راستی پدر مادرم میگن ما برای طلاق استخاره کردیم و خوب اومده وادامه دادن این رابطه دیگه خوب نیست به نظر شما استخاره میتونه نشون بده که ما با یه نفر تا آخر عمر می تونیم خوشبخت یا بد بخت بشیم
نمایش نسخه قابل چاپ
راستی پدر مادرم میگن ما برای طلاق استخاره کردیم و خوب اومده وادامه دادن این رابطه دیگه خوب نیست به نظر شما استخاره میتونه نشون بده که ما با یه نفر تا آخر عمر می تونیم خوشبخت یا بد بخت بشیم
؟ خير (البته پدر و مادر مي تونن اگه ازدواجت به دلخواه اونا نباشه بعدا مقدمات بدبختيتو فراهم كنن)نقل قول:
نوشته اصلی توسط میترا
در كار خير حاجت هيچ استخاره نيست
عجبا!!!!! اگر مي خواستند استخاره كنند هم بايد قبل از برقراري روابط شما اين كار را مي كردند.
یعنی اگه اولش استخاره می کردن و بد میومد درست بود
ميترا جان من اصلا به استخاره و اين جور چيزها اعتقاد ندارم استخاره عقل آدم هست كه مي تونه نظر بدهد كاري درست است يا نه اگر هم عقل خود آدم كار نمي كند مشورت بگيرد تحقيق كند.نقل قول:
نوشته اصلی توسط میترا
استخاره كردم درست نيامد جوابي هست كه مردم وقتي نمي خواهند دليل موضوعي را بگويند به كار مي برند. منظورم اين بود كه والدينت قبل از برقراري ارتباط شما اين بهانه را مي آوردند
شايد بهتر باشد از يك بزرگتر كمك بگيري، شما و نامزدتان مشكلي نداريد اگر شما فرزند كوچك هميشه حرف گوش كن خانواده هستيد از پدر بزرگ يا مادر بزرگ يا بزرگ فاميل كمك بخواهيد
میترا جان افرادی که به استخاره خیلی اعتقاد دارن هم میگن استخاره شرایطی داره اونم اینکه عقلت واقعا بین دو راه بمونه و هر دو راه نفع و ضررش یک اندازه باشه که در مورد شما راه درست مشخصه
یکی از آشناهای ما برای ازدواج بچه اش استخاره کرد و بسیار خوب اومد بعدش هم عروسشون بسیار بد بود که با کلی دادگاه رفتن و اینها طلاقش دادن یک آدم دو به هم زن و لوس که آداب معاشرت اصلا بلد نبود.
تا جایی که من میدونم در مورد ازدواج واینها استخاره صحیح نیست.
خدا به آدم عقل و فکر داده که با استفاده از اون تصمیم بگیره.
پدر مادر شما از اینکه موردهای ازدواج دیگه براتون پیدا شده دو دل شدن ولی مطمئن باش اون افراد با طلاق گرفتن شما دیگه به سراغ شما نمیان (یا احتمال کمی داره که بیان) حتی شاید اگه مجرد هم بودی به سراغت نمیومدن شخصا خیلی افراد رو دیدم که بعد ازدواج یک دختر به پدرش میگن ما میخواستیم بیایم خواستگاری و ... ولی روح پسرشون هم از این حرف خبر نداره یا خبر داره ولی چون دیگه قضیه جدی نیست نظرش رو اعلام نمیکنه با اینکه موافق نیست.
این شما هستی که توی زندگی باید تصمیم نهایی رو بگیری و رگ خواب پدر مادرت رو هم بدونی و راضیشون کنی همینطور همسرت رو...
زندگیت رو خراب نکن اگه همسرت ارزشش رو داره مبارزه کن.
راستی در مورد اختلاف تحصیلی که گفته بودی به نظر من دو نفر باید از نظر سطح شعور به هم بخورن یعنی باید دید فرهنگ هر کسی در چه سطحی هست سراغ دارم آدم دیپلمه ای که سطح فرهنگ و شعورش از یک پزشک خیلی بیشتر هست...
میترا جان به نظر من شما خیلی خوش فکری که در شرایطی که بزرگترهات نمیتونن راه درست رو تشخیص بدن انقدر ذهنت روشنه و میدونی که هدف چیه
هدف اینه که شما زندگیتو حفظ کنی دوست من
این همه مقایسه و سبک سنگین کردن واسه قبل از ازدواج بود!! الان باید همسرت رو همونی که هست ببینی
نذارین کسی زندگیتونو به هم بریزه
با چیزایی که گفتید من که در همسر شما مشکلی نمیبینم فقط شاید یه خرده صبرشون کمه همین!
