نوشته اصلی توسط خارپشت
خوب این که بد نیست ولی ی جوری خودت رو کنترل نکن که از درون آسیب ببنی .
مرسی ولی چه جوری ؟
یعنی منظورم اینکه خودت کاری نکن که اون چیزایی که بابتشون عصبانی شی تو دلت بمونن
مثلا اگر از دست یک پسر بچه شیطون و شر عصبی شدی که مثلا مهمون شماست،همون لحظه خودت رو کنترل کن ولی بعدش که از شدت عصبانیتت کم شد،به مادرشون تذکر بده یا با خود بچه صحبت کن و بهش بگو چه قدر عصبانیت کرده ...یعنی این عصبانیت کنترل شده تبدیل به حرص درونی نشه ،ی جوری تخلیه شه....
ز کجا برمی گردی ؟سرکار؟
اره
کارمم خیلی دوست ندارم
یه جورایی مجبور شدم
من به نظرم رضایت شغلی خیلی مهمه تو این حسی که داری!چون ما بیشتر ساعات مفید روزمون سرکار می گذره ،یعنی از صبح الطلوع تا ظهر یا عصر!بعد اگر رضایت نسبی نداشته باشیم و سرکار خوشحال نباشیم علاوه بر خستگی جسمی که طبیعیه یک خستگی روحی هم بهمون اضافه می شه و با روح و جسم خسته برمی گردیم خونه!چون مثلا حس می کنیم این کار،مورد علاقه من نیست!یا من این همه درس خوندم که اینجا کار کنم!یااینجا جای پیشرفت نداره دارم عمرمو هدر می دم!!!یا من اصلا باید هنرمند میشدم منو چه به مهندسی!!مثلا چنین تفکراتی باعث میشه ذهنت خسته شه و پیر شی:302:...
با دوستام ارتباط دارم هفته ای دوسه بار می بینمشون
رابطم با خونوادم هم بد نیست
خوب اگر خوبه که هیچ ،اگر زیاد خوب نبود باید روابط دوستانه و خانوادگیت رو قوی تر می کردی.
اصلا ورزش می کنی؟چه ورزشی؟
یه مدت بسکتبال بازی میکردم
ولی الان نه وقتشو دارم نه حوصلشو
می گم نکنه بسکتبال باعث دردای استخونیت شده!آخه یکمی ورزش سنگینی هست خوب!یا نه اگر اون قدری ورزش بستکال رو به صورت حرفه ای انجام نمیدادی که باعث مشکلی تو زانو یا مفصلات شه!پس ...
در کل مراجعه به ارتوپد هم خوبه ...