RE: همسرم كه قبل از ازدواج وازكتومي كرده و من نميدونستم حالازير قول و قرارش زده !
با سلام و تشكر از آقاي مدير همدردي و بقيه دوستان!
راستش من در مورد قضيه بچه خيلي گيج شدم :
1-از يه طرف وقتي به دور و برم نگاه ميكنم ميبينم كه همه زوجهاي هم سن و سال من و حتي كوچكتر بچه دارند و حتي خيلياشون در حال آمادگي براي فرزند دوم هستن.زندگي بدون بچه يه زندگي تكراري و يكنواخته!همش پيش خودم فكر ميكنم كه شايد الان كه جوونيم بتونيم با كارهاي ديگه جاي خالي بچه را پر كنيم ولي چند سال ديگه كه سني ازمون گذشت ديگه دل و دماغ بعضي كارها را نداريم و دوست داريم شاهد بزرگ شدن و موفقيتهاي بچه هامون باشيم!
2-از طرف ديگه همسرم اصلا بچه نميخواد دوست داره تو زندگيش كاملا آزاد باشه و فكرشو فقط بزاره روي كارش و هيچ موضوع ديگه اي درگيرش نكنه!همين خالا هم اصلا خودشو درگير مسائل من نميكنه مسائلي مثل اينكه من مريض بشم يا اينكه در مورد يه موضوعي بخوام تصميم اساسي بگيرم و به همفكريش احتياج داشته باشم اصلا خودشو درگير نميكنه از اول همين طور بود مثلا اگه مريض بشم و اون كار داشته باشه و يا اينكه محل كارش باشه و بخوام برم دكتر اصلا باهام نمياد و حاضر نيست كه چند ساعتي كارش و رها كنه و منو ببره دكتر مثلا ميگه آژانس بگير و خودت برو!!!!!!!!!
ولي نميتونم به جدائي فكر كنم با وجود اين رفتارش دوستش دارم (از وقتي كه توي اين تالار عضو شدم و اينهمه چيزاي عجيب ديدم و مثلا مردايي كه خيانت ميكنن و دست بزن دارن و زيادي وابسته پدر و مادرشونن و ........)
3-وقتي به رفتارهاي خودم دقت ميكنم ميبينم كه من بچه دوست دارم ولي وقتي سرسختي شوهرمو ميبينم و اينكه براي داشتن بچه بايد به جدائي فكر كنم ، ميگم قيد بچه را ميزنم . ولي بعد از يه مدت دوباره ياد بچه ميوفتم.
با اينكه شاغل هستم و سعي ميكنم براي خودم برنامه ريزي داشته باشم كه كمتر به بچه فكر كنم ولي چون شوهرم زياد منو تنها ميذاره و بهم زياد توجه نميكنه دوباره فكرش مياد سراغم.
4-اطرافيان بهم ميگن شايد بتوني مقطعي قيد بچه را بزني ولي براي هميشه نمتوني!!!!!!!!
لطفا بهم كمك كنين خودمو از اين وضعيت نجات بدم.:323:
RE: همسرم كه قبل از ازدواج وازكتومي كرده و من نميدونستم حالازير قول و قرارش زده !
عزیزم راهنماییهای دوستان خیلی خوب بوده.
من میخوام یه چیزی رک بهت بگم تا انقدر خودتو به درو دیوار نکوبی فدات شم
تو 2 تا راه حل بیشتر نداری (باتوجه به اینکه میگی شوهرت هیچ رقمه زیر بار بچه دار شدن نمیره):
1- با این مساله کنار بیایو خودتو تا آخر عمر مشغول مسائل دیگه کنیو بپذیری که زندگیت باید بدون بچه باشه تا آخرش و با شوهرت وقتت رو پر کنی و کلا بیخیال بچه شی
2- از شوهرت (با توجه به تمام محاسن و معایبی که گفتی) جدا شی و با کس دیگه ای ازدواج کنی که اونم بچه میخواد(البته ممکنه همچین کیسی پیدا شه ممکن هم هست پیدا نشه--البته این مساله هم بازم بستگی به خیلی چیزا داره)
حالا بشین یه ورق کاغذ وردار و از وسط نصفش کن
یه طرف دلایلت برای راه اول رو بنویس
یه طرفش دلایلت برای راه دوم
هر طرف زورش چربید اونکارو بکن عزیزم
باتشکر
RE: همسرم كه قبل از ازدواج وازكتومي كرده و من نميدونستم حالازير قول و قرارش زده !
