همه ای کارا رو کردم
بی فایده بوده
با نامردی تمام بهش گفته جوابمون منفیه
اونم اصرار کرده تا راضی شده باهاش حرف بزنه اما گفته فردا نیا یه خواستگار دیگه میخواد بیاد
خداییش این چه عشق به فرزندیه؟
نمایش نسخه قابل چاپ
همه ای کارا رو کردم
بی فایده بوده
با نامردی تمام بهش گفته جوابمون منفیه
اونم اصرار کرده تا راضی شده باهاش حرف بزنه اما گفته فردا نیا یه خواستگار دیگه میخواد بیاد
خداییش این چه عشق به فرزندیه؟
نقل قول:
نوشته اصلی توسط HMD
نقل قول:
نوشته اصلی توسط bahar.shadi
اصلاً غصه نخور. اجازه بده خواستگارا بیان. بعد وسط مجلس خیلی مودبانه اعلام کن که خیلی ممنون که تشریف آوردید ولی من ازتون عذر می خوام. پسر شما خیلی انسان لایق و شایسته ایه اما من به یکی از همکلاسی هام که ازم هم خواستگاری کرده علاقه دارم. امیدوارم که از من دلگیر نشید ولی نمی تونستم مسئله به ای مهمی رو مخفی کنم. پدر و ماردت هم درسته ناراحت می شن. ولی اشکال نداره. یا باهات کنار میان و درکت می کنند یا اینکه به رویه ی غلطشون ادامه می دن. به نظر من اگر هر دو از هم مطمئنید زیر فشار های بی منطق خانواده تون کم نیارید. دختر خاله ی من هم به کسی علاقه داشت. تمام خانواده خودش و ما مخالف بودن اما با اصرارش با هم عقد کردند. دختر خالم که به نظر خوشحال و راضی میاد و الان چند ماهه خونه ی پسر و پدر مادر پسر زندگی می کنه. مهم خودشه که خوشحاله. خانواده ش هم دیر یا زود با این وصلت کنار میان. تازه این همکلاسی شما طبق گفته تون مزایای بیشتری هم داره. مسئله اینجاست که عشق اگر واقعی و از روی عقل و شناخت باشه بهترین انگیزه برای ازدواجه و اگر شما با کسی ازدواج کنید ولی عاشق شخص دیگه ای باشید به هر دوتون خیانت کردید. اینا رو برای پدر و مادرت توضیح بده. اگر می تونی پدر مادرت رو با این وبسایت آشنا کن و از دوستان بخواه اینجا با پدر و مادرت بحث منطقی کنند.
به هیچ وج این کارو نکن که کنی روان و غرور و شخصیت پسر و خانوادش و خانوادتو خورد کردی.نقل قول:
نوشته اصلی توسط شب شکن
اگر اومدن بذار مراسم تموم بشه،چند روز بعد نظر مخالفتو اعلام کن.در ضمن با اون کار اگر کوچیک ترین
امکانی مبنی بر رضایت خانوادت نسبت به همکلاسیت باشه از بین می بری و بدون رضایت قلبی
پدر مادرت به عقد هیچ کس در نیا.
شب شکن جان،فرهنگ جان درست میگن/نمیشه ای کارو انجام بدم
اون وقت دیگه عمرا اجازه نمیدن به عشقم برسم
من امروز یه حرف زدم که دیگه نیان و خودم بشون میگم جوابم منفیه مامانم برگشت به هم کلاسیم گفت جوابمون منفیه!!!
حالا خوبه اون مردونگی می کنه با همه رفتارای بد اینا بازم سر حرفش میمونه
اگه عشقش واقعی و عمیق نبود میگفت برو به جهنم من وظیفمو انجام دادم خانوادت نخواستن!
:302:من نمیخوام دیگه بیان
یکم کوتاه بیام فاتحه عشقم خوندس:302:
فرداشب باید هم کلاسیم بیاد خونمون نه اونا!
