نوشته اصلی توسط ویدا@
سلام unknownGirl عزیز
ســـــــــــــــــلام :)
بازم ازت ممنونم دعوت ما رو قبول کردی
قربونت عزیزم
اینم سوالای من:
پاییز چه حسی برات داره و کلا پاییز رو وصف کن
پاییـــــز ... پاییز هزار رنگ برای من بی رنگ و بی حسه ... کلا حسی نسبت بهش ندارم ...
از زندگیت چقدر راضی هستی؟
از بودنم راضی هستم از عملکردم نه خیلی
از چه رنگی خوشت میاد؟
سبز و مشکی رو خیلی دوست دارم
زیباترین روز زندگیت کی بوده؟
بین روزای زندگیم فرق نمیذارم ... ولی هیچ کدوم زیبا نبوده چون اگه زیبا معنی داشته باشه زشت هم معنی پیدا میکنه ... روزهام همه یه مسیر بوده ... از اتفاقات هم خیلی خوشحال نمیشم که چیزی رو برام زیبا کنه چیزایی هم براش زحمت کشیدم یه روزه به دست نیومده ..
مهمترين آرزوي كه داري چيه؟
اول از همه آرامش میخوام ...
بعدش
آرزو دارم بتونم کارامو راست و ریس کنم از لحاظ مالی و برم دنبال عشق زندگیم یعنی طبیعت و حشرات، برم حشره شناسی بخونم
و یه تصویر رویایی اینکه بعدش برم تو یه جنگل یه کلبه واسه خودم بسازم پر از کتاب و اونجا پیر بشم ولی سالم باشم ...
قایقی خواهم ساخت ... خواهم انداخت به آب....
دور خواهم شد دوووووووور ....
با همدردی چه جور آشنا شدی؟
با همدردی از سال 87 آشنا بودم و همه بچه های فعالش رو میشناختم با اون آشنام که اینجا عضو فعال بود در مورد تاپیکا بحث میکردیم ولی خب نیومدم عضو بشم ...
از چه خصوصیات خودت بدت میاد؟
از نوارهای والدم اغلب بدم میاد
اوقات فراغت رو چه جور پر میکنی؟
عاشق کتاب خوندنم
رمان، تاریخی
ولی اگر که کاریم نداشته باشن دلم میخواد ساعتها و ساعتها در سکوت سر کنم تو دل طبیعت جایی که کسی نباشه ..
پدر و مادرت در زندگیت چه نقشی دارن؟
بیشتر از خودم نقش داشتن متأسفانه ..
یه جمله درباره پدر و مادر
مانند تیری که از چلۀ کمان رها میشه پدر و مادر به فرزندشون جهت و قدرت و معنی میدن
با وجود اینکه فقط یه نقطۀ آغازن ولی میتونن براش یه آغاز بدفرجام باشن ...
خودت رو در یک جمله تعریف کن
من بودنم انقدر رسمیت دارد که یک سلول میتونه خودشو "من" خطاب کنه...
فعلا این مقداری از سوالاتمه بقیش هم تو راهه......:311: