RE: دیگه واقعا صبرم سر اومده!
منم با هاجس موافقم. طلاق هميشه بد نيست. درسته تا مي شه و امكان داره . تا توان داريم بايد به زندگيمون بچسبيم و بسازيم ولي وقتي ديگه نمي شه كاري كرد وقتي اين زندگي هم شما و هم ايشان را آزار مي ده. وقتي همه تلاشهاتو كردي و به نتيجه نرسيدي خوب بايد دنبال آخرين راه باشي...
البته به قول حرف گل آراي عزيز اگه همه كاري كه از دستت بر ميامد براي حفظ زندگي كردي و به نتيجه نرسيدي و وجدانت راحته، يك مدت برو پيش خانواده ات. توي اين مدت از موضوع فاصله مي گيري و بدون احساسات و منطقي تر مي توني تصميم بگيري كه دوباره ادامه دهي يا تمامش كني. در اين مدت موضع همسرت هم مشخص مي شه و حداقلش اينه كه مي فهمه از بته به عمل نيومدي و خانواده آي داري كه پشتت اند و دوست دارند و حمايتت مي كنند.
اميدوارم هر چه زودتر آرامش و شادي به زندگي ات بر گردد:72:
RE: دیگه واقعا صبرم سر اومده!
سلام. من بیشتر از هر چیزی نگران خودت شدم. چون این روزها رو طی کردم. ولی مقطعی نه برای یه بازه طولانی.
اولا برای اینکه اروم شی رو صفحه لب تاپت بزرگ بنویس "فان مع العسر یسرا" که هرلحظه ببینیش. واسه دخترهای معتقدی مثل شما قوت قلبه. دوما یادت باشه هر غمی یه شروع داره یه پایان. پس مسلما قرار نیست تا اخر عمر افسرده باشی.
من نمیگم برو پیش خونوادت که شوهرت بیاد دنبالت...اگه قراره بری که اون بیاد و تورو ببره ولی هیچی عوض نشه پس چرا میری؟
الان که پیششی احساس بدی بهش داری و فقط به طلاق فکر میکنی ولی پروسه طلاق هم مثل هر فرایند دیگه ای مرحله به مرحله جلو میره...قبل از طلاق محضری باید طلاق عاطفی رو تجربه کنی عزیزم. یعنی مطمئن باشی ارامشت در گرو دوری از این انسانه ...حتی به قیمت تنهایی! وقتی میگی من برم خونه بابام نمیاد دنبالم یعنی به لحاظ عاطفی هنوز نکندی که دلت میخواد اگه رفتی بیاد ... عزیزم نمیگم این احساست اشتباهه...اتفاقا درست هم هست. ولی فکر کردن و برنامه ریزی واسه بعد از طلاق مال بعد از طلاقه! مطمئن باش هییییچ زنی فقط به خاطر ترس از قبح طلاق حاضر به قبول هر شرایطی نیست! تردید و دودلی ماحصل عواطف متناقض خود ماست...مطمئن باش اگه تو تصمیمت یکدل بشی طلاق نه تنها بد نیست بلکه یک گشایش تو زندگیته. مثل یه فصل جدید! ولی به شرطی که مطمئن باشی...حالا که عرصه برات تنگ شده حداقل وقتی طلاق بگیر که برات مثل یک آغاز دوباره باشه عزیزم نه الان که مطمئنم تردید داری.
RE: دیگه واقعا صبرم سر اومده!
دل خسته عزیز سلام من میفهمم چی میگی درکت میکنم میخوام یه حرفایی رو بهت بگم ولی نترس امیدوار باش . شوهر شما اصلا دوست نداره ناراحت نشو این حقیقت زندگیته من نمی دونم چند ساله باهاش زندگی میکنی روال زندگیت هر چه زمان گذشته بهتر شده یا بدتر؟
بدتر شده اولا شاید فقط فحش میداد ولی بعدا کنک زدن هم اضافه شد مطمئن باش اینطوری پیش بره چند وقت دیگه که کل پولهای تو رو ازت گرفت (حقوقتو میگم) دست یه زن دیگه رو هم میگیره میگه اینم زنمه بایدم زندگی کنی خواهر عزیزم عمرتو هدر نده اون از تو میخواد به عنوان پله ترقی استفاده کنه بعدا هم که به چیزهایی که بخواد برسه تو رو خیلی راحت کنار میزاره
نترس بهت پیشنهاد میکنم سوره طلاق رو بخون معنی شو چند بار بخون خدا خودش قول داده بعد از طلاق از فضل خودش بندشو بی نیاز میکنه .نترس چون تو همه جوره باهاش راه اومدی حتی خبلی بیشتر از اونچه که وظیفه داشتی علاقه و احترام واسه ادامه هر رابطه ای لازم و ضروریه و بدون وجود اینا باید قید این رابط رو زد . گل آرا حرفای خیلی خوبی نوشته واقعا راست میگه :72:
RE: دیگه واقعا صبرم سر اومده!
واقعا متاسفم..
البته ازین ادما کم نیستن دوست عزیز..
خیلی از ماها گرفتارشون میشیم
من نمیگم جدا شو
میگم ادامه بده فقط مراقب باش که زندگیت نابود نشه.. احساست له نشه.
اگه فک میکنی داغون شدی یه مدت ازش دور باش. میدونم شرایطتت خیلی خیلی خیلی سخته .
از وقتی با این تالار اشنا شدم فهمیدم کسایی که میگن دلمون خونه .. خسته شدیم از این وضع یا ازین حرفا میفهمم چی میگن . شاید خیلی ها توی این تالار بیان و یه راه حلی ب مشکلای اینطوری بدن ولی این راه حل ها رو میشه تا زمانی طی کرد که روح ادم داغون نشده
با این وجود بهت تبریک میگم چون به مقاومت شما شاید هیچ زنی نباشه. خدا حتما اجر این صبرت رو میده چه زندگیت خوب بشه چه نشه شما سود کردی چون نشون دادی لیاقت بهترین ها رو داری . لیاقت ادمای صبور چیزی بیشتر از این دنیاست . دختر معتقدی هستی و میدونی همه زندگی این دنیا نیست. اینده خوبی در انتظارته یه روز به این حرفم میرسی. یه روز که ایشالله غرق شادی و خنده ای خبری از تلخی توی زندگیت نیست
به امید اون روز برای همه ادمای صبور.
نقل قول:
نوشته اصلی توسط barani
دل خسته عزیز سلام من میفهمم چی میگی درکت میکنم میخوام یه حرفایی رو بهت بگم ولی نترس امیدوار باش . شوهر شما اصلا دوست نداره ناراحت نشو این حقیقت زندگیته من نمی دونم چند ساله باهاش زندگی میکنی روال زندگیت هر چه زمان گذشته بهتر شده یا بدتر؟
بدتر شده اولا شاید فقط فحش میداد ولی بعدا کنک زدن هم اضافه شد مطمئن باش اینطوری پیش بره چند وقت دیگه که کل پولهای تو رو ازت گرفت (حقوقتو میگم) دست یه زن دیگه رو هم میگیره میگه اینم زنمه بایدم زندگی کنی خواهر عزیزم عمرتو هدر نده اون از تو میخواد به عنوان پله ترقی استفاده کنه بعدا هم که به چیزهایی که بخواد برسه تو رو خیلی راحت کنار میزاره
نترس بهت پیشنهاد میکنم سوره طلاق رو بخون معنی شو چند بار بخون خدا خودش قول داده بعد از طلاق از فضل خودش بندشو بی نیاز میکنه .نترس چون تو همه جوره باهاش راه اومدی حتی خبلی بیشتر از اونچه که وظیفه داشتی علاقه و احترام واسه ادامه هر رابطه ای لازم و ضروریه و بدون وجود اینا باید قید این رابط رو زد . گل آرا حرفای خیلی خوبی نوشته واقعا راست میگه :72:
سوره طلاق رو بخون نه بخاطر طلاق... به خاطر ارامشی که بهت میده...
من شخصا به صبر شما غبطه میخورم... به اینکه چقد بعضی ادما با ارزشن و بعضیا ...
RE: دیگه واقعا صبرم سر اومده!
ببین عزیزم دوباره برات پست زدم که یه وقت از حرفام اینو برداشت نکنی که طلاق خوبه!
بیشتر افرادی که مشکلی دارن و میان اینجا اینقدر دلشون پره که ناخودآگاه هرچی مینویسن فقط بدیه... اگه شوهر شما از روز اول فقط بدی نثارت کرده که الان دور از جون زنده نبودی....درسته؟
طلاق میتونه خیلی خوب باشه اگه امادگیش رو داشته باشی ... یعنی مطمئن باشی این انسان به هیچ وجه نمیتونه مایه آرامش شما باشه و صرفا سوهان روحته... و در حسرت این باشی که تنها و بی مزاحمت وبا فراغ بال واسه آینده و زندگیت برنامه ریزی کنی...
جوونی... مستقلی و انرژی داری... این همه موهبت رو داری با غصه خوردن تلف میکنی...از این ویژگی های خوب در جهت ساختن زندگی خودت استفاده کن و در درجه اول زندگی مشترکت....اگه همسرت همکاری نکرد و دیدی بی فایده است، کنارش بذار و از انرژیت برای ساختن زندگی شخصیت استفاده کن.
انشالله خدا کمکت میکنه...
RE: دیگه واقعا صبرم سر اومده!
دل خسته عزیز سلام
منتظرم از طرفی هم نگرانتم لطفا ما رو از خودت بی خبر نزار .امیدوارم وضعیت خوب باشه
زندگی ،خاطره آمدن و رفتن ماست
لحظه آمدن و رفتن ما ،تنهائی ست
RE: دیگه واقعا صبرم سر اومده!
دوستان عزیزم بازم سلام..... ممنون از نظرهاتون... خیلی بهم ارامش داد و قوت قلب گرفتم.......
شرمنده که اینقدر دیر اومدم... درگیر فکر و تصمیم گیری بودم راستشو بخواین....
من با خانوادم موضوع رو درمیون گذاشتم... با اینکه بهشون شوک وارد شد.... ولی خیلی منطقی رفتار کردن و گفتن مهم واسه ما تویی و هیچ مادر و پدری راضی به زجر کشیدن دخترشون نیستن..... پدرم گفت باهاش شرط کن که بیاین اینجا (شهری که اونا زندگی میکنن...) بهش هم بگو افسرده شدی و حال خوبی نداری.... بهش بگو یه مدت میخوای پیش خانوادت باشی و تصمیمت برای زندگی کردن اینجا جدیه......دیروز باز هم سر اینکه نتونستم بازی استقلال پرسپولیس رو براش پیدا کنم....شروع کردن داد زدن و فوحش دادن... اونم به مادرم... منم شب بهش گفتم ببین باید رفتارتو عوض کنی.... باید خودتو اصلاح کنی چون اینطوری من نمیتونم طاقت بیارم... بهش گفتم بیا بریم پیش مشاور اون بهمون بگه می درسته کی غلط.....یا اصلا هر کسی که تو قبول داری.... تو که خانواده من رو قبول نداری..... گفت: اصلا من بی شعور.... چرا میخوای با من زجر بکشی؟؟ من دارم بهت میگم کم ادم بدیم.... عوض هم نمیشم..... من که صد بار بهت گفتم بیا بریم طلاق بگیریم تموم شه....خودت جسبیدی به زندگی من!!.. این همه میرن طلاق میگیرن....چیزی نیست که... البته بعید میدونم بعد از من کسی بیاد تورو بگیره فقط من احمق بودم..... منم میرم مملکت خودم.... فوقش یه ماهه همه چیو فراموش میکنی..... بعد هم بهم گفت تصمیمتو بگیر.......
حالا صبح اومده میگه عزیزم صبحونه رو اماده میکنی؟؟
وافعا نمیدونم.... نمیدونم چه کار کنم.....
از طرفی رفتم مسجد و با یه اقایی صحبت کردم که مشاوره میدن به زوجها...بهم گفت رفتار همسرت عادی نیست... چون خیلی تو چشم بوده ممکنه براش سحر انجام داده باشن.... اصلا چیز بعیدی نیست... من رو معرفی کرد به یه اقایی و گفت ایشون میتونه از طریق شما بفهمه اگه براش کاری کردن..... طبق گفته اون اقا یه خانمی به همسرم علاقه داشته ولی همسرم حاضر نشده باهاش باشه.... خانم هم براش سحر درست کرده... طوری که هم خودشو هم من رو داره اذیت میکنه... بهم گفته 2-3 جلسه برم پیشش میتونه این سحر رو باطل کنه....گفت اگه رفتارش از این باشه که تا 3 ماه باید تغییر کنه و بهتر بشه.... اگر هم نه... ایشون خودش ذاتا اینطوریه یا اینکه از زندگی با شما ناراضیه..... اون موقع میتونی نصمیم بگیری......
نمیدونم باید صبر کنم یا همه چیو تموم کنم؟؟؟ خودم بعد از اینکه این حرفارو شنیدم خیلی درمورد سحر تحقیق کردم... اینکه سحر واقعا وجود داره و میتونه یه زندگی رو تباه کنه...
هاجس عزیزم پیشنهاد میکنم تو هم این رو در نظر داشته باشی که ممکنه این کارو برای همسر شما هم انجام داده باشن... البته خواهشا پیش جادوگر و فالگیر نرو.... ادمهای مومنی هستن که درمورد این علم سالها تحقیق و درس خوندن.... و کارشون فقط ابطال سحر هست... که امامها و پیامبرهای ما هم این کارو میکردن... بهش میگن "رقیه شرعی".... با اینکه حالم خیلی بده و داغونم.... ولی میخوام این یک راه رو هم امتحان کنم که اتمام حجت کرده باشم......
بارانی عزیزم میفهمم چی میگی.... اگه واقعا علاقه داشت باهام این کارارو نمیکرد..... میدونم این حقیقت زندگیمه متاسفانه......ایران هم که رفته بود با معشوقه قبلیش که به ظاهر یک دختر چادری و مومن بوده شماره رد و بدل کرده... دیگه خبر ندارم همدیگرو دیدن یا نه... ولی اگه یه جو غیرت داشت این کارو نمیکرد.... چون من یک ماهی که این اقا ایران بودن شدیدا مریض بودم.... طوری که حتی نمیتونستم حرف بزنم.... ( ویروس بود.... بیماریم به خاطر دوری از ایشون نبود) اینجا هم که اومد متوجه چت کردناش با یه خانم دیگه شدم..... اخه جالب اینجاست من تو همین همدردی هم میخونم اقایون بعد از خیانتشون میان گریه زاری میکنن یا حد اقل میگن اشتباه کردیم.... این اقا با کمال پررویی میگه یکی از اشناهام بود میخواست امتحانم کنه.... تو همه چیو خراب کردی حالا اون درمورد من فکر بد میکنه و میره بین فامیل پخش میکنه..... (یکی نیست بگه احمق خان!! مگه من خرم؟؟؟؟ برگشتی بهش گفتی "شیطون چندتا دوست پسر داری؟؟ شماره هم ازش خواستی!!! بعد میگی من ابروتو بردم؟؟؟؟؟)
واااای خدایا چرا مردارو اینقدر پررو افریدی اخه؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟ ؟
RE: دیگه واقعا صبرم سر اومده!
