجوری بد اخلاقی ، پست اولتو یه بار دیگه بخون ، از ادبیات خوبی در اشاره به مادر شوهر و خانوادش استفاده نکردی ، هرچه مودبانه تر حرف بزنی و رفتار کنی ، یعنی عزت نفس نشون داده ای و ارزشمندی خودتو به ظهور رسوندی
شما هیچ مشکلی با هم ندارید ، هرچند سارا بانو به خوبی راهنمایی کرد ، اما منم چند جمله ای عرض می کنم .
عزیزم
همه ما ها با هم تفاوتهایی داریم ، هر خانواده ای با خانواده ای دیگر نیز تفاوتهایی دارند ، این تفاوتها لزوماً به معنای اینکه ویژگیهای یکی خوب و مال دیگری بد هست ، نیست ، فقط تفاوته ، هنر ما آدمها هم اینه که با این تفاوتها بتونیم با هم در تفاهم و سازگاری زندگی کنیم .
با روش و روندی که فقط مطابق خواست و سلیقه خود بخواهیم تعامل داشته باشیم جز خود را اذیت کردن و دیگران را رنجوندن نتیجه ای حاصل نمیشه ، تازه اینجوری میشه خودخواهی .
اینجوری که پیداست از نظر ویژگیهای اجتماعی بودن با هم تفاوت دارید ، شما بیشتر گرایش به تنهایی و خلوت دارید اونها رفت و آمد و تعامل بیشتر ، شما احتمالاً درونگرا و اونها برونگرا ، نمیتونی بگی دروانگرایی ما خوبه و کار اونها بد هست ، اونها هم در مورد شما اینجوری نمیتونند بگند .
در این مواقع ما باید سعی کنیم مهارتهای ارتباطی را به کار بگیریم و تفاوتهای دیگران را بپذیریم و یاد بگیریم با این تفاوتها چطور می توانیم در تعامل موفق باشیم و با سازگاری مثبت پیش برویم .
عزیز دلم ، خانواده شوهرت رو همانطور که هستند بپذیر ، چون اونها را انتخاب کرده ای به عنوان فامیل ، برای این کار بهتره خودتو جای اونها بزاری ، از دریچه نگاه اونها نگاه کنی ، و نخواهی اونها تغییر کنند ، بلکه بپذیر که اینگونه هستند ، و قضاوت بد بودن براشون نداشته باش . بعد ببین با این ویژگیهاشون باید چطوری یک ارتباط خوب و دوستانه و شاد باهاشون داشته باشی و نه اینکه از همان ابتدا با دید منفی نسبت به این تفاوتها بنگری و بخواهی اونها مطابق رویه شما عمل کنند .
مهارتها کلامی و ارتباطی را یاد بگیر و به کار ببند.
مثلاً اگر شما آدمی هستی اهل تکلف در مهمانداری وبه خودت سخت میگیری ، لازمه خودت را تغییر بدهی و راحت تر برخورد کنی و زیاد سخت نگیری و مثل مهمان با آنها برخورد نکنی ، مثل پدر و مادرت بپذیرشون و راحت باش ، حتی اگر ببینی این راحت گرفتن شما برای اونها ناخوشایند باشه ، چون شما نه بی احترامی می کنی نه کم محلی می کنی ، بلکه سخت نمیگیری مثلاً حتماً چلو خورشت برای شام درست نمی کنی ، گاهی املت هم درست می کنی با روی باز و احترام و لذت و صادقانه ، اگر اونها خوششون نیاد و انتظار پذیرایی آنچنانی داشته باشند این دیگر مشکل اونهاست و اشتباه اونهاست و شما نگران نباش ، شما جرأتمندانه روش درست رو در پیش بگیر .
اگراحساس می کنی با اومدنشون از کار و برنامه هات عقب می افتی ، مثلاً درس داری و ... سر موقعی که باید به درست بپردازی عذر خواهی کن و مشغول کارت شو ، و بگو شرمنده هستم ولی کارم عقب می افته ، نه بی احترامی کردی ، نه خواستی تحویلشون نگیری . بلکه به برنامه ای که داشتی رسیدی .
در یک کلام برنامه های زندگیتون رو درست تنظیم کنید و با وجود اومدن اونها زندگیتونو تعطیل نکنید وبه زندگیتون برسید .
سعی کنید از این موقعیت برای اینکه از زاویه ای دیگر هم زندگی را ببینید و با آن سازگاری نشون بدهید استفاده کنید ، اینجوری شما آدمی قوی و صبور و توانمند در شرایط مختلف می شوید .
اگر اونها با این روند شما مشکل داشتند حتماً خودشون آمد و رفت را کمتر می کنند ، مهم اینه که شما احترام را حفظ کنید ، بد بینانه نگاه نکنید ، ارزش بزرگتر بودنشون را در نظر داشته باشید ، اما برنامه های زندگتونو هم داشته باشید ، این میشه رفتار درست از سوی شما . و مهم اینه که شما درست عمل کنید .
موفق باشی
.