RE: با همسایه امون چه کنم؟ (بدگویی های همسایه پشت سر من)
چرا کسی به من جواب نمی ده؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟!!!!!!!!!!! :302:
بخدا من دارم شک می کنم که نکنه پارک رفتن کار درستی نیست!
یه چیز دیگه هم بد نیست بگم، اونروز از از زیر زبون شوهرم پرید که ظاهرا این جماعت محترم همسایه بهش گفتن که نذار زنت بره پارک!!!
بخدا دارم دیوونه می شم سر این مساله به این کوچیکی. بخصوص مزاحمتهای عجیب و غریب اخیر!
RE: با همسایه امون چه کنم؟ (بدگویی های همسایه پشت سر من)
خب الان که حساسیت ایجاد شده یه مدت پارک نرید تا آب ها از اسیاب بیفته و سرگرمی دیگه ای تو این مدت برای بچه تون پیدا کنید. مثلا تو خونه با هم بازی کنید یا براش کتاب بخونید. پازل درست کنید و ...
اگه خیلی اصرار کنید که حتما پارک برید ممکنه شوهرتون احساس کنه واقعا خبریه که شما اینقدر تاکید دارید که برید.
اگه می تونید با شوهرتون هماهنگ بشید و سه نفری برید پارک. مثلا شام درست کنید ببرید پارک بخورید و کودکتون هم بتونه تفریح کنه.
در مورد پارک رفتن هم بستگی به محله ای که زندگی می کنید و پارکی که می رید داره. بعضی پارک ها واقعا فضای مناسبی ندارند و پر هستند از آدمهای معتاد و یا اراذل. قاعدتا رفتن به چنین پارک هایی زیاد از نظر اطرافیان جالب نیست. اگر می تونید پارکی برید که محیطش بیشتر خانوادگی باشه. پارک های بانوان هم خوبه اگه تو شهرتون هست.
RE: با همسایه امون چه کنم؟ (بدگویی های همسایه پشت سر من)
من تهران زندگی می کنم
پسرم خیلی کوچیکه و هنوز پازل و این چیزها رو متوجه نیست.
من کتاب و مقاله راجع به تربیت کودک زیاد می خونم.
خیلی تاکید شده که حتما تو این سن بچه ها رو بیرون از خونه ببرید، در اجتماعی شدنش و تشکیل شخصیت اجتماعیش خیلی تاثیر می ذاره.
من و پسرم معمولا از صبح تا شب ساعت 11 تنهاییم. شوهرم خیلی دیر میاد خونه.
از طرفی یادم میاد من دوران بارداریم همین پارک برای پیاده روی می رفتم. منتها چون تازه اومده بودیم اینجا و کسی رو نمی شناختم، تنها می رفتم. بخدا نه کسی کارم داشت و نه اصلا توجه کسی بهم جلب بود.
از وقتی با این عروس خانم یه مقدار نزدیک شدم ظارها این بساط پیدا شد. نمی دونم وا...
پارک هم خیلی محیط بدی نداره. اونروز هم دوتا پسر که 16-17 سال بیشتر نداشتن و چندتا دختر که بنظرم از اونها بزرگتر و از من کوچکتر بودند خیلی زشت و جلوی چشم همه مزاحم شدند.
من بخاطر پسرم که نترسه سرشون داد نزنم. اصلا زبونم هم بند اومد.
کلا یه مدت هست محیط سنگین شده. نمی دونم چه کنم.
خوب من در قبال تربیت و رشد شخصیت پسرم هم مسئولم. حق ندارم تو خونه و تو تنهایی بزرگش کنم.
RE: با همسایه امون چه کنم؟ (بدگویی های همسایه پشت سر من)
اولا من نگفتم کلا دیگه پارک نرید. یه مدتی این کار رو بکنید تا آب ها از آسیاب بیفته. آخر هفته ها هم شوهرتون نمی تونه با شما همراه بشه؟ حداقل این که ببینه پارک رفتن شما چیز خاصی نیست و شما دوست دارید که ایشون هم همراه شما باشن.
از فامیل های خودتون یا شوهرتون هم اگه بتونید تقاضا کنید یه مدت همراهیتون کنن بد نیست. البته موضوع رو بهشون نگید و فقط برای با هم بودن ازشون بخواهید بعضی روزها با شما بیان
در خصوص پارک بانوان هم تو تهران بهشت مادران هست. چند تای دیگه هم دارن می سازن که نمی دونم تموم شده یا نه.
الان مسئله اینه که روی پارک رفتن شما حساسیت ایجاد شده. هم همسرتون هم خانواده همسرتون هم همسایه ها. به نظر من حساسیت شما برای پارک رفتن به همون منوال قبل تو این برهه زمانی، باعث تحریک همسرتون میشه و ممکنه اگه ادامه پیدا کنه با رفتن شما مخالفت جدی کنن و باعث ایجاد تشنج تو خونه تون بشه. پس به نظر من فعلا نباید به همون شیوه قبل ادامه بدید
RE: با همسایه امون چه کنم؟ (بدگویی های همسایه پشت سر من)
چشمتون روز بد نبینه
دیشب بعلت فوت برادرشوهرم، مادرشوهر و پدرشوهر که همسایه مون هستند اومدن خونمون برای تسلیت، خوب نمی شد نیان!
دونفر از همسایه های دیگه هم بخاطر کار دیگه ای خونمون بودند. نمی دونید جلوی همه بهم می گفتن تو برو. داشتم منفجر می شدم.
نزد شوهرم نشسته بودم، یه مرتبه کنار دستم رو نگاه کردم دیدم دارن با ایما و اشاره باهم حرف می زنن و شوهرم یه جوره توهین آمیزی نسبت بهم ادا در می اورد.
همین جور مونده بودم!
نه می شد چیزی بگم و نه می شد تحمل کنم!
خلاصه که رفتن. ولی من اعصابم داغون شده بودم. بچه ام اذیت می کرد و منم بدون اختیار سرش داد کشیدم و یه دعوای حسابی تو خونه مون راه افتاد.
اینم عاقبت کوتاه اومدن و مبادی آداب بودن، اگه یه راهی پیدا کرده بودم که از همون اول سرجاشون مینشوندمشون، دیگه این اتفاق نمی افتاد.
الان هم که دیگه متوجه شدن راحت بین من و شوهرم می تونن فتنه بندازن مسلما بدتر و بدتر می کنن!
RE: با همسایه امون چه کنم؟ (بدگویی های همسایه پشت سر من)
بنفش عزیز،
تا حالا پیش مشاور رفتی؟ یا روانشناس؟
RE: با همسایه امون چه کنم؟ (بدگویی های همسایه پشت سر من)
بابت همسایه مون؟
یا بابت شوهرم؟
نمی دونم چی باعث شد که به این پیشنهاد رو بهم بکنین!
اگه ممکنه برام بگین، خوشحال میشم بشنوم.
RE: با همسایه امون چه کنم؟ (بدگویی های همسایه پشت سر من)
بابت همسایه که لازم نیست مشاوره برید. همسایه زندگیش به خودش مربوط است.
برای آرامش خودت و بهتر شدن زندگیت برو. فکر کنم باید پیش روانشناس بری ( با مشاور فرق داره ).
ولی اگه مشاور خوب هم بری، کمکت می کنه که چیکار باید بکنی.
قبلا هیچوقت برای این جور موارد دارو مصرف نمیکردی یا مشکلی نداشتی؟
RE: با همسایه امون چه کنم؟ (بدگویی های همسایه پشت سر من)
RE: با همسایه امون چه کنم؟ (بدگویی های همسایه پشت سر من)
بنفش عزیز
بنا به آنچه بیان داشتی و ذهن خوانی ها و صرفاً احتمالات بدبینانه ، نیاز هست حتماً به روانشناس مراجعه کنی . بنا به توضیحاتتون علائمی مشهوده که نیاز شما به روانپزشک را بیشتر نشان می دهد ،چون در قبال فرزندتون مسئول هستید بهتره به سلامتی خودتون توجه کنید .
احتمالاً به خاطر فشارهایی در گذشته و .... ذهن شما درگیری زیادی داشته ، و افکار وسواسی و ظن و گمان پیدا کرده ( این افکار در بعد جنسی و تصور ایماء و اشارات مردم در مسائل ناموسی بیشتر در ذهن شما برجسته شده ).
موفق باشی
.