RE: حوصله شنیدن درد و دل منو دارین؟
مریم جان نمی دونم مشکلت چیه. اما چند تا موردو گفتی. یکی ناراحتی قلب. دیگه انقدر به خودت فشار میاریو هیچی نمی گی که حتی دستتو مشت کردی و جای ناخنت مونده. دیگه اینکه صدای همسایه صبح اذیتت کرده و خونه ی پدر شوهرتون هستین و در واقع انگار محل زندگیت و همسایه هات برات جالب نیستن. در مورد سرکوفت شنیدن هم نوشتی.
در مورد قلبت. اصلا اصلا اصلا وقتی ناراحتی یا عصبانی هستی یا حتی خوشحالی و پرانرژی احساساتو توی خودت نریز. می شه فشار روی قلب. قلب سالم هم به مرور بهش فشار میاد. شما که باید مراقبت کنی از قلبت. اصلا اصلا اصلا هیچ نوع احساسیو توی خودت نریز. یه جوری یه مقدار تخلیه کن هم غصه هاتو هم شادیتو. ببین چه راهی واست راحت تره. ممکنه وقتی عصبانی هستی بری بیرون تند تند راه بری حالت بهتر بشه. ممکنه بری دوش بگیری حالت بهتر شه ممکنه بیای توی اینترنت بهتر شی یا ممکنه موسیقی گوش بدی یا هر چی. نشین با غصه هات گلم. بهت فشار میاد و بعدا می بینی زیادی بهت فشار اومده. واسه ناراحتی قلبت هم خودت حتما بهتر می دونی چه کار باید بکنی. اگه ویتامین های خاصی یا روغن ماهی یا امگا3 هم می تونی بخوری ممکنه واست خوب باشه. البته خودت چیزایی که مفیده واسه قلبتو می دونی فقط می خواستم یاداوری کنم که وسط غصه هات خودتو و سلامتیتو رها نکنی گلم.
خوب صدای همسایه ها. ممکنه محل زندگیت جایی باشه که خیلی همسایه های با ملاحظه ای نداشته باشی. یا حتی ممکنه با سرو صدای زیاد صبح ها از خواب بپری و بشه واست هول و تپش قلب و هر چی شب استراحت کردی یه باره به لطف یه همسایه ی بی ملاحظه بشه خستگی. یه راهش اگه برات اسونه و شدنی اینه که تایم بیداریه مردم ازارای دور و برت رو بفهمی و سعی کنی واسه 5 دقیقه هم شده زودتر از اونا بیدار شی که صدای بلندشونو وقتی بیداری و اگاه بشنوی که به قلبت فشار نیاد.
در مورد سرکوفت. گلم تا اینجای زندگیم فهمیدم هر کی حرفی می زنه در واقع داره خودشو وصف می کنه! قضیه ی همونه که می گن چشمات خوشگل می بینه. سرکوفت و تحقیر کردن دیگران که بازسازی نمی کنه کسی رو. پس یه کار بده و فقط از سر ضعف خود گوینده است. معمولا هم اگه خیلی حرفه ای نباشه طرف توی سرکوفت زدن وقتی ناراحت و احساساتی نیستی به حرفاش فکر کنی می بینی خیلیاش شامل حال خودش بوده فقط و بس! یعنی توصیف خودشو داره بلند بلند می کنه و شما هم می شنوی. پس بهتره خودتو ناراحت نکنی. البته بعضیا یه عمر کارشون همینه و کاملا حرفه ای سرکوفت می زنن و یه مقدار سخت می شه گفته هاشونو تحلیل کرد. اما هیچوقت سرکوفت زندنای کسی رو نیاز نیست باور کنی یا به خودت بگیری. چون نمی تونی بگی راست می گه. انتقاد نکرده که قصد سازندگی و خیرخواهی داشته باشه. پس گوشاتو ببند به روشون. حتی اگه نیازه دلتو هم به روشون ببند که کمتر اسیب ببینی (به جز شوهرت و بچه هات. اونا رو باید سعی کنی اموزش بدی تا یاد بگیرن باهات چه رفتاری بکنن. اموزش دادن هم توی همین سایت خودت حتما کلی مقاله خوندی. من بیشتر از نمی دونم. خودت حتما همشو می دونی)
ببخشید طولانی شد. می دونم خودت همه چی رو بهتر از من می دونی. اما سعی کردم تا حد توانم از توی صحبتات بتونم چیزی بفهمم و نظری بدم. موفق باشی.
RE: حوصله شنیدن درد و دل منو دارین؟
دوباره سلام مریم جان
اولش خواستم بگم خوش به حالت که همه آدمای این سایت به فکرت هستن.من که یک روز خیلی دلم گرفته بود تا دو ساعت بعد از ایجاد تاپیک کسی چیزی برام ننوشت البته خوب شما در حق همه خواهری کردی و همه دوستت دارن و براشون مهم هستی به هر حال در نظر اعضا جور دیگه ای هستی.
مریم جان همکلاسیهای دوره دکتری من همه شهر خودشون بورس شدن(البته شهر خودشون کوچک بود و دانشگاه درجه یک نبود ولی شهر من دانشگاهش خیلی معتبر و سخت گیر بود)،من هم در شهر خودم خیلی از رزومه و درخواست بورسم استقبال شد و به قول مسافر زمان تا یک قدمی اون که رفتم یکدفعه دیدم که با پارتی بازی از چنگم درآوردن خیلی ناراحت بودم اون فرصت هیچوقت تکرار نمیشد.من تا اون موقع شکست بزرگ رو تجربه نکرده بودم خیلی خیلی برام سخت بود یعنی من دیگه هیچوقت نمیتونستم پیش خانوادم باشم با اینکه سعی میکردم خونسرد باشم ولی فکرش مثل خوره توی جونم افتاده بود.
یک روز پشت ترافیک ایستاده بودیم باران میومد که یکدفعه صدای مهیبی از پشت سرمون شنیدیم نفهمیدم چی شد تمام ماشین پر خرده شیشه شده بود پدرم سرش پر از خون نشسته بود بعد که از ماشین پیاده شدیم دیدیم ماشین داغون شده یک تریلی رفته بود روی ماشین البته بعد ضربه اول پیچیده بود توی پیاده رو و کامل روی ماشین نبود
ما یک قدم تا له شدن کامل فاصله داشتیم فقط کافی بود تریلی به سمت پیاده رو نمیرفت و کامل میومد روی ماشین.من تا مدتها شوکه بودم هنوزم که هنوزه بهش فکر میکنم همون احساس بهم دست میده (ترس از ماشینهای سنگین که در من نهادینه شده)
از اون روز احساس میکنم زندگی ارزش اینقدر فکر کردن و سخت گرفتن رو نداره تحمل اون شکست هم برام آسون شد هرچند هنوز اون افراد پارتی باز برام قابل بخشیدن نیستند ولی خودم کمتر خودخوری میکنم
همیشه شرایطی بدتر از اون که توش هستی وجود داره
یک صحبت دیگه هم دارم اینکه از هیچ کس توقع نداشته باش بهت خوبی کنه وقتی از دیگران توقع نداشته باشی راحت تر زندگی میکنی خیلی راحت میشی.البته متقابلا زیادی هم برای خوبی به دیگران خودت رو خرد نکن...
:72::72::72::72::72:
RE: حوصله شنیدن درد و دل منو دارین؟
خانم مریم عزیز...
شما به خیلی از بچه های انجمن کمک های مثمر ثمری کردین مطمئنا این کارتون بی پاسخ نمیمونه ...
.
من تو پست اولتون این مطلب خیلی برام پررنگ شد که خواستم گوشزد کنم براتون ... من خیلی از گذشته شما و زندگی و رابطه باخانواده شوهر و ... آشنایی ندارم ولی این خصوصیت که که شما در پست اولتون هم بهش اشاره کردین یکی از دلایل مهم افسردگی و از دست دادن اعتماد به نفس در انسان ها میتونه باشه.
.
"نمیخوام مقرب باشم...میخوام خودم باشم...." و "من فقط کمی ارامش و کمی محبت میخوام"
.
خیلی وقت ها پیش میاد که تسلسل شرایط محیطی و روابط با جامعه پیرامون آدم رو تو حلقه تکرار بیهوده و بدون پایان قرار میده که آخرش از این همه یکنواختی و بیهودگی آدم میبره ...
.
چرا باید رفتاری داشته باشیم که در نظر دیگران خوب جلوه کنیم ؟
چرا باید احساسات خودمون رو بزاریم زیر پا که احیانا احساسات کس دیگه ای جریحه دار نشه ؟
از این چرا ها خیلی خیلی میشه مثال زد که آدم وقتی به خودش میاد این سوالات رو از خودش میپرسه !
.
حقیقتش من قدرت بیان قویی ندارم و نمیتونم چیزی که تو ذهنم هست به درستی بیان کنم اما فقط میتونم این نصیحت رو براتون داشته باشم که "خودتون باشین" کاری رو که دوست دارین دنبال کنین ... نگین "اگه دوست آشنا ببینن مریم داره این کار رو میکنه چی فکر میکنن راجع بهم "
.
حقیقت وجودی خودتون رو پیدا کنین ... از طریق مطالعه تفاسیر قرآن از افراد با کمالات (خیلی ها گیر میدن که روخوانی خود قرآن خیلی خوبه ولی جایی که مفهومش رو نمیدونی هیچ فایده ای نداره ) یا شعر های پر مغز مثل مولوی و حافظ خیلی میتونه براتون کمک کنه ...
بهترین ها رو براتون آرزو دارم
RE: حوصله شنیدن درد و دل منو دارین؟
بازم سلام به شما دوستان که با الطافتون منو حسابی شرمنده میکنین
مینوش عزیزم
ممنون از توصیه هات..حتما عمل میکنم به تک تکشون...در واقع ناراحتیم فقط از صدای همسایه ها نبود...من اصلا کاری ندارم به کار دیگران...اما وقتی میبینم مادر همسرمه که داره با همه دعوا میکنه و میدونم هدف بعدیش منم...این ناراحتم میکنه.احتمالا منظورم رو بد رسوندم
خیلی جملاتت خوب و آموزنده بود...چندتاش رو روی کاغذ نوشتم تا داشته باشم
فکور عزیزم
مرسی که بازم بهم سر زدی
بچه ها فقط منو شرمنده میکنن و دور از تعارف بچه ها اینجا با معرفتن...معمولا کسی رو تنها نمیذارن...تاپیک شما به نظرم تا حدودی نیاز بود که کسی باهات همدردی کنه که خودش تجربه دوری و غربت رو داشته باشه
خیلی ممنونم از لطفت و جملاتت.خیلی کمکم کرد..
جناب saeeded
ممنونم که شما هم بهم سر زدین
من حرفتون رو قبول دارم.این ایراده منه.دوست دارم همه دوستم داشته باشن....اگر کسی منو دوست نداشته باشه تا تو دلش نفوذ نکنم دست بردار نیستم !من همیشه روابطم با ادمهایی که اصلا نمیشه بهشون نفوذ کرد خیلی خوب بوده
تمام مشکل من اینه که من اجازه ندارم خودم باشم....باید طوری باشم که اونا از من راضی باشن وگرنه اجازه نمیدن یک روز آب خوش از گلوم بره پایین !
منم به خودم امدم و به قول شما انقدر از این چراها گفتم که یه دفعه بریدم...
قدرت بیانتون هم خوب بود.من کاملا منظور شما رو فهمیدم.
بله..مدتیه روابطم با قرآن کمی تیره شده ..ممنونم از گوشزد به موقع شما.
از همتون ممنونم دوستان که تنهام نمیذارید
RE: حوصله شنیدن درد و دل منو دارین؟
مریم جان
غمگین نبینمت عزیز
خانمی بیا یه کاری بکن .
یکی یکی آنچه ازش ناراحتی را بیان کن و بگو از اینکه فلان شده و یا فلان بهم گفتند و یا .... فلان حس را پیدا کردم . بیان کن تا با هم تکنیکی بریم جلو و مرهم برای دردت پیدا کنیم نه مسکن . باشه ؟
منظرم ز آن چیزهایی که همین اخیر باعث رنجت شده شروع کنی .
.
RE: حوصله شنیدن درد و دل منو دارین؟
سلام مریم جان
اول اینکه امیدوارم هر چه زودتر به ساحل ارامش برسی
دوم اینکه امیدوارم خدا دلت رو به ارزش هر چیزی تو این دنیا آگاه کنه تا قلب نازنینت برای چیزهای کم ارزش تر از خودش به درد نیاد.