درکم میکنید چه حالیم؟
اون که دیگه مرده/غیرت داره
کسی رو که زن خودش میدونه دستی دستی کنار یه پسر دیگه بذارن که به چشم خریدار نگاش کنه!
خداییش کمر آدم میشکنه:302::302:
عزیزم اگر واقعا از تمام شرایط هم کلاسیت مطمئنی لازم نیست اینقدر اصرار داشته باشی و مضطرب باشی. از هیچ کس جز شما جواب بله گرفته نمی شه. پس از این جهت اصلا نگران نباش.
اما در مورد خواستگارت. به نظرم بهتره اینقدر موضع نگیری و نرم پیش بری. باهاش حرف بزن. اگر نمی خواهیش لازم نیست وارد جزئیات بشی. یک صحبت کلی. و بعد در موردش فکر کن و اگر نخواستی با مشورت خانواده جواب نه بده. .
اما در مورد هم کلاسیت: به نظرم حتی اگر عقد بدون اجازه پدر اشکال نداشته باز هم شما عاقلانه تر بود اینکارو نمی کردی و همین به نظرم دلیل خیلی واضحیه که شما داری با احساست تصمیم میگیری (چون هیجان مدار هستی و نتونستی کمی بیشتر تامل و صبر کنی) و البته هم کلاسیت هم به نظرم خیلی غیر مسولانه رفتار کرده که وقتی هنوز مطمئن نبوده که می تونه خانوادتو راضی کنه یا نه با شما معاشقه کرده. کمی بیشتر روی این مساله فکر کن.
یک مساله دیگه: اینقدر هم به جای هم کلاسیت غصه نخور. به جای خودت فکر کن و تصمیم بگیر.
فرهنگ جان شاید حرف شما درست باشه از یک نظر. ولی من خودم به شخصه اگر از یک دختر بعد از خواستگاری جواب منفی بشنوم و دلیل قانع کننده ای هم نشنوم خیلی بیشتر بهم برمی خوره تا اینکه یک دختر خانم رک و راست بگه کس دیگه ای رو از قبل دوست داره. لا اقل اینجوری مطمئن می شم که عیب و ایرادی در من نبوده که باعث جواب منفی شده و داستان چیز دیگه ست. البته طرز تلقی ها فرق داره در افراد مختلف. ولی اینطور که nanila در مورد خانواده ش می گه شاید بهتر باشه حرفی نزنه در خواستگاری اما این پدر و مادر هستند که دارند در حقش ظلم می کنند. من پسرم نمی تونم از دید یک دختر نظر بدم اما در همچین شرایطی هیچ وقت به پدر و مادرم اجازه نمی دادم که منو به کسی بدن که بهش حس خاصی ندارم. باز می گم اگر من خواستگار شما بودم علاقه ی شما به کس دیگه انقدر ناراحتم نمی کرد که یک جواب منفی غیر قانع کننده! ولی به خاطر لج نکردن خانواده تون شما هم سکوت کنید. چه می شه کرد. پدر و مادرتون متاسفانه با درایت و بزرگسالانه با مسائل برخورد نمی کنند و سعی در تحمیل دارند.
قبل از اینکه بیان دختر زنگ بزنه بگه من به یکی دیگه علاقه دارم شما زحمت اومدن نکشید،اشکال نداره ولی وسط مراسم
بی احترامیه.بعدشم این علاقه به یه نفر دیگرو هم می شه بعد از مراسم م گفت.
مامانم زاضی شده اما بابام رضایت نمیده بهشون نه بگیم
میگن یه بار دیگه باش حرف بزن نخواستی بگو نه
اما الکی میگن:302::302:
نانیلای عزیز
ممکنه هزار تا از این خاستگارا بیان و برن
دست زور که نیست، مثل یه مهمونیه معمولیه، آخرش میگی پسر کچل بود، جوراباشو نشسته بود یا هزار تا دلیل دیگه!!
اگه نمیدونی چه بهونه ای بیاری برای جواب رد دادن یادت بدهم، چون من استاد بهانه آوردن و جواب رد دادنم:311:
به نظرم بزار بیان و در نهایت جواب نه بده:72: