RE: من که با استادم دعوام شده بود، حالا می خوام ازش توصیه نامه بگیرم
به استادم زنگ زدم.
گفت بگو حرفت چیه.
منم که طبق معمول اشکام سرازیر شد و گفتم که من کار کردن با شما رو خیلی دوست داشتم و شما همیشه الگوی من بودید. همیشه دوست داشتم کاری کنم که شما از من رضایت داشته باشید. یه کم همین جوری ازش تعریف کردم.
بعد گفت خب الان چی می خوای از من؟
گفتم دلم می خواد شما از ته دل رفتار منو ببخشید. من فکر می کردم شما منو بخشیدید. ولی معلومه هنوز حرفم تو ذهنتون هست.
گفت چرا فکر کردی من باید تو رو بخشیده باشم. گفتم چون تمام سعیمو کردم که به شما نشون بدم رفتارم از ته دلم نبوده و تحت شرایط بد روحی بوده. دوست داشتم حرفمو باور کنید.
بعد گفت من که چند ماهه تو رو به امان خدا ول کردم. چرا نمی ری دنبال زندگیت. گفتم چون من کار کردن با شما رو دوست داشتم و از وضع الان زندگیم راضی نیستم. گفتم من دوست دارم حمایت شما رو احساس کنم (تو لحنش حس می کردم می خواد ببینه من حرفام واقعیه و واقعا دلم می خواد باهاش کار کنم یا این که فقط واسه این که ازش توصیه نامه بگیرم اینو می گم. هی لابلای حرفاش می پرسید خب حالا چی از من می خوای).
آخر سر گفت تو خیلی منو اذیت کردی. خیلی وقتمو تلف کردی. چه تضمینی هست بعد از این دوباره اشتباه نکنی؟ (دلم می خواست بگم خیلی بی انصافید :302:) گفت اگه بخوای دوباره با من کار کنی باید به من تضمین بدی که دیگه ازین اشتباها نمی کنی.
گفت شرایطتت هم خیلی سخت تر از قبل میشه. یعنی دیگه اصلا جای بهونه و توضیح نمی مونه. گفت بعد از این هر چی من بگم. می تونی این شرایطو تحمل کنی؟ (دلم لرزید. خدایا یعنی اگه بخوام کار کنم چه بلایی می خواد سرم بیاره. تا الانم که همیشه حرف حرف خودش بوده. اما با مهربونی و حمایت)
گفتم من اگه حس کنم شما از من حمایت می کنید و راضی هستید تلاشم صد چندان میشه اما اگه ببینم ازم رضایت ندارید روحیه مو ازدست می دم.
گفت من دیگه از این به بعد اصلا به این چیزاش کاری ندارم. اصلا خودمو قاطی این چیزا نمی کنم.
گفت فکراتو بکن. اگه مطمئنی می خوای ادامه بدی بیا جلو. اگه نه که برو دنبال زندگیت. گفت این دفعه دیگه نمی خوام ازین اشتباها کنی و وقت منو تلف کنی. چون خودت می دونی که اگه یه بار دیگه عصبانی ام کنی چی میشه. :302:
گفت خوب فکراتو بکن و خبرم کن
بچه ها چیکار کنم. خیلی زورگو اه. می ترسم. خیلی می ترسم. از طرفی برای تکمیل مقاله ام و چاپش واقعا نیاز دارم که باهاش کار کنم. کار کردن با اون رو هم در شرایطی که روابطمون شکر آب نشده بود خیلی خیلی دوست داشتم. اما از طرفی می ترسم با این تهدیدهایی که کرده، قبول کنم و پشیمون بشم. یعنی چند ماه دیگه وقت بگذارم اما باز بی نتیجه و این بار با یک دعوای شدیدتر منو رد کنه. دیگه از دعوا و عصبانیتش می ترسم. می ترسم ازم بیگاری بکشه بدون این که هیچ چیزی واسه خودم داشته باشه.
استادم این جوری نبود. چرا اینقدر سنگدل شده
خدایا واقعا موندم سر دو راهی.
(این توضیح رو هم بدم که از اول مکالمه اش معلوم بود دلش می خواست من باهاش کار کنم. خوب اینو تو جمله هایی که می گفت و لحنش حس کردم. اما نمی خواست نشون بده که من فکر کنم خبریه. اما من کاملا اینو حس کردم. از سر غرور یا چیز دیگه نمی گما. 100% مطمئنم. اما با وجود این دلش می خواست واسم شرایطو سخت کنه و راه توقع زیادی رو ببنده. حتی یه جا یه چیزی گفت که یعنی من دلم نمی خواد تو با من کار کنی. که من گفتم وقتی شما نمی خواهید با من کار کنید دیگه چیزی نمی تونم بگم. که سریع حرفشو عوض کرد و گفت نه منظورم اینه که اگه بخوای با من کار کنی باید مطمئن بشم که دیگه ازین خطاها نمی کنی. نمی دونم شاید اونم بدش نمیاد این مقاله های نصفه نیمه زودتر به سرانجام برسه و چاپ بشه قبل از این که یکی دیگه مشابهشونو چاپ کنه. چون خودش اینقدر مشغله داره که نرسه کاراشونو انجام بده.)
الان زنگ زدم دفتر یکی از مراجع تقلید استخاره کردم که قبول کنم یا نه، خوب اومد. مامانم همیشه میگه یا استخاره نکن یا وقتی استخاره کن که مطمئنی به چیزی که میاد عمل کنی. وقتی از خدا می پرسی دیگه نباید رو حرفش حرف بیاری
RE: من که با استادم دعوام شده بود، حالا می خوام ازش توصیه نامه بگیرم
عزیزم اخه دیگه مگه چاره ای به غیر از کار کردن با استادت داری؟
بالاخره باش کار کن که مقاله هات چاپ شه و بتونی خودت را بیمه کنی که اپلای کنی...ممکنه ازت بیگاری بکشه ولی اگه بت توصیه نامه بده ارزشش را داره...همه ما از این باج ها زیاد دادیم!!
با استادت خیلی شفاف باش و از همین الان هم بش بگو که اپلای میکنی و میری که بعدا نگه تو که میخواستی پیش خودم واسه دکتری بمونی و الان داری دبه در میاری!!
به نظرم بش ایمیل بزن و بگو شرایطش را قبول میکنی و بگو توصیه نامه الان احتیاج داری که واسه سال دیگه پذیرش بگیری!!:72::72::72:
RE: من که با استادم دعوام شده بود، حالا می خوام ازش توصیه نامه بگیرم
ممنون لبخند جان.
آره خودمم تصمیم گرفتم قبول کنم. مخصوصا که استخاره هم خوب اومد.
اما الان فکری که تو سرم می گذره اینه که به نظر شما بهتر نیست یه جلسه باهاش بگذارم و بگم قبول می کنم اما شرایط کار رو می خوام دقیق از اولش بدونم تا دوباره چند وقت دیگه مشکلی پیش نیاد. (یعنی منظورم اینه که بدونم دقیق چه سهمی تو هر مقاله دارم. اینجور نباشه که چند ماه کار کنم و بعد آخرش بگه من اصلا از اولش نمی خواستم اسم تو رو تو مقاله ها بیارم. منظورم اون 3 تا مقاله غیر از کار اصلی خودمه)
اما از طرفی می ترسم تو این شرایط که الان هستیم و دید استادم نسبت به من منفی شده، گفتن این حرف دوباره خونش رو به جوش بیاره و فکر کنه من با حالت طلبکارانه و متوقعانه اومدم جلو. نظر شما چیه؟
RE: من که با استادم دعوام شده بود، حالا می خوام ازش توصیه نامه بگیرم
عزیزم من و شما دانشجو هستیم و دستمون به جایی بند نیست که بخواهیم شاخ و شونه هم بکشیم!!! این بستگی به مرام استادت داره و باید امیدوار باشی که نامردی نکنه!!
کار خوبی میکنی که داری میای خارج واسه دکتری...این جا این مسائل خیلی خیلی کم پیش میاد و محیط کار و همکاری تعریف شده است و استادها هم خیلی ادم های با انصاف و با شعوری هستند...
فعلا هر چی استادت میگه فقط بگو چشم!!! ولی راجع به توصیه نامه باش حرف بزن و بگو که الان احتیاج داری!!:72::72::72::72::72:
RE: من که با استادم دعوام شده بود، حالا می خوام ازش توصیه نامه بگیرم
ممنون از راهنمایی هات لبخند عزیز.:72:
استاد من قبلا خیلی از وضعیت دانشگاهای ایران شاکی بود و حتی اساتید ایرانی. اون قدر موقع صحبت کردن منطقی با مسائل برخورد می کرد که من هیچ وقت فکر نمی کردم یه روز با استادم به چنین مشکلاتی بر بخورم. همه این دردسرها از روزی شروع شد که سر و کله اون استاد خارجیه پیدا شد و بهم پیشنهاد ادامه تحصیل اونم تو زمینه کاری مشابه با استادمو داد و استادم که دید منافعش در خطره یهو از این رو به اون رو شد. (این هفته دوباره استاده بهم ایمیل زد و پرسید نظرم راجع به تحصیل دکتری زیر نظر اون تغییر نکرده. این دفعه یعنی اگه بمیرم هم به استادم نمی گم! حالا فعلا دست این استاده رو گذاشتم تو حنا تا ببینم چی میشه. آخه خود استاده هم داره جابجا میشه و گفت 6 ماه دیگه می خواد دانشجو بگیره. یعنی تا اون موقع فرصت دارم تصمیممو بگیرم)
خلاصه این که ما آدمها همیشه خوب حرف می زنیم ولی نوبت به عمل که می رسه معلوم میشه خودمون هم به حرفای خودمون اعتقاد نداشتیم یا اراده و جرئت کافی برای عمل کردن بهشون رو نداشتیم.
شایدم واقعا ما دانشجوهای ایرانی هم بی تقصیر نباشیم و هم دانشجو و هم استاد در تیره و تار شدن روابط استاد و دانشجو نقش دارن. همون طور که همیشه استادم می گفت دانشجوهای ایرانی خیلی پرتوقعن. شاید وقتی از دید استادا نگاه کنیم، مشکل از ما هم باشه.
بچه ها برام دعا کنید که شرایطم خیلی سخت نشه و استادم بی انصافی نکنه. منم تمام تلاشمو می کنم با رفتار بعد از اینم بهش نشون بدم که اشتباه نکرده که به من اعتماد کرده
ممنون از همه دوستای گلی که وقت گذاشتید و راهنمایی کردید:72:
RE: من که با استادم دعوام شده بود، حالا می خوام ازش توصیه نامه بگیرم
دل سوخته من مرتب به اینجا سر میزنم و منتظرم که یه گشایشی تو کارت ایجاد بشه چون برام کاملا قابله درک هست که چقدر سخته اگه کارت بینتیجه و مزد بمونه
اگه اشکال نداره رشته ات را بهم بگو خیلی کنجکاو شدم که بدونم چی میخونی که برا ادامه میخوای از اینجا بری و اینقدر هم برا رفتن اصرار داری
RE: من که با استادم دعوام شده بود، حالا می خوام ازش توصیه نامه بگیرم
نازنین جان ممنون که تاپیکمو دنبال می کنی.:72:
آره خیلی سخته. مخصوصا وقتی 2 سال و نیم همه چی خوب بوده باشه و تو به شرایط عالی عادت کرده باشی و یهو تو چند ماه همه چی به هم بریزه.
رشته ام رو نمی تونم بگم چون می ترسم یه وقت دوستی آشنایی از این جا رد شه و من رو شناسایی کنه. چون رشته ام رو دانشگاهای خیلی کمی تو ایران دارن و احتمال شناسایی زیاده! اما برای این که تو رو هم بی جواب نگذارم از رشته های مهندسیه و موضوعی که من برای ارشد روش کار کردم متاسفانه تو ایران زیاد جا برای پیشرفت نداره و فقط در حد تحقیقاته.
دیروز با استادم تماس گرفتم که بگم تصمیمم اینه که باهاش دوباره کار کنم. ولی باز منو ترسوند و گفت خوب فکراتو کردی؟ چون نمی خوام چند ماه دیگه دوباره برگردیم به جایی که الان هستیم. گفت برو دوباره فکراتو بکن. منو می ترسونه. گفت 2-3 روز دیگه فکر کن و همه جوانب رو در نظر بگیر و دوباره خبرم کن.
می ترسم الان که بهم گفته فقط حرف حرف من و هیچ بهونه ای نباید بیاری و من اصلا به توجیه و بهونه هات توجهی نمی کنم، حتی زمانی برام باقی نذاره که بتونم خودمو برای آزمون زبان آماده کنم.
خدایا کمکم کن.:316:
RE: من که با استادم دعوام شده بود، حالا می خوام ازش توصیه نامه بگیرم
وای بچه ها
امروز یک اتفاقی افتاد. استاد خارجیه بهم ایمیل زد و راجع به جابجایی اش و کشوری که می خواد بره یه کم توضیح داد و خواست بدونه من علاقه مند هستم یا نه. البته زیاد توضیح نداد و فقط خواست بدونه من اطلاعاتم در اون زمینه چقدره؟
من هنوز جوابشو ندادم اما فکر می کنم قراره بره تو یه شرکت خیلی سرشناس تو دنیا که یکی از معدود و مهمترین شرکت هاییه که در زمینه تحقیقاتی من فعالیت می کنه. یعنی همون شرکتی که استاد خودم هم باهاش در ارتباطه و همیشه این مسئله رو به صورت سکرت نگه داشته ولی هر چند وقتی ماموریت کاری می ره اونجا.
اگه استادم بفهمه چنین موقعیتی برای من داره به وجود میاد فکر نمی کنم اصلا استقبال کنه. چون وقتی بهش گفتم استادی که داره رو این موضوع کار می کنه بهم پیشنهاد همکاری داده، اینقدر از این رو به اون رو شد و همه چیز رو به هم ریخت، اگه بفهمه من می خوام برم پروژه دکتری ام رو تو اون شرکت انجام بدم حتما دیگه خون جلوی چشمشو می گیره!!!
از طرفی خوشحالم. از طرفی ناراحت.
دلم نمی خواد استادم فکر کنه من از اعتمادش سو استفاده کردم. گرچه واقعا هم دلم نمی خواد سواستفاده ای بکنم. فقط دلم می خواد پیشرفت کنم. اگر هم برم قصد برگشت به ایران رو ندارم که حالا مثلا بگم میشم رقیب استادم. اینو استادم هم میدونه که من قصد برگشت ندارم. ولی نمی دونم چرا این جوری فکر می کنه و آثار حسادت تو رفتارش دیده میشه.
من واقعا استادمو دوست دارم و به خاطر این که این قدر به من علم یاد داده و راه پیشرفت رو واسم باز کرده واسه همیشه مدیونشم. اصلا دلم نمی خواد برنجونمش. چیکار کنم. الان که نمی تونم بهش بگم چنین چیزی پیش اومده. چون قطعا اتفاقی صد درجه بدتر از سری های قبل میفته و دیگه مقاله بی مقاله
اما مخفی کردن از استادم هم یه نوع بی اخلاقیه. این طور نیست؟ مثلا 6 ماه دیگه من بخوام برم و اون بفهمه، میدونید چه فکرایی به سرش میزنه؟ این که من تمام مدت قصدم فقط سواستفاده از استادم بوده. من دلم نمی خواد این جوری بشه
آخه من چیکار کنم.
