RE: تلاشهای اخر برای بقای زندگیم
بهار جان مرسی از راهنمائیهات
ولی باور کن باور کن زندگی با یه مرد زورگو - بد دهن - قلدر - دست به زن - خیلی خیلی کار سختیه
اینکه چطور از بحثها فرار کنی cut کنی نزاری به اینجا برسه و این مسائلو مدیریت کنی خیلی سخته شاید از عهده من خارج باشه
اولا که من دلمشغولی داشتم مثل ورزش کردن شنا کردن کلاس موسیقی و زبان همه اینها با هم نبود ولی هرکدومش یه مدتی بوده در حال حاظر بخاطر مسولیت زیاد کاری و کارهای خونه فرصت هیچ کدومو ندارم
فقط هفته ای یبار که همسرم بدیدن بچش میره اونروز روز منه و کارهای مورد علاقمو انجام میدم
دوما به نظرت اگه همیشه سعی کنی که بحث به اینجا نرسه و قبلش خاتمه بدی یا از محیط دور شی چقدر امکان موفقیت داره چقدر ممکنه زندگیت یه روزی درست شه؟
یه سوال دیگه: همسرم گاهی که بحثمون میشه میره پیش پدرش و درد و دل میکنه از من میگه ولی چیزی به من نمیگه که اینکارو کرده پدر همسرم منو خیلی دوست داره به من تلفن میزنه و میگه که پسرش رفته و گلایه منو کرده میگه من بچمو میشناسم و میدونم شروره زورگو و همیشه فکر میکنه خودش درست میگه ولی تو خانمی کن صبوری کن و کوتاه بیا
حالا من تصمیم گرفتم امروز بعد از کارم برم پیش پدر شوهرم و براش درد و دل کنم و مانتو پاره شدمو نشون بدم که اگه یه روزی اتفاقات بدتری افتاد اونها در جریان باشند چون همسرم عادت داره جمله های خوبو میگه خودش گفته بقیه کارها و جملات بدو میندازه سر طرف مقابل
نظرتون چیه برم پیش پدر شوهرم باهاش صحبت کنم یا نرم؟ اگه من نرم ممکنه همسرم این کارو کرده باشه یا بکنه
RE: تلاشهای اخر برای بقای زندگیم
سلام ترانه جان
من بعضی از تاپیکهای شما رو خوندم.ظاهرا شما مایل به ادامه زندگی با همسرت هستی و جایی نوشته بودی قبل از اینکه مهر طلاق بیاد تو شناسنامت مهر وفات میاد و به عبارتی مرگ رو جذابتر از طلاق دیده بودی پس زیاد تند نرو.
به نظر من کسی که در حالت ناراحتی،بهانه آوردن و عصبانیت هست رو اصلا نباید باهاش حاضر جوابی کنی میشه سکوت کرد و بعد در لحظات عاطفی به صورت ملایم در مورد ناراحتی از اون رفتار صحبت کنی ...
اگر هم شوهرت بره و دروغگویی کنه که مانتوی پاره شده شما گواه هست ولی احتمالا نمیره.
اگر میخوای زندگیت وارد فاز جدایی و ... نشه بهتره این کارو نکنی درسته که یه جورایی حرف دلت رو بهشون میگی و آروم میشی ولی سودی برای بهبود روابطتون نداره فقط موضوع رو پیچیده تر میکنه و خشم شوهرت رو بیشتر میکنه.
اگر هدفت ادامه زندگی زناشوییت هست پس باید قلق شوهرت رو بدست بیاری ببینی انتقاد کردن توی چه زمانی جواب میده.
البته خودت صلاح زندگیت رو بهتر میدونی ولی بهتره بری خونه خودت و با سردی در رفتار ناراحتیت رو نشون بدی البته بازهم میگم خودت اخلاق همسرت رو بهتر میدونی و بهترین تصمیم رو میتونی بگیری.
RE: تلاشهای اخر برای بقای زندگیم
درود
میخواین حذف کنین یا نکنین مهم نیست
ولی کسی که اینکارو انجام میده دست رو همسرش بلند میکنه .................................................. .................................................. .....................
بقیش رو خودم سانسور کردم ...........
خدا شاهده حالم بهم خورد از اینکه بهم میگن مرد:302: والله اگه من یکی آروم همسرمو به شوخی بزنم اون 2تا میزنه یکم محکمتر بزنم اون دوتا میزنه خوشگلم میزنه هااااااااااا که یاد بگیرم با همسرم چجوری رفتار کنم شوخی کردن فرق داره ما هم کاری میکنیم خیلی آروم انجام میدیم.
تصور اینکه کسی همسرشو محکم بزنه واقعا چندش آوره به هر دلیلی زن مثل یه فرشته میمونه نرم و لطیفه حتی کار منم که شوخی میکنم با همسرم اشتباهه.نمیدونم چجوری از نظر دوستان کتک زدن یا دفاع از خودشون که مثلا یکبار شوهرشون رو زخمی کردن سطحی کار زشتیه ولی کتک خوردن کار پسندیده ایه!!!!!!!!!! چجوریه؟
یه سئوال من با مسیری که زندگیت طی میکنه کار یندارم و میخوای چیکار کنی.فقط یه سئوال واسم پیش اومده چرا عذاب وجدان داری؟فکر میکنی با کتک خوردن میتونی زندگیت رو کنترل کنی و بهترش کنی؟یا اینکه فکر میکنی سهمیه کتک خوردن داری باید تموم بشه بعدش تصمیم بگیری بمونی یا اینکه جدا بشی؟!
ببخشید تند اومدم ولی باید میگفتم :72:
این پست توسط hamed65 ویرایش شد.
دوست عزیز، اگرچه کسی کار همسر ایشون رو تایید نمی کند، ولی ما حق اینطور بی احترامی کردن به مراجعین و نزدیکان مراجعین رو نداریم! حتی اگر مراجع از همسرش بدگویی کند، ما حق توهین به کسی را نداریم. با تشکر از شما.
RE: تلاشهای اخر برای بقای زندگیم
به نظر من حتما با همین مانتو برو پیش پدر شوهرت و نشونش بده که چه پسر ی داره و با چه وضعی تو را از خونه انداخته بیرون
RE: تلاشهای اخر برای بقای زندگیم
ترانه جون خیلی ناراحت شدم ، تاپیک قیلیتم کاملا یادمه اما ...
ما شناختی از پدر شوهرتون و برخوردشون نداریم ، و اینکه ایشون چقدر می تونه روی پسرش تاثیر گذار باشه و چقدر کمکتون بکنه ، خیلی اوقات در جریان قرار دادن خانواده شوهر علاوه بر اینکه دردی رو دوا نمی کنه بلکه اوضاع رو بحرانی تر هم می کنه که تمام اینها بستگی به اون خانواده و نحوه واکنششون به موضوع داره و اینکه تو این شرایط چقدر بتونن کمک حال باشن، ولی به شخصه فکر کنم هیچ مردی دوست نداره کار به اینجا برسه و خانوادش در جریان زندگی خصوصیش قرار بگیرن و ممکنه روی این مسئله خیلی حساس بشه . خودتون هستین که شوهرتون رو می شناسین و اخلاقش دستونه و می تونین عاقلانه ترین تصمیم رو بگیرین .
اما در کل این بار اوله که همسرتون این کار رو می کنه ؟ قبلا باهاش صحبت کردین و اتمام حجت کردین که هرگز دست روتون بلند نکنه ؟ گاهی وقتی یه فرد با زبون خوش نمی خواد یه چیزی رو بفهمه باید به زور و زبون خودش بهش یاد داد . گاهی هر چی بیشتر مظلوم و بی زبون باشی و خانومی کنی آدم قلدر پر رو تر می شه و امر بهش مشتبه می شه که زورم زیادتره می تونم هر کار بخوام می کنم ! با اینجور افراد باید قاطعانه و با سیاست برخورد کرد که دفعه بعد جرات همچین کاری رو نداشته باشه !
امیدوارم مشکلت هر چه زودتر حل بشه و به آرامش برسی
RE: تلاشهای اخر برای بقای زندگیم
سلام ترانه جان .عزیزم خیلی متاسف شدم .
منم زیاد درگیر این مشکلاتی که داری بودم .ولی خدا رو شکر 90% اوضاع بهتر شده .ولی من که نتونستم همسرم رو عوض کنم ولی برای بقای زندگیم و آرامش خودم و بعدش همسرم و همچنین خانواده هامون ( که واقعا دیگه از دعواهای ما عاصی بودن) خودم رو عوض کردم .
باور کن این کار شدنیه .فقط کافیه که یک اراده خیلی قوی داشته باشی .اصلا هم سخت نیست خیلی راحته .امیدوارم بتونم کمکت کنم عزیزم .
اول باید دیدت رو کلا عوض کنی عزیزم .
امروز از صبح که بیدار شده من واسه خودم نون پنیر گردو درست کردم بیارم محل کارم اول واسه اون لقمه گرفتم که اعتراض نکنه خورد گفت چرا اینقدر پنیرش کمه گفتم خوب بازم بردار
عزیزم شما از همون اول صبح دید خوبی نداشتی .برای همسرت لقمه گرفتی فقط به خاطر اینکه اعتراض نکنه؟ چرا این کار رو با عشق انجام ندادی؟ یعنی اگه اعتراض نمیکرد شما که برای خودت لقمه میگیری برای همسرت نمیگیری؟نمیشد با یک چاشنی قربون صدقه یا عزیزم راهنماییش کنی صبحانه بخوره ؟
بعد رفت سراغ یخچال گفت درجه یخچال زیاده همه چی یخ میزنه گفتم اگه کمش کنیم مواد توش زودتر خراب میشه دیدم میخواد بحث کنه و تنش بوجود بیاد گفتم هرکاری خودت صلاح میدونی بکن درجه یخچالو کم کرد این در حالیه که یخچال خودش بطور اتوماتیک دماشو نسبت به دمای محیط تنظیم میکنه ولی همسرم هرگز اینو نمیپذیره و میگه من درست میگم منم امروز باهاش بحث نکردم گفتم هرکاری میخوای بکن
عزیزم همسر شما یک مشکلی توی خونه دیده(که وسایل توی یخچال یخ زده) .دلیلش این نیست که شما مقصر هستید .و اون داره به درجه ای که شما تعیین کردید اعتراض میکنه. اون از وضعیت موجود ناراضی هست .
خود من شخصا اگر همچین موردی باشه ( که بوده و تجربش رو هم دارم)به همسرم میگم :آره خیلی درجش خرابه ، اگه کمش کنم بقیه مواد تو یخچال خراب میشه ، اگه زیادش کنم همه چی یخ میزنه .به نظرت چی کارش کنیم؟
نه اینکه بهش بگی هر کاری میخوای بکن .
بعدش داشتم آب میخوردم اومده میگه واسه چی برای من چای نمیریزی منم چون اب تو دهنم بود و نمیتونستم حرف بزنم لیوانو نشون دادم که بفهمه اب میخورم بعدش گفتم من چای دم نکردم که برات بریزم اب میخورم عزیزم
خدا وکیلی این کار اصلا درست نیست .اگه منم بودم بهم بر میخورد .شما اگه مامانت یا دوستت جای همسرت بود همین کارو میکردی؟ یعنی با انگشت بهش نشان میدادی که دارم آب میخورم .خیلی ببخشید ولی مگه طرف نفهمه که شما با انگشت بهش نشون میدی؟ ( دقیقا فکری که همسرت کرده ) خوب خودش داره میبینه .حالا شما نمیشد آب بخوری بعد جواب حرفش رو بدی؟ یا یک لحظه لیوان رو بیاری پایین جوابش رو بدی بعد بقیه آب رو نوش جان بفرمایید؟
عزیزم همسرت بهش برخورده .
اینم بگم که به تمام وسایل شخصی من دست میزنه واستفاده میکنه مثلا کرم دور چشم منو میزنه دور چشمهاش میگه هرکاری تو بکنی منم باید بکنم و ... این درحالیکه من اصلا به وسایل شخصیش نه دست میزنم نه دخالت میکنم مثلا انواع مکملهای بدنسازیو میخوره من هرگز نپرسیدم اینو چند خریدی چرا میخوری به منم بده ولی اون اصلا به حریم شخصی من توجه نمیکنه
عزیز دلم چقدر مال من ومال اون میکنی .اون شخص کسی نیست جز همسرت .هیچ اشکالی پیش نمیاد اگر اون از این وسایلی که گفتی استفاده کنه .بدتر با حرفات داری اون رو از خودت جدا میکنی و من و تو و مال من و مال تو راه میندازی .
معذرت میخوام دیگه گرفتن و درست کردن مواد گیاهی واسه پوست شما جزء وظایف من نیست
دوباره خودت رو از همسرت جدا کردی .
درسته حرفای بدی نمیزنی و اصل حرفات بد نیست ولی به همسرت بر میخوره عزیزم .لحن صحبت هات اصلا صمیمانه نیست .ببخشید اینارو میگم ولی یک حالت هایی داره که یعنی داری برای دعوا آمادش میکنی .
همسرت رو کم کم عصبانیش کردی ولی خیلی پنهانی . اونم یک دفعه دیگه میزنه اون کانال ..........
اونم خیلی اشتباه میکنه .کتک زدن و بدو بیراه هایی که به شما گفته و آزار روحی و جسمی شدی .
ولی عزیزم صحبت ما این نیست که تو از خودت بگذر و هرچی همسر شما گفت بگو چشم و بشو بنده همسرت .صحبت ما اینه که شما از اول با یک سری برخوردها کم کم خون همسرت رو به جوش آوردی تا اون دست به کارایی بزنه که واقعا زشت و ناپسندیده هست .
شما از همون اول صبح از در صمیمت با همسرت رفتار نکردی عزیزم .
بهتره دیدت رو به زندگی عوض کنی .یک مدت که بهش نشون بدی که واقعا باهاش صمیمی هستی و دوستش داری کم کم همسرت دقیقا همونی میشه که شما میخوای .مردها تشنه محبت هستند .از در محبت و صمیمیت و دوستی با همسرت رفتار کن.
زندگیت درست میشه فقط اگر شما بخوای .
RE: تلاشهای اخر برای بقای زندگیم
نقل قول:
بهار جان مرسی از راهنمائیهات
ولی باور کن باور کن زندگی با یه مرد زورگو - بد دهن - قلدر - دست به زن - خیلی خیلی کار سختیه
ترانه جان من دقیقا با همچین مدل ادمی برخورد داشتم برای همین درک میکنم چی میکشی..
میدونم خیلی ناراحتی و بازم میگم کاملا حق داری..اینکه بری خونه پدرشوهرت و همه چیو بهشون بگی ممکنه الان دلتو یه کم اروم کنه ولی مطمئن نیستم در درازمدت اثر خوبی داشته باشه..
نقل قول:
به نظرت اگه همیشه سعی کنی که بحث به اینجا نرسه و قبلش خاتمه بدی یا از محیط دور شی چقدر امکان موفقیت داره چقدر ممکنه زندگیت یه روزی درست شه؟
به نظر من زیاد..خیلی میتونه تو کنترل دعواها و کنترل شرایط موثر باشه.
چون دیدم ازنزدیک اینارو بهت میگم.
ترانه جان کل زندگی ادم به تلاش میگذره..بعضی تلاشها روح ادمو فرسایش میده..کم کم دلخوریا رو هم تلنبار میشه و دیگه یه جایی ادم میبره و بیشتر ازاون نمیکشه..
این تلاش منفعلانه است..مثلا تو الکی کوتاه بیای و کتک هم بخوری و بعد ببخشی و دوباره بحث کنی و دوباره دعوا کنی و دوباره کتک بخوری و ... این سیر ادامه پیدا میکنه و یه جایی یکیتون یا هردوتون میبرین.
اما تلاش درست هر روز تو رو شارژ میکنه.هر روز بهت انگیزه میده..یکی چون با ذاتت همخونی داره..وقتی با پیشگیری از دعواها دیگه فحش نشنوی و کتک نخوری ناخوداگاه عزت نفست بالاتر میره.ارامشت هم بیشتر میشه.
و یکی چون نتیجه مثبتشو تو زندگیت میبینی انگیزت واسه تلاش بالاتر میره.
اینجوری هر روزبیشتر ترغیب میشی که تلاش کنی.
متاسفانه گاهی بعضی از ما ها فکر میکنیم اگه بحث رو کات کنیم و رها کنیم معنیش اینه که کم اوردیم یا ادم ضعیفی هستیم برای همین بحث رو کش میدیم اما اخر سر این اعصاب خودمونه که خورد شده و گاهی بدتر کتک هم خوردیم.
ترانه جان تو نباید ارامش زندگیت رو فدای هیچی کنی.
راه حلی که بالهای صداقت گفت به نظرم عالیه.زمانی که میبینی شوهرت داره ازدر زورگویی وارد میشه تو سخت نگیر..انقد راحت و اسون بگذر و حساس نشو تا کم کم خودشم بیخیال بشه.