RE: حوصله شنیدن درد و دل منو دارین؟
صبر و ظفر هر دو دوستان قديم اند
بر اثر صبر نوبت ظفر آيد.......
RE: حوصله شنیدن درد و دل منو دارین؟
سلام علیکم دوستان
آشناست درد
آدم بودن و درد
و لذت و رنج زندگی
روز به روز با ریز و درشتهایی از مسائل
اما آرامش ریشه در نگاه عمیق به همه زندگی دارد
شاید زیر و بم هایی که داشته ام و نوشته ام، مرا بی نیاز از تکرار خیلی حرفهایم در این یادداشت بکنه.
می تونی با شبیه دردهایت به نوعی آشنا شوی وقتی دردهایم را، جراحت هایم را و التیام هایش را در موضوع زیر حوصله کنی و بنوشی
http://www.hamdardi.net/thread-766.html
RE: حوصله شنیدن درد و دل منو دارین؟
سلام
من هم خیلی ناراحت شدم تاپیک شما را دیدم. شاید خیلی حرفی بیش از دوستان دیگه نداشته باشم. به خصوص اینکه خودم هم خیلی تو شرایط خوبی نیستم.
نمیدونم دعای سمات را هیچ وقت دیدید یا نه. تو ون دعا ی دور تاریخ انبیا دوره میشه :) ی استاد عرفان بود ایشون میگفت فکر میکنید چرا خدا ما را به آزمایش های سختی که انبیا را گرفتار کرد امتحان نمیکنه؟ آیا خدا با ما نسبت فامیلی داره؟ نه ما (خودم را البته میگم) اینقدر بچه هستیم که ارزش امتحان شدن نداریم.
اگه شما دارید از سمت خدا امتحان میشید مطمئن باشید که درجه خوبی دارید که خدا داره ازتون چنین امتحان هایی میگیره.
یادم تو فیلم ایوب (ع) وقتی ون مصیبت های زیاد براش پیش اومد زنش بهش گفت از خدا بخا که مصیبت ها را برداره. ایوب گفت خدا چند سال به من نعمت داد شرط مروت اینه که حداقل به همون میزان صبر کنم بعد ازش بخام
امیداورم آرامش را زودتر درک کنید:72:
RE: حوصله شنیدن درد و دل منو دارین؟
maryam123عزيز،سلام...
ميدونم كه با اون نوشته ي من توي حالواحوال همدردي هم حسي كردي و ميفهميش...ميدوني من كي بيشتر از اين احساسات بهم دست ميده؟وقتي ميشينم وهمه ي زندگيمو،همه ي داشته ها ونداشته هامو،همه ي موفقيتها وشكستهامو دو دوتا چهارتا ميكنم!يعني وقتي كه كفه ي عقلانيت صرف تو زندگيم به كفه ي شناخت وفلسفه واحساس سنگيني ميكنه!(البته يه وقت فكر نكني منظورم رد عقلانيته ها،نه اما به قول مولانا گاهي بايد ديوانه شيم وبس!)
به خدا اعتماد كن،نه اعتمادي ازجنس دين،اعتمادي از جنس شناخت،از جنس رهايي...
باور كن بهترين چيزها رو وقتي به دست آوردم كه به معناي واقعي برام بي ارزش شده بودن وازشون دست شستم،لحظاتيكه خدابرام همه چيز و همه كس بود...و خدا شاهده كه همون خدايي كه منم روزهايي ناسپاسيشو كردم وقتي به مفهوم واقعي كلمه(نه فقط بازبان) به رضاش راضي شدم،و به خيلي خيلي كمتر از چيزهايي كه تو الان داري فقط چون خدا برام خواسته بود تن دادم،بهترين ها رو بهم داد...
مريم خوذت باش،از خودت نترس،با مفاهيم ذهني هم كه به غلط براساس آمورش نادرست دين توي ذهنت جا كرده بجنگ،خودتو بشناس تا خداي خودتم بشناسي...
(پ.ن:حتما به توصيه فرشته ي مهربان هم توجه كن)