به نظر من چون شما خیلی قوی و خوش فکر بودی این مسئله سر راهت قرار داده شده چون میبینم که توان حلش رو داری عزیز
دوستان راهنمایی های خیلی خوبی کردن امیدوارم بتونی استفاده کنی
برادر همسرتون فقط یکبار با خواهر شما تماس گرفتند و مساله طلاق و ازدواج را مطرح کردند یا مدتی در تماس بودند؟
اگر خانواده شما معتقدند که برادرش چشم ناپاک هست، فکر می کنم کار خواهر شما هم دست کمی نداشته. کما اینکه نامزد شما هم گفتند که خواهر تو چرا جواب داد؟؟
نگرانی والدینتون قابل درکه. چون کل مجموعه را می بینند و دلشون می خواد که همه بچه هاشون در آرامش زندگی کنند. احساس می کنند با نزدیک شدن دو خانواده به هم، زندگی دختر دیگشون در خطره.
اون دختر بچه داره و شما عقد هستید. پس بهتره شما جدا بشید. ( راه حل والدین )
اما اگر به شکل فردی نگاه کنیم، درست نیست که بخاطر خطای برادر شوهر و خواهر شما، شما و آیندتون فدا بشه.
شما از طلاق ضربه عاطفی می خورید و کنار اومدن باهاش آسون نیست.
بعد از طلاق شرایط خواستگارهاتون فرق می کنه و شما را مطلقه می دونند.
بهتره مشاوره حضوری برید.
هرچی با خانوادم حرف میزنم بابام میگه من راضی نیستم اگرم رفتی حق نداری با ما رفت وامد کنی به خدا موندم چه تصمیمی بگیرم حتی مامانمم منو درک نمی کنه از نظر روحی خسته شدم من خاطراتی که با نامزدم داشتم نمی تونم فراموش کنم اونا متوجه نمی شن من تحت چه فشاری هستم البته ما فقط ارتباط عاطفی داشتیم حتی مادرشوهر و پدرشوهرمم به بابام گفتن که پسر ما به دختر شما وابسته شده واقعا دوسش داره اما متاسفانه بابای من معنی دوست داشتن رو درک نمی کنه.به بابام میگم اگه این کارو بکنی تا آخر عمرم شما رو نمی بخشم اونم گفت نبخش گفت تو با این کارت منو خرد میکنی و منم تورو نمی بخشم رفتی دیگه پشت سرت رو هم نگاه نمی کنی از هر راهی وارد میشم رضایت نمیده.من دوست ندارم پدر مادرم با نامزدم بد رفتار کنن میترسم نمیدونید تو خونمون چه فضای بدی وجود داره خسته شدم
یه چیز دیگه ای هم که هست خانواده ی من اصلا طلاق رو بد نمی دونن و خیلی راحت برخورد میکنن ولی اونا میگن ما دوست و دشمن داریم طلاق تو خانوادمون نداریم همون برادرش با اینکه باخانمش تو این 10سال مشکل داشته و از زندگیش راضی نیست ولی مادرشوهرم نذاشته پسرش زنشو طلاق بده
راستش من برادر شوهرم رو دوست دارم و درک میکنم و در جریان این موضوع هم بودم البته اونم خیلی من و نامزدم رو دوست داره وهمیشه هر جا ما رو با هم میدید میگفت از این که میبینم شما با هم خوبید خیلی خوشحالم بهمون میگفت نگران نباشید من همیشه پشتتونم آخه نامزدم با داداشش باهم کار می کنن
به نظرتون برم با برادرشوهرم حرف بزنم بگم شما باعث شدید زندگی ما خراب بشه و پدر مادر من این تصمیم رو بگیرن مطمئنم الان خودشم خیلی ناراحته. هرچند اگر خواهر من نمیومد موضوع رو به مامانم بگه اونا نمی فهمیدن حالا مامانمم به داداشمم گفته اونم غیرتی شده میگه من اصلا دیگه دوست ندارم چشمم به چشمش بیوفته
میترا جان نمیتونی از یک نفر سوم مثل عموی بزرگ پدربزرگ یا حتی مشاور خانواده کمک بگیری از یک مشاور بخواه برای پدر مادرت توضیح بده توی این فاصله هم همسرت رو تنها نذار.نذار فکر کنه از دستت داده یا فکر کنه انقدر بی اراده هستی که با کوچکترین ناملایمت تنهاش میذاری