اگه ازحرمت شکنی خودت و خونوادت دلگیر میشی نذار کار به دعوا بکشه..خودت ازخودت مراقبت کن با جلوگیری از وقوع دعوا.
مگه ما چند بار عمر میکنیم،مگه این جسم و روح چقد طاقت داره که مدام خودمونو جسمی و روحی فرسایش بدیم؟
ترانه تو میتونی مدیر خونت باشی..یعنی دعوا رو کنترل کنی...بحث رو کنترل کنی.و مشکل رو مدیریت کنی..اگه بخوای
موفق باشی
RE: تلاشهای اخر برای بقای زندگیم
واقعا متاسف شدم از شرایطتون.
من اصلا متوجه نمیشم که چرا دوستان اصلا اشاره ای به اینکه ایشون تا این حد کتک خورده در حدی که لباسش پاره شده و از خونه خودش بیرون انداخته شده حرفی نمی زنن؟ اگر مرد شما هم این کارو می کرد، چی کار میکردید؟
درسته زن ها صبر و طاقت و تحملشون بیشتره ولی تا کجا؟ چرا ما زن های ایران باید حتی از حق مثل انسان زندگی کردن هم بگذریم که بقیه راحت زندگی کنن؟ توی خونه بابا که باید گوش به حرف باشیم و همونی باشیم که اونا میخوان، تو خونه شوهر هم همین؟ خونه شوهر باید خونه خود ادم باشه، وگرنه زندانه.
ایشون چقدر میتونه با شوخی همه چیو تموم کنه؟ شاید یه بار دوبار ولی وقتی مردشون حالت پرخاشگری داره که شوخ بودن عصبانی تر هم میکنه.
تا شما به خودت احترام نذاری کسی بهت احترام نمیذاره. نذار هیچ کی اینقدر بی حرمتت کنه، حتما از یه بزرگتر کمک بگیر. ما همش دم از روشنفکری میزنیم ولی در مورد کتک خوردن به این سادگی میگذریم. از این فرصت استفاده کنید و یه درس اساسی به همسرتون بدید. وقتی به این شدت اینکارو کردن، اگرجلوشون واینستید دفعه بعد بدتر میکنن.
تا ما زن ها خودمون متوجه نباشیم که اندازه یه مرد حق داریم و همون قدر انسانیم، باید بسوزیم و بسازیم. خودمونیم که حرمت خودمون رو باور نداریم
RE: تلاشهای اخر برای بقای زندگیم
ترانه عزيزم
من كاري ندارم شما چه تصميمي ميخواي بگيري
اما يه توصيه خواهرانه برات دارم و ازت ميخوام حتما و حتما توجه كني
برام مهم نيست بقيه مخالفت كنن اما بايد بگم. براي تمامي كتك ها و اسيب هايي كه بهت ميزنه حتما و حتما به پزشكي قانوني مراجعه كن
دوستش داري يا نداري, ميخواي بموني يا نموني لطفا به خودت و بدنت احترام بزار
ما انسانيم ترانه, لطفا اين كار رو بكن چون يك اينده نگريه , مبادا روزي پشيمون بشي از اهمالت
اگه يه كشور ديگه بود كافي بود زنگ بزنيم به پليس اما اينجا................
RE: تلاشهای اخر برای بقای زندگیم
سلام دوست خوبم.
نه دعوا راه حل مشکله نه سازگار شدن. به نظر من خیلی جدی و قاطع از همسرتون یه تایم بخواین که با هم صحبت کنید. اگه این فرصت دست داد، همه کدورت ها و اتهام ها و گله شکایت ها رو فراموش کنید و با لحنی آروم در مورد احساستون و عشقی که از زندگیتون فراموش شده به اختصار صحبت کنید. بعد در قالب پیشنهاد، غیر مستقیم اتمام حجت کنید که اگر قراره این رابطه بهبود پیدا کنه، هر دو باید سهم خودتون رو ادا کنید و هر دو برید مشاوره.
اگر پذیرفتن یا اگر درصدی تغییر در رفتار همسرتون مشاهده شد، میشه به تکنیک های روانشناسی و سیاست های زنانه و ... امیدوار بود. اما اگر وضع تغییر نکرد، جلوی ضرر رو هر جا بگیری منفعته. یک لحظه هم دیگه توهین رو تحمل نکنید و اونجا نمونید. گاهی جدایی بهترین راهه.