RE: اعتياد همسرم و ترديد هر روزه من براي ادامه زندگي
سلام آیسان عزیز
دو تا نکته به ذهنم رسید که برات بگم بهت کمک میکنه.
دختر خوب چرا فکر میکنی آدم معتاد هیولاست. بده . بدردنخور یا بی شخصیته مگه یه روز قبل اینکه بفهمی اون معتاد نبود؟ آیا همچین احساسی نسبت بهش داشتی؟ آخه خوبه توی یه همچین شرایط وخیمی بخواهی رهاش کنی .کی از تو بهش نزدیکتر.تو رو خدا محبتتو ازش دریغ نکن. الان بیش از هر زمان دیگه ای بهت نیاز داره. ببین اگه خودت جای اون بودی حالا این مشکل نه یه مشکل دیگه اگه پشتتو خالی میکرد چقدر داغون میشدی؟
تازه این اولین فرصتیه که بهش دادی خدا رو شکر خودش هم میخواد که ترک کنه.دیگه چی ازاین بهتر نشین با فکرهای مسموم و منفی روحیه خودت و اونو داغون کنی.
مسئله دیگه اینکه کی گفته که نمیتونه ترک کنه مهم انگیزه است که داره.شاید موارد ترکی که منجر به شکست شده بیشتره اما کم نیستن کسایی که از یه قدمی مرگ برگشتن و پاک شدن.
پدر من نمونه یه آدم معتاد که نه مثل تصویری که خیلی ها از معتاد دارن نه آدم بدی بود نه مادرمو و نه مارو اذیت میکرد .تمام تلاششو برای زندگیمون میکرد.اما چون توی سن پایین(15-16 سالگی) اعتیاد پیدا کرد ترکش براش خیلی سخت بود.اما توی سن 48 سالگی یه تصمیم قاطع گرفت . و توی خونه ترک کرد 1.5 پاک بود اما برگشت.
وقتی ما فهمیدیم خیلی داغون شد اما ما بهش گفتیم حتی اگه یه روز هم پاک باشی اون برای ما ارزشداره تشویقش کردیم همراهش شدیم و اینبار به کمک پزشک و دارو تونست ترک کنه.الان 57 سالشه و تقریبا 7 سالع که پاکه.
ما بهش افتخار میکنیم و صد البته به مادرمون چون اگه مقاومتها و صبوریهای اون نبود پدرم هرگز نمیتونست موفق بشه .
این یه نمونه از آدمی بود که 35 سال اعتیاد رو تونست کنار بذاره.پس ببین شدنیه.
توکلت به خدا باشه. تو باید امیدوارش کنی . زندگیتونو از نو بسازید اینبار بهتر و سالمتر.
RE: اعتياد همسرم و ترديد هر روزه من براي ادامه زندگي
بايد خيلي قويتر از اينها باشي . خيلي . مي دانم خيلي سخت است . مرا به ياد گذشته انداختي . واي كه چه روزهاي سختي بود وقتي فهميدم همسرم معتاد است چقدر زجه زدم چه شب ها كه تاصبح بالاي سرش بيدار بودم، خدايا چرا من . من با آن همه كبكبه و...ولي واقعيت داشت .مصلحت خدايم روي اين بود. عزيزم اگر مي خواهي در اين زندگي بماني بايد به خودت كمك كني تا اين بيماري را بشناسي ، راه درمان آن را ، راه رفتار با افراد معتاد را .بايد تغيير كني كه تغيير تو باعث تغيير همسرت نيز خواهد شد . در درجه اول بپذير كه اين يك بيماري است مانند بيماري قند ولي با ماهيتي متفاوت. من هم هيچ اطلاعي از اين بيماري نداشتم ولي بسيار مطالعه كردم بسيار در جلسات مختلف خانواده هاي معتاد( نارانان) شركت كردم .واي كه چقدر ديدگاهم نسبت به زندگي تغيير كرد. چقدر اين جلسات مرا قدرتمند كرد .به من ياد داد كه چگونه اسير بازي هاي بيمار گونه او نشوم .اميد وارم در مورد همسر شما بحث به همين جا خاتمه پيدا كند و اون واقعا ترك كنه ولي بدان اين تازه اول راه است . 11 بار تمام همسرم را بستري كردم در كمپ هاي مختلف ولي خوب اون خودش نخواست، نتونست، خواست تا آخر خط بره و چه آخر دردناكي . نگران نشو عزيزم !!خيلي از كساني كه با اون بستري بودن ترك كردن .برات خيلي دعا مي كنم خيلي . تصميم گيري با خودت است ولي بدان هميشه ساختن بهتر از خراب كردن است . مي دوني وقتي مي ماني بعدا از دست خودت ناراحت نمي شوي كه اگر من مي ماندم اون خوب مي شد دچار عذاب وجدان نمي شي .