این رفت و آمدها فرهنگ جان مال جلسه خواستگاری نیست..مال جلسه بعد از خواستگاریم نیست.
شاید برای جلسه بله برون بشه.
نمایش نسخه قابل چاپ
این رفت و آمدها فرهنگ جان مال جلسه خواستگاری نیست..مال جلسه بعد از خواستگاریم نیست.
شاید برای جلسه بله برون بشه.
منظور این بود پسره با خانوادش جهت خاستگاری یه شب باید مزاحم خانواده دختر بشه.
:302:
بعضي اوقات واقعيت تلخه ...
قبلا تو يه تاپيك خصوصيات مرد ايده آلم رو نوشته بودم، نميدونم يادتون هست يا نه ..... اما اين رو بگم كه اكثريت قريب به اتفاق دوستان گفته بودن: ملاكهام منطقي و عاقلانه اس... و همتون روي اين مساله تاكيد داشتين كه من ملاك هام رو اولويت بندي كنم و اگه مردي 70 درصد شرايط رو داشت مورده خوبيه
توي اون ليست، من ثروتمند بودن پسر رو جزء معياراي اصليم نيوردم، و فقط گفته بودم كه دوست دارم يه شغل آبرومند داشته باشه
حالا شما به من ميگين اگه يه مرد نتونست 3 ماه يه بار 4 ميليون شهريه تحصيل 2 تامون + خرج خورد و خوراك و مسكن و ... رو باهم جوابگو باشه كيس خوبي نيست!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!
حالا اين پسر 90 درصد معيارامو داره(( نه 100 درصد)) ....((شغل داره، اما درامد ميليوني فعلا نداره))
اما اينو بگم كه باهاتون موافقم كه ديگه يه كم اعتمادم ازش صلب شده، و اين احتمال رو ميدم كه هر لحظه ممكنه به خاطر شرايطه كاريش دوباره شونه خالي كنه......
بهار شادي عزيزم، جواب سوالت رو كه گفتي ""کسی که به خاطر مسائل کاری و اینکه با توجیه اینکه اخلاقش این طوره میذاره و میره قابل اعتماد هست؟؟ "" همين الانم ميتونم بدم، نههههه .... نميشه اعتماد كرد .... همون طور كه من الان ديگه ميترسم از اعتماد كردن بهش
اما من خيليييييييي دوستش دارم .... شايد دنباله اينم كه دوباره از دستش ندم .... واسه اين از شما كمك ميخوام تا بهترين راه رو برم..... همتون ميگين بياد خواستگاريه رسمي، اما اگه اومد خواستگاريه رسمي، باز ميتونم بهش اعتماد كنم يا كلا همه چيز منتفي بشه؟؟؟ ........ يعني با اين غيبت 5 ماهه به نظرتون ديگه لياقت اعتماد نداره؟؟؟
رامای عزیز تو اون یکی تاپیک برات نظر گذشتم و گفتم که شرایطم بسیار شبیه تو هست و خیلی خوشحالم که اون برگشته چون این به آدم قدرت میده. حرف دوستان کاملا درسته و الان قدرت دست تو هست پس ازش استفاده کن. اون از قدرت خودش سؤ استفاده کرد یعنی راحت رفت و راحت برگشت و این وسط تو ۵ ماه آزار دیدی و الانم همین کاری که بچهها میگن بکن. اگر عمده باشه که بمونه میاد جلو وگرنه که معلوم میشه.... بعدم اگه عمده که بمونه چون دوریتو نتونسته تحمل کنه تو میتونی حرف خودتو پیش ببری. الان میتونم بفهمم چه احساسی داری درکت میکنم امیدوارم همه چی خوب پیش بره عزیزم. الان دم افطاره و برات دعا میکنم از ته دلم.
راستی راما جان این خصوصیتی که گفتی عین عین خصوصیت طرف منه. اونم یهو مسائله کاریش زیاد شد و دیگه گیر کرده بود ولی این دلیل نمیشه ازولین چیزی که حذف میکنه من باشم. مگه نه؟
این گلچین حرفاته گلمنقل قول:
نوشته اصلی توسط rama25
گفتی واقعیت تلخه. این ندای عقلته! ندای رسول باطنیت! داروها گاهی تلخن اما در دراز مدت موجب
بهبود و سلامتی ما میشن اینو یادت باشه!
گفتی 90% معیارامو داره. این ندای احساساته! از کجا میدونی؟ ایشون واقعا اونطوره که تو میخوای یا
دوست داری اینطوری تصورش کنی؟ یعنی فانتزی ذهنته یا واقعیت؟ تو که چیزی ازش نمیدونی. همین
اول راهی یک چشمه ای نشون داده که یعنی من قابل اعتماد نیستم اما احساسات داره توجیه میاره
واسه عقل. اما عقلت نگرانته!
در جواب سوالم عقلت در جا جواب داده چون همه فکراش رو کرده! جواب عقلت منفیه! غیر قابل اعتماده.
در مورد لیاقت اعتماد خودت چی فکر می کنی؟ به نظرت داره؟ میشه از کنار هشدار به این بزرگی رد
بشی و ندیده بگیریش؟ میدونی اگر سریع بهش جواب بدی با خودش میگه چه سهل الوصول بود؟
راما یک حرف دوستانه
وقتی علامت سوالها توی زندگیمون زیاد شدن یعنی یک جای کار می لنگه و معیوبه! یعنی باید حسابی
حواس رو جمع کرد.
میخوای به خیال احساساتت از دستش ندی؟ اگر خودت رو از دست بدی چی؟ مهم نیست؟
اگر احساس تصمیماتش همیشه درست بوده که خدا به ما دیگه عقل نمیداد و عقل رو رسول باطنیمون
نمی کرد!
احساس نقشش برای پسندیدن ظاهر فرد خواستگار قبل از ازدواجه و بعد ازدواجه که نقشش پر رنگ
میشه!
الان فقط باید به ندای عقلت گوش بدی نه احساساتت راما جان.
صادقانه نظر خودم رو می گم اصلا این شخص قابل اعتماد نیست! چون دلیلش خیلی واهی و بی
منطق بوده و این آدم هیچ تعهدی نسبت به احساس انسانها نداره و دنبال خوشحالی خودشه! آیا
شما در معیارهات داشتن "یک همسر خودخواه که فقط خودش در اولویته و بعد کارش و اگر وقت داشت
همسرش" هست؟
می دونی که نیست پس بت ذهنیتت رو از این آقا بشکن!
انتخاب با توئه اما اگر رفتی یادت باشه که بعدش پشیمونی نباید در کار باشه. حالا خودت بهتر صلاحت
رو میدونی گل دختر.
عقلت که جوابش منفیه!
برای اینکه احساست توجیه بشه بهش بگو رسما بیاد جلو! اگه اومد خواستگاری باز شرایطت رو بگو و
حسابی حواست رو جمع کن و رهاش نکن! تکلیف همه چی باید مشخص شه نه اینکه صرفا بیاد
خواستگاری واسه دل خوش کنک!
این راه برای توجیه احساسه اما عقل و منطق حکمش اینه که این آدم قابل اعتماد نیست و ریسک این
ازدواج بالاست.
موفق باشی گلم.
:72:
:72:خيلييييي دوستتون دارم :72: مرسي
داشتم به اين فكر ميكردم، حالا كه نميتونم بهش اعتماد كنم و هر دفعه بايد واسه برگشتش بشينم خدا خدا كنم، اصلا ديگه چه لزومي داره كه بهش بگم بياد خواستگاري؟؟!!!!!!!!!!
خصوصيت خوب زياد داره... اما اينجا جاش نبود در مورد خوبيهاش زياد بگم.... فقط ميخوام بدونم بديهاش ((همين مواردي كه اشاره شده)) اونقدر دندون گير هست كه كلا از همين ابتداي كار ردش كنم و حتي ازش نخوام كه بياد خواستگاري!!
وقتي ميگيد اين قدر بديهاش فاحشه و اعتماد بهش سخته ، ميزارم وقتي خودش دوباره زنگ زد بهش ميگم كه نميخوام ادامه بدم و راهمون رو از هم جدا كنيم:160: .... اگه هم ديگه زنگ نزد و منتظر من بود كه هيچي
نظرتون چيه؟؟؟؟ اين طوري بهتر نيست؟؟؟ كه يه كمم من بهش بي توجهي نشون بدم.. حالا كه نوبت من شده و موضع قدرت طرفه منه :227:
یه موقع هم میبینی میگه من میخواستم رسمیش کنم ولی تو نذاشتی و اینجوری نمیتونی بشناسی چجور آدمی بوده.
کسی نمیگه که خواستگاریت نیاد عزیزم همه بهت گفتن اگه واقعا قصدش ازدواجه میاد رسما خواستگاری ولی همه دارن توصیه میکنن صرف اینکه اومد خواستگاریتم چشاتو نبند.
برعکس..چشاتو باز کن تا کاااامل بشناسیش و سریع عاشقش نشی.با چشم عقل برو جلو نه با احساسات و رویابافی.