RE: من که با استادم دعوام شده بود، حالا می خوام ازش توصیه نامه بگیرم
سلام:72::72::72::72::72:
خیلی خوشحالم خبر موفقیت هات را میشنوم:72:
من میخوام یه چیزی را جدی بگم (خواهرانه)
جایی که میخوای بری اگه ایرانی زیاد باشه خیلی بهتره!!
بین الان یک تاپیک باز شده راجع به ازدواج در خارج برای یک دختر ....من تجربه خودم اینه که اگه جایی که میری ایرانی زیاد باشه حداقل خواستگار زیاد پیدا میکنی و کیس هایی هستند که بشون فکر کنی (چون دختر هم خیلی کمه و البته این بستگی به قیافه تو هم داره و اگه قیافت خوب باشه همه پسرهای اونجا به ترتیب میان بت پیشنهاد میدن!!!)
و بعضی دخترها هم وقتی میان اینجا این قدر توقعشان برای ازدواج میره بالا که فکر کن دختری را میشناسم که 15 نفر از بچه های دکتری هم دانشگاهش بش پیشنهاد دادن در حالیکه خودش قیافش زیر متوسطه اما جواب رد میده...معلوم نیست تو چه عالمی سیر میکنه!!
سنت هم کم نیست که بخوای بیخیاله این موضوع باشی!! من خودم خیلی کم سن تر از تو بودم که دکتری در غربت و تنهایی را شروع کردم...این مسئله سن مربوط میشه به فرهنگ ما و راه در رو هم براحتی نداره!!! باید حواست به فرهنگ خودمون و تاثیرش برای ازدواج یک دختر باشه!!
البته من به جرات میگم حدود 60 درصد دخترهای مجرد دوست دارن که با خارجی ازدواج کنن!! اونم بیشتر به خاطر این هست که از قیافه مردهای اروپایی یا به اصطلاح white بیشتر خوششون میاد...
اگه میخوای جایی بری که ایرانی کم باشه باید گزینه ازدواج با یک غیر هم زبان و غیر هم فرهنگ و غیر هم دین را در نظر بگیری...از الان فکر کن ببین امکانش واست هست؟؟
اگه جایی بری که ایرانی توش زیاد باشه ..کلا نگرانی نداشته باش ...به نظر میاد تو هم مثل من تو ایران اهل ازدواج و پسر و اینها نبودی...خارج که میری به کیس های احتمالی ازدواج بشدت فکر کن و سعی کن تو همین دوره دکتری ازدواج کنی!!!:72::72::72::72:
در مورد استادت....تو خودت استادت را بهتر میشناسی...اگه ممکنه سنگ بندازه جلو پات الان نگو!! هر وقت رفتنت قطعی شد بگو...
RE: من که با استادم دعوام شده بود، حالا می خوام ازش توصیه نامه بگیرم
پستت جالب بود لبخند جان. لبخند به لبم آورد. مخصوصا اونجا که پسرها به ترتیب میان و پیشنهاد میدن :311:
راستش من تا حالا به این کشور فکر نکرده بودم و اصلا جز مورد هایی که در نظر داشتم نبود. ولی فکر نمی کنم ایرانی کم داشته باشه. چون روابطش هم با ایران خوبه و احتمالا ایرانی پر باشه اونجا. حالا ببینیم چی میشه. هنوز که مطمئن نیستم استاده داره میره اون شرکت. فعلا حدسه که نوع سوال کردن استاده باعث شد این حدسو بزنم. احساس کردم می خواد بدونه آشنایی دارم با اون شرکت یا نه. (خبر نداره که حتی یکی از نمونه هایی که من روش کار می کردم رو استادم از اون شرکت برام آورده بود و من خیلی راجع بهش شناخت دارم.)
آره قطعا الان به استادم بگم شرایط وحشتناک میشه. اول مقاله ام. وقتی مقاله به سرانجام رسید بهش می گم. البته اگه قطعا بخوام همونجا برم