سلام
راستش هر چی اودم بگم نتونستم و نمی دونستم خودمو جای شما قرار بدم جای ان پسر قرار بدم یا جای والدینش ..///؟
فقط فقط تنها کاری که از دستم بر میاد احساس همدردی کردن با شماست و از خدا بخوام که مشکل شما را ختم به خیر کنه
نمایش نسخه قابل چاپ
سلام
راستش هر چی اودم بگم نتونستم و نمی دونستم خودمو جای شما قرار بدم جای ان پسر قرار بدم یا جای والدینش ..///؟
فقط فقط تنها کاری که از دستم بر میاد احساس همدردی کردن با شماست و از خدا بخوام که مشکل شما را ختم به خیر کنه
با سلام-بدون مقدمه ميگم**بيد مجنونم من دركت ميكنم همه اونهايي هم كه نظر دادن دركت ميكنن -اونا كه ميگن فراموشش كن خيلي جلوتر از تو هستن - همه كسايي كه قبلاً مجبور شدن عشقشون رو فراموش كنن چند بار مردن وبعد به زندگي بيروح خود ادامه دادن -هيچ عشقي فراموش نمي شه مگه اينكه عشق جديدي جاش بياد -من نميگم چكار بكن چكار نكن ولي شايد يك چند بار مردن بهتر از اين باشه كه فكر كني تو يه چادر بشه خوشبخت بود -زندگي خيلي سخته عزيز دلم -يه نويد بهت ميدم اگه بهمديگه نرسيد هم هيچوت مزه اون عشقي كه بين شماست از بين نميره -اون هم اگه بره پي زندگيش هيچ وقت عزيزش رو فراموش نميكنه حتي اگه در آينده همه اونو خوشبخت بدونن -شما دختر مغروري هستي ميدونم مشكلت حل نشده وكفري شدي- من الان يه بچه دارم زنم رو هم دوس دارم ولي هيچ وقت اون عشقي رو كه نشد بهش برسم رو يادم نميره -تو روياهام با اون درد ودل ميكنم اون الان پاره جگر توست ميدونم مگه ميشه ادم عضو خودش ش رو فراموش كنه-نميشه ولي ما بارها فقط به اين دليل كه شرايط نبود به هم برسيم محكوم به جدايي شديم ولي عزيزم قداست اون عشق هيچ وقت مخدوش نميشه -شايد هم اگر خودت رو به دست زمان بسپاري يه روز به هم رسيديد - فعلاً ميتوني به جاي اينكه مساله رو خاتمه بدي و مدام عشقت رو نصيحت كني ، با هم دوست باشيد و كمكش كني كه بره سربازي و بهش قول بدي كه تا سالها به پاش ميموني - اگر قصد به جدايي باشه اون وقت شايد راحت تر باشه - اگر هم نبود تا اون موقع پدر ومادرش ميفهمن كه تو چقدر وفادار بودي -اصلاً چه ميدوني شايد تا اون به سربازي بره تو هم تجربت بيشتر شه -شايد تازه بفهمي كه برا ازدواج زوده -البته من نميگم زوده ها خيلي هم مناسب هستش ولي امروزه مردم اول به فكر آسايش و رفاه هستن تا آرامش بدون آسايش-گلم اين ترس كه اگه الان بهش نرسم ممكنه از دستش بدم بين همه عشاق هست و همينه كه همچنان به عشق دامن ميزنه وعشق آتشي ميشه -در چندفاصله زماني منظم بهش تلفن كن و بگو دوستش داري وتا زماني كه پدر ومادرش راضي شن منتظرش ميموني حالا هر چند سال كه ميخواد بشه -اين فاصله زماني مشخص رو بهم نزن- بذار اون هم به يك باور قلبي برسه بذار فكر كنه كه همسرش هستي ولي ازش دوري وپدرو مادرش رو دوست داري وبهشون احترام ميذاري -بذار از الان تو رو عضوي از خونوادش بدونه سعي كن با اعتماد به نفس با هاش صحبت كني وبه اون جهت بدي ناسلامتي يه سال تجربت بيشتره -بدون وقتي سربازي رفت فقط فكر كردن به تو آرومش ميكنه كسي هم كه دو سال سربازي رو به تو فكر كنه با اون سختي هاش حتما تو رو بدست مياره - حالا كه اينقدر دوسش داري پس كار وجدي بگير ونترس كه فراموشت كنه-تو ميتوني جونم -از طرف يك مرد سي و يك ساله
سلام
دوست عزيز هر دوي شما درگير احساسات مقطعي شديد ،با اين روند هيچ مشكلي حل نميشه ، شما بايد صبر داشته باشيد سعي كنيد احساسات رو از خودتون دور كنيد و ذهنتون رو كمتر درگير اين مساله بكنيد ، و اين رو هم بدونيد فقط و فقط اون پسر مي تونه راهها رو هموار كنه اما شما نبايد اونو تحريك يا ترغيب كنيد بايد بزاريد خودش تصميمش رو بگيره سعي نكنيد بيشتر از اونو وابسته كنيد و سعي كنيد وابستگي خودتون هم كمتر بشه ، اگر تصميم ايشون جدي باشه بعد از انجام خدمت سربازيش حتما هر جور شده مثل يك مرد با خانوادش صحبت خواهد كرد و اونا رو راضي مي كنه به انجام اين امر اما ما هميشه نبايد به زندگي و بازيهاي اون اطمينان بكنيم افكارو احساس انسانها روز به روز و لحظه به لحظه در حال تغيير هست و نميشه روي يه شخص حساب درستي باز كرد پس اگه شما تمام عشق و احساس و فكرتون رو به ايشون بديد مطمئن قبل از همه خودش شما ضربه خواهيد خورد ممكنه بعد از انجام خدمت سربازي با صحبتهايي كه خانواده انجام مي دن ايشون كلا از اين مساله پشيمون بشه چون واقعا هر كس حق داره كه بهترين راه و مسير رو براي خودش انتخاب كنه و چه بسا بعد از اين مدت نظرش در مورد شما عوض بشه پس خودتون رو اسير احساسات نكنيد خيلي بهتر هست .
شما زندگي عادي خودتون رو انجام بديد و مطمئن باشيد تا زماني كه احساسات جاي عقل و خرد رو در زندگي گرفته به هيچ نتيجه اي نخواهيد رسيد همه چيز رو به خدا بسپاريد و شما هم در كنار خانوادتون به زندگي سابقتون ادامه بديد به اميد خدا اگه صلاح باشه بعد از خدمت سربازي اون مي تونه خانواده رو راضي كنه پس بهترين كار اينه كه شما عاملي براي تحريك و ترغيب اون نشيد تا بعد از پايان تحصيلات و سربازيشون . عشق تو زندگي لازم هست ولي كافي نيست . اما اگر سن شما بيشتر بود مطمئن باشيد راهنمايي بنده فرق مي كرد . چون شما الان در سني نيستيد كه احساسات رو از خردتون جدا كنيد و بيشتر جنبه احساسات بر عقلتون چيره ميشه ولي به هر حال به صحبتهاي ديگر دوستان و احيانا مدير همدردي توجهات خاص داشته باشيد و بهترين نتيجه رو خودتون بگيريد و به اون عمل كنيد چون دانستن بدون عمل كردن هيچ فايده اي نداره جز خسته شدن و وقت تلف كردن.....
فكر مي كردم حالا كه به پستم سر بزنم از شيريني كه دادم احساس رضايت مي شنوم.ولي رضايت نشنيدم كه هيچ-افراد بازم موضورو قفل شده فرض كردن.
من نمي دونم چرا با اينكه مشكلم حل شده حتي شيرنيشم دادم بازم نصيحت ميشنوم.نمي دونم باورتون نمي شه يا فكر مي كنين فيلم بازي مي كنم!!!!!!! يا اصلا نمي خوان باورشون بشه!!!!
اي خدا شكرت حالا كه مشكلمو حل كردي خانواده ها هم قلبا راضي هستن .......
بگذريم.نمي دونم شايد ..... هيچي اصلا ...
خلاصه من شيرنيمو هم دادم حالا هركسي نمي خواد باورش بشه -باشه بازم نصيحتم كنه ولي ديگه اين پست نمي آم چون نيازي بهش ندارم. و در همينجا از تمام همدردي كنندگان كمال تشكر ر ا دارم.
(يك گفته از آقاي قرائتي: ازدواج ضرورت است - تحصيل فضيلت)
خب پس مباركه ان شا ء الله
من كه صحفه دوم رو نخونده بودم و به دليل ضيغ وقت فقط مشكلتون رو خوندم و پاسخ دادم ، اما اكنون كه فرموديد مشكل حل شده خب ما هم به گفته خود شما ايمان داريم و اميدواريم در پناه خدا خوشبخت و شادكام و سلامت باشيد .
سلام bide-majn0one
عشق تجربه منحصر به فردیه، کسی که درک نکرده باشه، نمی تونه به درستی حس شما را درک کنه.
اگر به کسی بگویی بی خیال عشقت بشو، به نظر میرسه بگویی بی خیال وجودت بشو...
اکثر اوقات مرگ شیرین تر از بی خیالی نسبت به معشوقه...
اما کمک به یک عاشق اینه، که نوعی راه حل ارائه دهیم که هم به عشقش برسه و هم حفظش کنه.
تصور نمی کنم هیچ عاشقی دوست داشته باشه ، چند صباحی به وصل برسه و راه را هموار ببینه و بعد به تدریج همه چیز را از دست بدهد.
اینجاست که مشورت متخصصین، مطالعات خود ما، آموختن مهارت ها، آگاهی ها و به قول شما دوست عزیز نصیحت ها و اندرزها می تواند در رسیدن و حفظ معشوقمون کمکمون کنه.
بی شک همه ما بی نهایت از اینکه چنین عشقی داری و مشکلت هم حل شده خوشحالیم. اما بنده به عنوان مشاور نمی توانم نگرانی خود را از اینکه این شیرینی موقت باشه، پنهان کنم.
تمام دوستان دیگر هم به نحوی کم و بیش به نگرانی های خود اشاره کردند.
حالا که الحمد الله مسئله ات حل شده، همه سعی خودت رو بکن که علاوه بر این احساس ناب و شیرین عشقی که داری، کم کم با آموختن مسائل مهم زندگی ، کمک کنی که این نهال نورس را حفظ کنی.
مقالات و مطالب ما ، مشکلات احتمالی آینده که در پرسش و پاسخ دوستان نهفته هست، می تواند ناهمواری های احتمالی و راهکارهای آن را پیش روی شما بگذارد.
در ضمن بنده به عنوان مشاور ضمن قدردانی به خاطر وقتی که آقای armin9999 در پست 22 ، گذاشتند و راهنمایی کردند، با مطالب ایشون موافق نیستم.
علیرغم متن قشنگ و احساسی ایشون باید بگویم که اینگونه رفتار کردن بر اساس احساس منجر به ایجاد وابستگی به جای عشق میشه.
روش armin9999 ، روشی هست که خیلی ها اجرا کردند و مشکلشون حادتر شده و یا حتی عشقشون را از دست دادند.، شما یک گشتی در تالار بزنید متوجه آخر و عاقبت این راهکار خواهید شد.
سلام به همه ی دوستان
هرکس توی این تالار میاد و نظرشو راجع به مشکلات دیگران میگه.ولی گاهی خوبه خودمون رو جای کسی که مشکل داره قرار بدیم و نظر بدیم میتونیم اخطار بدیم اما بش اطمینان بدیم اون میتونه از پس مشکلات بر بیاد.باید به احساست هم دیگه احترام بذاریم.از تو این زمونه عادت کردنا زیاد شده تایکی میگه عاشق شدم سریع مهر بطلان میزنیم هوسه عادته و.... میتونیم راهنماییش کنیم که چطور تشخیص بده عشقه یا عادت.همون کاری که اقای سنگ تراشان با من انجام دادن ومن و پارسا متوجه شدیم ما عاشق هم هستیم اما عشقمون مخلوط به عادته و سعی کردیم واقع بینانه عشق خالصش کنیم.منم تو موقعیت مشابه بید مجنون هستم درکش میکنم نظر من اینه که قدم اول این قسمت تفاوت عشق و هوس رو مطالعه کنه بعد که درصد عشق و عادت رو تشخیص داد قدم دوم رو که صبر و متانت رو برداره و همیشه مثبت فکر کنه.مورد من که توی قسمت سایر سئوالات مربوط به ازدواج قسمت عشقمون داره به هوس الوده میشه مطرح کردم وجه اشتراک زیادی داره با مورد دوست عزیزم.
ولی باید بگم ادم باید در عین مثبت اندیشی واقع نگر باشه و خودشو تو مشکلات اینده ببینه.من توقع ندارم خانواده ی پارسا فرش زیر پاشونو برای اون بفروشن توقع دارم تنها به عنوان یک انسان به عقیده و احساس پسرشون احترام بذارن.من چون تو پارسا پیشرفت و زندگی خوب رو میبین حاضر زندگیمو باش تو یه چادر هم شروع کنم از هیچ کسم هیچی نمیخوام .شاید ما چندین بار رابطمون رو بخاطر مخالفتها و حتی توهینات خونوادش بهم زدیم.این نشون میده که روی مشکلات اینده هم فکر کردیم.تابستون امسال میخوایم تصمیم اساسی بگیریم و بررسی کنیم که میتونیم با مشکلات کنار بیایم یا باید عشقمون رو فدای ضعفمون کنیم و میدون رو خالی کنیم.
به نظر من بید مجنون عزیز هم باید روی هیچ کسی حساب نکنه فقط باخود پسر ببینن میتونن با مشکلات اینده کنار بیان یا نه.
عزیزم من با وجود اینکه عاشق پارسا هستم ولی میدونمم به یه پسر 21 ساله نمیشه اعتماد کرد .موقعیت رو هم سعی کن از دست ندی که خدایی نکرده اینده پشیمون نشی.