ببین اصلا لازم نیست روی این حرف من حساب کنی چون این فقط نظر شخصیه منه و اصلا کارشناسانه نیست به نظر من اکثر پسرها از افتادن تو دام ازدواج(!) و قبول مسئولیتش واقعا می ترسن و فرارین!! خوب منصف هم باشیم جدا کار سختیه اداره یک خانواده و ساختن یه زندگی خوب و پر رفاه ...پس اوناییشون که یه مایه هایی خودشونو زرنگتر حساب میکنن(!)که اتفاقا همون گروهی هستن که معمولا خوب می توونن با همین زرنگیشون دل دخترهارو حسابی اسیر خودشون کنن میگردن ببینن چه جوری می توونن دختر مورد علاقشونو پاگیر خودشون کنن!!و بعد سر فرصت لازم و وقتی فکر کردن دیگه وقتش رسیده که یه زندگی تشکیل بدنو به قول معروف عشق و حال جوونیشون دیگه واسشون یکنواخت شده(!) تازه بشینن فکر کنن حالا اصلا طرفو می خوان واسه ازدواج یا نه!!!
واسه همینه که میگم دختر زرنگ باید طرفو پاگیر خانوادش کنه , قاطع و زرنگ باشه...مطمئن باش دخترای ضعیف که به هر ساز اونا می رقصن نه تنها با این کارشون جذابیت خودشونو از دست می دن بلکه هیچ وقت گزینه مناسبی هم برای ازدواج نیستن...حالا هم به نظر من این پیشنهاد که بیان خواستگاریو بده بهش و اگه قبول نکرد خیلی قاطع باهاش قطع رابطه کن چون دقیقا جز همون دسته از پسرهاست!
عزیزم تو این تاپیکت جوری نوشتی که انگار خیلی در برابرش سست هستی سعی کن قوی تر برخورد کنی چون این مسئله 1عمر زندگی هست بازی و دوستی یکی دو ساله نیست به نظر من قاطعانه تر برخورد کن اینقد راحت کوتاه نیا مثلا در برابر درخواست دیدنش 1 با بگو نه اگه واقعا دوستت داشته باشه غرورش رو زیر پا میذاره و لی اگه هدفش چیز دیگه ای باشه همون بهتر کهنشه اما فکر میکنم دلایلی که واسه جدایی اورده خیلی مسخره است بیشتر میخواسته شما رو از سر خودش باز کنه وگرنه چیزی مثل قد دلیل بهم زدن رابطه ای که به قول خودت اونقد عاشقانه بود نمیشه
راما جان منم فقط نظر شخصیمو میگم و کارشناسانه نیست ولی با نظر یکی از بچه ها موافقم که میگفت رفته گشته دیده بهتر از تو گیرش نمیاد..
و اینکه فکر میکده تو خیلیییییییی میخوایش و یه مدت که دیده دیگه به روی خودت نیاوردی.. یه جورایی قل قلک شده که چرا از دستت داده.
و بازم بنظرم قصد ایشون اینه که ادامه بدن رابطه دوستی رو که شاید مثلا شرایط ایده آل پیدا کنن. البته اگه الان مطمئن باشه که حتما میخوادت.
ولی حالا بیا فکر کنیم. فرضا که شما بخاطر دوس داشتنت گفتی باشه. آیا تضمینی هست که تو این 1.5 سال باقی مونده اتفاق و ناراحتی باعث کدورت نشه و ایشون که اصلا احساسات تو واسش مهم نبوده بازم نزاره بره!!
یا دوباره کار و درس با هم بهش فشار نیاره و باز شونه خالی نکنه!!
اون وقت تو بیشتر نمیشکنی!!
بنظرم اینکه بگی کلا نگم بیاد خواستگاری هم نکن. تو دل خودت میمونه که شاید میخواسته بیاد ومن اینجوری کردم فکر کرده دیگه کلا نمیخوامش یا خواستگار دیگه ای دارم.. بعد از خودت ناراحت میشی.
ولی حرف بچه ها اصلا حرف غیر منطقی نیست و کوچیک شدن هم نداره.
زنگ که زد خیلی قاطع بگو اشتباه کردی و اشتباه کوچیکی هم نبود.و روش فکر میکنی که میتونی همچین اشتباهی رو ببخشی یا نه.
دلیل رفتنت رو که نگفتی و و الان اینکه چطور شد برگشتی هم نمیدونم ولی من فکرامو کردم.
اگه قصدت همون ازدواجع که خب میتونی با خانوادت اقدام کنی و منم با حانوادم مشورت میکنم و تصمیم میگیریم واسه آیندمون. اگه هم فعلا مثل همون قبل میگی نمیخوای فعلا دوره آشنایی تموم شه . که بنطر من کافی بود و تموم هم شد.
اینارو گفتم فقط واسه اینکه تکلیف 2تامون مشخص شه و اذیت نکنیم همو.
اگه هم لازمه فکر کنی این چند روز هم واسه فکر کردن شما.
نظر شخصی بود فقط:46: