دوستان
تمام فکرم درگیره چیکار کنم ؟چون بقیه کارهای زندگیمم مختل شده .به هیچکس دیگه ای هم نمیتونم فکر کنم.
همش میگم شاید میشد جور دیگه ای حلش کرد...
نمایش نسخه قابل چاپ
دوستان
تمام فکرم درگیره چیکار کنم ؟چون بقیه کارهای زندگیمم مختل شده .به هیچکس دیگه ای هم نمیتونم فکر کنم.
همش میگم شاید میشد جور دیگه ای حلش کرد...
سلام عزیز دلم
حالت طبیعی بعد از دوران جدایی اینه. صبور و قوی باش.
لینک هایی که بهت ویدا داده بود رو بخون.
عزیزم مطمئن مطمئن باش که این آدم تو رو برای ازدواج نمیخواد! هر روز اینو جبوی آینه با صدای بلند به خودت بگو!
احساست باید بفهمه که چرا این کار رو کردی.
بیکار نمون لطفا!
برو باشگاه ثبت نام کن! بشین درس بخون! برای خودت هدف بریز!
باور کن ارزش وجودی تو خیلی بیشت از اینه که زیر نگاه های هوسبزانه این مرد از بین بره!
قوب باش عزیزم.
برای ارامشت دعا می کنم
:72:
مرسی عزیزم که مثل همیشه آرامشگر منی و بی منت داری به همه کمک میکنی.
امیدوارم توهم کسی رو که لایقته بتونی پیداکنی و خوشبخت باشی.
میدونی حتی برای درس و... هم بی انگیزه شدم.
انگار که همین مسئله شده اولویت اولم.
چندتا لینک بود که شما گذاشته بودی .ویدا لینکی نگذاشته بود چون گفته بودین که اونا رو بخونم.
بهارعزیزم بازم ازت ممنونم .
همینکه هستی و امیدوارم میکنی.
ممنون که برام دعا میکنی منم همیشه دعاگوت بودم و هستم.:323:
:72:
:43:
سلام دوستان
میخواستم خانم ها و بیشتر آقایون محترم درمورد تاپیک من نظراتشون رو بدهند.
اینکه برداشتتون از این پیام هایی که بین من و این آقا ردو بدل شده چی هست؟
اینکه کجاها رو من بدگفتم یا اشتباه گفتم و کجاها رو اون بد گفته و یا از گفتن این حرف چه منظوری داشته؟
ممنون
:72:
سلام خسته دل عزیز.
من مطالبتو خوندم. به نظر من هم اون فقط تو رو برای مطامع شخصی اش میخواد و اصلا فکر ازدواج نداره. اگه داشت زودتر جلو میامد. یه جورایی داره بازیت میده تا به اون چیزی که میخواد برسه. متاسفانه آقایون اینطوریند و اصلا مدل فکر کردنشون با زنها فرق یکنه. زنها در یک رابطه به جنبه احساسی و تسخیر قلب مرد فکر میکنند در حالیکه در آقایان جنبه جنسی پررنکه و به هر کاری دست میزنند!! البته بسته به اینکه چقدر پابند اخلاقیات و انسانیت باشند فرق میکنه. ولی این آقا بدترین رفتارها رو با شما داشته ولی شما با رفتارتون نه تنها متوقفش نکردیم. بلکه از قبل وقیح تر هم با شما حرف میزنه و پیشنهادات نامربوطشو مرتب تکرار میکنه.
ما باید یاد بگیرم که برای خودمون عزت نفس داشته باشیم . اگه ما خودمون اینرو باور نداشته باشیم باور کن عزیزم به هیچ کس دیگه هم نمیتونیم القا کنیم که به ما در خور شانمون احترام بگذاره.
اصلا در برابرش کوتاه نیا اگه واقعا تو رو بخواد به صورت محترمانه به دنبالت میاد ( خواستگاری) نه اینکه برای خواسته های نامربوط!!
امیدوارم خداوند بهت استقامت بده که کوتاه نیای به هیچوجه!!
سلام دوست خوبمنقل قول:
نوشته اصلی توسط خسته دل1
عزیزم قرار شد به گذشته عقب گرد نکنی :46:
احساست الان میخواد باز بفهمه که چرا باید رابطه تمام شه و تو مرحله توجیهه!
پس تو باید بهش دلایل رو باز توضیح بدی!
مهم نیست خانوما بهت نظر بدن یا آقایون چون پارسال همه بهت نظر دادن!
الان باید حتما به مشاور حضوری مراجعه کنی.
اگر خواستی بهت شماره یک مشاور خوب در تهران رو میدم.
الان باید احساست رو توجیه کنی و برای این کار برو نظرات پارسال بچه ها در تاپیک قبلیت رو بخون و
نظرات این تاپیک رو هم همینطور!
مرحله تردید در احساس طبیعیه چون احساست نمیخواد بپذیره که یک فرد نا لایق رو دوست داشته اما
باید بهش واقعیت رو مثل یک داروی تلخ بهش بدی تا روزی که حالش خوب بشه!
پس طبق قرارمون تمرکز نکن روی مکالماتتون چون تو خوب پیش رفتی و اون نا درست!
الان باید فقط برای احساست حرف بزنی و بنویسی که چرا تمام کردی این رابطه رو!
فقط همین.
دائم براش تکرار کن که تو صلاحش رو میخوای و نامردی های اون آدم رو بهش متذکر شو!
راستی دفترچه ارشد از 9 آبان میاد توی سایت سنجش. میخوای برای تمرکز زدایی بشینی همینطوری درس بخونی؟
اگر خواستی شروع کنی بگو تا بهت برنامه بدم! :46:
:72:
ممنون زیباجان که به تاپیکم توجه کردی.آخه تو آخرین پیامم گفتم که نمیتونم بیام و همه چی رو سپردم به خدا و خدافظ.اونم گفت بیا کارت دارم بیا حرفامو بشنو شاید نظرت عوض شد و من دیگه جواب ندادم اونم چیزی نگفت. میگم یعنی مثلا اون میخواست بگه که به تصمیمم احترام گذاشته که دیگه حرفی نزد؟ اگر واقعا میخواست،نمی تونست منو راضی و قانع که و بیاد خواستگاری؟چون دیگه بهونه ای مثل قبل سر راهش نبود که.چون این آخریا میگفت باید بهم ثابت کنی که دوسم داری تا منم مطمئن بشم از تو و بیام جلو.نقل قول:
نوشته اصلی توسط زیبا کردستانی
یعنی چون من چیزی نگفتم از احساسات،اونم گفته اون که دیگه منو دوس نداره پس بهتره دیگه کارش نداشته باشم...
بهارشادیه عزیزم ممنون که بازم کنارمی.
آره پست های تاپیک پارسالمو از پارسال تا حالا یه چند دوریش کردم! ولی بازم دنبال تاییدگرفتن و توجیه سوال و جوابهامون هستم.
برای مشاور هم ،من متاسفانه درتهران نیستم.شهرستانی هستم.
تو پستهای قبلی، کاربرmustafon گفته بود که اگه خواستی بری دیدنش با پلیس برو.میشه بگی منظورش ازاینحرف چی بود؟البته میدونم حالت طنز داشت ولی مفهومش چی بود؟!
عزیزم اینا همش حرفه اگه یک مردی واقعا زنی رو بخواد به این راحتی عقب نمیکشه. هر جور شده اونو به دست میاره. میتونست اس ام اس بزنه که دارم راجع به رابطمون جدی قکر میکنم یا میخوام بیام خواستگاری!! من فکر کنم میخواد تو رو از نزدیک ببینه و تحت تاثیرت قرار بده تا باز به خواسته هاش تن بدی. مطمئنم قبلا هم از این طریق موفق شده و حالا میخواد دوباره امتحان کنه.نقل قول:
آخه تو آخرین پیامم گفتم که نمیتونم بیام و همه چی رو سپردم به خدا و خدافظ.اونم گفت بیا کارت دارم بیا حرفامو بشنو شاید نظرت عوض شد و من دیگه جواب ندادم اونم چیزی نگفت.میگم یعنی مثلا اون میخواست بگه که به تصمیمم احترام گذاشته که دیگه حرفی نزد؟ اگر واقعا میخواست،نمی تونست منو راضی و قانع که و بیاد خواستگاری؟چون دیگه بهونه ای مثل قبل سر راهش نبود که.چون این آخریا میگفت باید بهم ثابت کنی که دوسم داری تا منم مطمئن بشم از تو و بیام جلو.
عزیزم هینطوری که بدبینی زیاد نسبت به افراد مخربه، خوش بینی زیاد هم اثرات زیان آوری داره. اینجا همه بهت میگن که این آقا صادق نیست و داره ازت سواستفاده میکنه ولی شما باز میگی نکنه اینجوری نباشه و من از دستش بدم!! خلاصه کمی بیشترفکر کن و از یک مشاور کمک بگیر. من مطمئنم تو شهرستان هم مشاورای خوب پیدا میشن.
موفق باشی عزیزم:72::72::72:
سلام خسته دل1
دوست عزیزم دنبای هیچ جوابی از گذشته نباش
همه این فکرا رو رها کن....
اینجا تالار مشاوره هست میای اینجا مشکلت رو مینویسی درددل میکنی و راهکار میگیری
اگه بری اجراشون کنی حالت بهتر میشه
میبینی بخش عمده کار به عهده شماست کاش به پست های دوستان مخصوصا بهار شادی بیشتر فکر کنی!!!
موفق باشی:72:
خسته دل1 عزیز
درد اصلی شما وابستگی عاطفی هست و احساس عدم اعتبار . برای همین حتی مشاوره گرفتنت نیز به امید تأیید مثبت در رابطه با او گرفتن هست اینه که هرچه دوستان می گویند ذهن شما یه توجیهی میاره وسط .
پس به اصل مشکلت که وابستگی عاطفی و احساس عدم اعتبار هست بپرداز و کمک مشاوره ای برای رفع آن بگیر . آنوقت مطمئن باش خودت بهتر از همه ما اشکالات را پیدا می کنی و تحلیل می کنی .
فعلاً تحت تأثیر احساسات سخت است برایت بپذیری که در این ره و این فرد برایت خیری نیست و به این رابطه برنگردی و جز به خواستگاری رسمی قانع نشوی . محکم ایستادن برات سخت هست چون احساسات متزلزت می کنه . پس این احساسات و وابستگی را دریاب و در مهار بیار .
نکته :
====
احساس عدم اعتبار >>> یعنی اینکه باورت نمیشه چنین کسی را پذیرفته باشی و ذهنت تلاش می کنه توجیهش کنه به امید اینکه فرد مناسبیه و اشتباه در انتخاب نداشته ای . در واقع این یک واکنش دفاعی برای ترمیم عزت نفس هست .
علاج آن هم اینه که بپذیری که اشتباه کرده ای ، و این اشتباه را فاجعه ندانی و ترمیم عزت نفس را نیز در ترک این ارتباط و عدم بازگشت و هوشیاری در ادامه زندگی بدانی نه توجیه عملکرد این آقا .
موفق باشی
.
.