خانم دل شکسته ربطی به پر رو بودن مردها نداره. معمولش اینطوریه که برخی خانومها وقتی مردی رو می بینند که نه تنها تحقیرشون نمی کنه و براشون ارزش قائله که حتی به درد دلاشون گوش می ده و دلسوزشونه طاقچه بالا می ذارند و به اشتباه فکر می کنند دارند ناز می کنند(جندین موردشو می تونید ببنید توی همین سایت ، مشکل دوستمون محمد یا خانم اینانلو) ! برعکسش مردی گستاخ و هوسباز رو دنبال راهی برای عوض کردنش میفتند!! من مرد خوب، حالا نه خیلی خوب، اطرافم کم ندیدم.
در مورد مشکل شما، به نظرم اصلی ترین مشکل شما این هست که نمی تونید تفکیک کنید بین خوبی خودتون و رفتار اون. یعنی اینو باور ندارید که برخی انسانها رو خوب بودن شما، خوبتر نمی کنه وحشی تر و گستاختر می کنه.
این شخص یا باید عوض بشه و یا اگر عوض نشه اصلا صبح تا شب بیاد درب منزل شما بست بشینه و التماس شما و پدر و مادرتون کنه که شما برگردید فایده ای داره؟ این شخصیت به نظر من به شکل بیمارگونه ای احساس می کنه دیگران برده و اسیر اون هستند. شاید بگید خیلی از مردها با زنشون بدرفتاری می کنند ولی رفتار بسیار زننده ای مثل سیلی زدن در گوش یک مادر از هر مردی برنمیاد!
به نزد خونواده برگردید و عوارض این تغییر رو بپذیرید. یا ایشون عوض می شه یا اگر نشه برنگرده خیلی بهتره. من موردی سراغ داشتم که بهتر شده. اگر بحثتون مشکل آبرو و.. هست بهتره با یک بیماری هرچند دردناک کنار بیاید تا بتونید علاجش کنید.
RE: دیگه واقعا صبرم سر اومده!
دل خسته عزیز سلام
خانمی واسه طلاق هیچ وقت دیر نمیشه. به نظر من برو پیش اون آقا و دعای باطل شدن سحر رو بگیر چون اونطور که شما میگی شوهرتون تو رفتارش ثبات نداره شب دعوا میکنه صبح میگه عزیزم صبحونه درست میکنی.
من خودم شنیدم که کسایی که براشون سحر میکنن دچار همین عدم ثبات میشن . حالا حتی اگرم اینطور نباشه تو که چیزی رو از دست نمیدی اگه بخوای 3 ماه هم صبر کنی.
اره عزیزم این یک راهم برو که بعدا جایی برای اگر و ای کاش نباشه
زندگی ،خاطره آمدن و رفتن ماست
لحظه آمدن و رفتن ما ،تنهائی ست
RE: دیگه واقعا صبرم سر اومده!
سلام دوست خوبم من با حرفاي آقا مهران كاملا موافقم رفتارهاي همسرت شايد در قبال زنش توجيه پذير باشه ولي مردي كه به خودش اجازه ميده مادرش و بزنه ديگه نميشه روش حساب كرد.انسان نيست موجود دو پاست.
جدا از سحر و جادو دل شكسته اون مادر ميتونه زندگيش و ويرون كنه يكي از اثراتش هم از دست دادن شماست.
اگه رفتي پيش كسي كه برات دعا باطل كنه مواظب باش پولكي نباشه و اگه واسه رضاي خدا كار انجام داد كارش ميتونه درست باشه ولي اگه پول زيادي ازت خواست كلاهبرداره.منم راجب سحر و جادو خيلي تحقيق كردم سوره ناس و فلق براي همين نازل شده بوده.ولي آخرش هم از خود خدا بخواه ازش بخواه اگه اون ميخواد اين يه وسيله و سبب ساز باشه.