سلام دوست عزیز
حست رو به بچه میفهمم، چون آرزوی من هم هست، یه راه دیگه هم به ذهنم میرسه، که دیگه همسرت را راجع یه این مسئله حساس نکنی، اما توی جمعهایی که بچه هست، بیشتر علاقمندیتو مخصوا جلوی همسرت به بچه ها نشون بدی، یا وقت زیادی برای رفتن به پرورشگاه یا شیر خوارگاه بزاری، اینجوری با زبانه بی زبانی، یکم تحریکش میکنی، البته این تحریک باید هوشمندانه و بدون ایجاد حساسیت باشه، بعد از یه مدت هم اگه نتیجه نگرفتی، بگین حالا که بچه دار نمیشیم، با مسئولیت خودتون میخواین، کودکی از پرورشگاه بگیرین و حتی خرج و مخارجش با شما باشه، این هم میتونه آخرین حربه باشه
RE: همسرم كه قبل از ازدواج وازكتومي كرده و من نميدونستم حالازير قول و قرارش زده !
من واقعا از اين وضعيت خسته شدم!
شوهرم با من مثل يه همخونه اي رفتار ميكنه.با اينكه من سعي ميكنم بهش محبت كنم و وظايف خودمو در مقابلش انجام بدم و قهر كردنش را به رسميت نشناسم ولي اون خيلي سرد برخورد ميكنه و مثلا همه تعطيلات اخر هفته را ميره با دوستاش و منو تنها ميزاره .بهش ميگم دوست دارم بريم مسافرت اونم ميگه منم دوست دارم ولي تا وقتي باغ شمال را به نام من نكني همين وضعه!تو به خواسته من عمل نميكني!
از اول زندگيمون هميشه حرف حرف اون بوده و من چون خيلي خيلي دوستش داشتم همش به حرفش گوش ميدادم و واقعا يه آدم منفعل بودم!اصلا به خواسته هاي خودم اهميت نميدادم.
بعد از اينكه قضيه وازكتوميش رو شد و من فهميدم كه اون 7 سال اين قضيه را ازم مخفي كرده واقعا چطوري ازم توقع داره كه باغو به اسمش كنم.
:72:آقاي مدير همدردي به من گفتند :72:كه همسرم به من بي اعتماد شده و من بايد سعي كنم اين اعتمادش را دوباره بسازم؟؟؟؟؟؟؟؟؟
واقعا اوني كه مخفي كاري كرده و دروغ گفته اعتمادش از بين رفته يا اوني كه بعد از 7 سال فهميده چه كلاهي سرش رفته؟چرا همش من بايد منتشو بكشم با اينكه ميدونم حق با منه؟فقط به خاطر وضعيتي كه خانم ها بعد از طلاق توي كشورما دارن؟
در طول هفته كه خيلي دير مياد خونه و شام ميخوره و ميخوابه و باهام حرف نميزنه و آخر هفته هم با دوستاش برنامه ميزاره.فكر ميكنم اون نقطه ضعف منو ميدونه كه از بي محلياش ناراحت ميشم و از اين قضيه داره سواستفاده ميكنه.يعني اين روال كارش شده وقتي بخواد منو به كاري مجبور كنه از اين راه وارد ميشه.
دارم ديوونه ميشم وقتي فكر ميكنم كه چند روز تعطيلي در پيشه و من دوباره تنها ميمونم و اون با دوستاش ميره.
آخه من توي تهران غريبم و دوستايي كه دارم همه متاهلن و تعطيلاتشونو با خونواده و همسرشون ميگذرونن.
دوست دارم خودم تعطيلات عيد فطر را برم با يه تور مسافرت ولي همش ميترسم كه كار بدتر بشه!
ديگه فقط به جدائي فكر ميكنم داغون شدم .
تو را خدا كمكم كنين.:323:
RE: همسرم كه قبل از ازدواج وازكتومي كرده و من نميدونستم حالازير قول و قرارش زده !
عزیزم شما قضیه بچه را خیلی دیر فهمیدی.
اگه چند سال زودتر میدونستی و از شوهرت جدا می شدی قطعا نسبت به اینده امیدوار تر بودی....
همسرت واقعا فریبت داده اما انگار خودش متوجه نیست و تازه مظلوم نمایی هم میکنه..
به نظرم اشتباه میکنی که به خانواده ها چیزی نگفتی...حداقل راضیش کن که یک بچه از پرورشگاه بیارین...میخواد باغ بنامش بشه؟ از کجا معلوم بعدش بیشتر فریبتون نده و رهات کنه...
حداقل سه دنگ این باغ باید بنام تو باشه...
به نظرم براحتی کوتاه نیا و سعی کن اون را واقعا متوجه این قضیه کنی که این مسئله مهمی بوده که ازت مخفی کرده و واقعا مقصره و نباید راجع به باغ توقع داشته باشه... و راجع به بچه پرورشگاهی هم باش صحبت کن...جدا شدن هم به عنوان گزینه اخر در نظر داشته باش...
همسرت به نقطه ضعفت اگاه شده..
.تو سعی کن این مدت که داره بت کم محلی میکنه بش بی محلی کنی و دلایل اشتباهش را بش گوشزد کنی...
تعطیلات تنها نمون ...مسافرت برو...با تور برو مشهد یا هر جایی که دوست داری..یا برو پیش خانوادت.....به نظرم به هیچ وجه تنها نمون!! تنها نموندت پیام های خوبی به همسرت میده...