RE: عشق بدون خیانت! دیگه نمیخوام هوو بشم
ساراجان... به جرأت می تونم بگم با اون شور و عشق و به قول خودت اون حباب توخالی واقعا فکر نمی کردم انقدر فوری تصمیم درست رو بگیری... آفرین به تو... فکر نکن کار کمی کردی ها؟ ابدا! دختری رو می شناسم که دقیقا با شیوه ظالمانه ای وارد یک زندگی شد انقدر زنگ زد به مرد آه و ناله کرد خودکشی کرد و ... تا بلاخره خانم خونه رو فراری داد و الان هنوز مهر طلاق اونها نخورده به فکر ازدواج خودشه! فکر نکن همه اینجورین! بخدا گاهی اوقات از کار این بشر دوپا آدم می مونه!
می دونی؟ من بدجور به مکافات اعمال اعتقاد دارم. میگن هرچقدر آدم دیگران رو اذیت کنه و انزژی منفی براشون بفرسته یه جای دیگه از یه موردی که براش خیلی مهمه ضربه می خوره و احساسش جریحه دار می شه. تو فکر کن آدم بخواد یه زندگی رو نابود کنه! حلال خدا رو حرام کنه اونوقت بچه ای که از اون ازدواج متولد میشه چی باید باشه!!!
ساراجان. شاید الان از این کات کردن احساس آزادی بهت دست داده اما اینو بدون پایداری بر سر تصمیمت یه کم سخته. یعنی اینکه نباید کم بیاری. در این موقع ممکنه احساساتت متفاوتی رو تجربه کنی اما درنهایت مهمه که با منطق خودت همیشه خودت رو قانع کنی. اینجوری خیلی کمتر اذیت میشی و احتمال بازگشتت صفر میشه.
من به تو دختر خوب و خانم افتخار می کنم....آفرین
:104:
RE: عشق بدون خیانت! دیگه نمیخوام هوو بشم
سارای عزیز،
بابت تصمیمت بهت تبریک می گم و امیدوارم که این تجربه کمترین اثرات منفی را در زندگیت داشته باشه.
فقط یک سوال دارم که شاید خیلی درست نباشه، جسارتا مطرحش می کنم.
آقایون معمولا کمتر اهل وبلاگهی شخصی- عاطفی نوشتن و درددلهای احساسی هستند. به نظر من معمولا مردهایی که جنبه رمانتیک و احساسیشون قوی هست و جنبه مردانه و اقتدارشون ضعیفه ( امیدوارم منظورم را درست رسونده باشم و به کسی برنخوره ) اهل اینجور بیان احساسات هستند.
آقای مورد نظر شما هم به نظرم زیادی احساساتی و عاطفی است. ضمن این که زندگیش را هم پای این حرفها گذاشته. قبلا عاشق کسی بوده، بعدها ازدواج کرده و حتما مدتی هم عاشق همسرش بوده، بعد فیلش یاد هندوستان می کنه و عشق قدیمی، در سوگواری برای عشق قدیمی، یک عشق جدید شکل می گیره و ... ضمن اینکه متاهل هم هست.
به نظر خودت نباید این مرد به فکر زندگیش و بچه اش می بود؟ نباید دنبال مسئولیتهای یک مرد و پدر خانواده بود، نه عشق و عاشقی و ... بیشتر شبیه یک پسر 16 ساله عاشق پیشه است تا یک پدر و همسر مسئول!!
شاید من تا به حال عاشق نشدم که درکت نمی کنم. ولی من اگه این همه وقت را که تو با ایشون می گذروندی و این همه بیان احساسات و ابراز عشق و دو شبانه روز چسبیدن به همدیگه و ... را با مادرم یا فرزندم هم داشتم، فکر می کنم بعدش باید یک هفته ای می رفتم استراحت و یک ماهی نمی دیدمش تا حالم بهتر بشه!!
مطمئنی این عشق است و وابستگی یا طلب محبت افراطی یا ... نیست.
منظورم از این حرفها این نیست که خدای نکرده توهین یا جسارتی کرده باشم. منظورم اینه که برو دنبال این که چرا به چنین فرد ضعیف و بی مسئولیت و دروغگویی علاقمند شدی؟
چرا اینقدر علاقه و رابطتون افراطی بود؟
سعی کن این دو تا مشکل را اگر قبول داری بهش فکر کنی و برای رفعش تلاش کنی.
باز هم بهت تبریک می گم که خودت را از یک دردسر بزرگ رها کردی. :72:
RE: عشق بدون خیانت! دیگه نمیخوام هوو بشم
سارای عزیزمون سلام.حالا که تصمیم گرفتی خودتو کنار بکشی وازوابستگی رهابشی :310:کم کم وپله پله شروع کن.به خودت فشار نیار که هم اون فرد رو نبینی هم ازش بدت بیاد وهم دیگه بخاطر نیاریش .اینجوری فقط داغون میشی .فعلا سعی کن با این قضیه کنار بیای که این رابطه دیگه تموم شده چون باید میشد ودلایلت رو با خودت مرور کن.بعدواسه خودت سرگرمی ایجاد کن زیاد تنها نمون تا کمتر فکر کنی.این جوری میتونی مثل قبل از این وابستگی به زندگی عادیت برگردی.کسی که میخواد اعتیادشو کنار بگذاره ذره ذره دوز داروشو کم میکنه تابتونه تحمل کنه.تاخدا رو داری دیگه چه غمی :323:
RE: عشق بدون خیانت! دیگه نمیخوام هوو بشم
سارا جان
گرفتن این تصمیم بزرگ رو بهت تبریکم میگم و بسیار خوشحالم که از تاپیک قبلی بهترین نتیجه رو گرفتی
آفرین و به امید بهترین ها برای شما
RE: عشق بدون خیانت! دیگه نمیخوام هوو بشم
ممنونم از همه شما دوستان عزیزم
سرافراز جان واقعا همینطوره که میگی بعد از یه کات عمیق عاطفی ممکنه احساسات مختلفی رو تجربه کنم
وقتی برای اولین بار اومدم توی این سایت و سرنوشتم رو گفتم مدتی بود که با ذهن و روانم درگیری پیدا کرده بودم
خسته و کلافه شده بودم از اینهمه احساس ضد و نقیص و متضادی که در وجودم شکل گرفته بود! از یکطرف عمیقا دوستش داشتم و از طرف دیگه مشکلاتش داشت کمرم رو خم میکرد بخصوص که پای زنش هم وسط بود و ناخوداگاه حس میکردم دارم به زور وارد زندگیش میشم! اگه اون مجرد بود ما بدون هیچ مشکلی تا حالا ازدواج کرده بودیم حتی خانواده ام قبول کرده بودن اگه برای پدر و مادرش سخته از شهر دیگه بیایند فعلا در جلسه اول و برای شناخت خودم و خودشون فقط همین آقا بیاد کافیه تا در مرحله بعدی با خانوداش بیاد ( آخه همونطور که گفته بودم این آقا قبلش بهم گفته بود مجرده و برای خانواده اش هم کمی دشواره راه دور بیاد و میخواست تنهایی برای خواستگاری اقدام کنه) تا بتونه اولین قدم رو برداره و بعدا سر فرصت زنش رو طلاق بده که من نفهمم قبلا زن داشته (البته اینو بعد ها برام اعتراف کرده بود که وقتی میبینه زنش حاضر به طلاق نیست و خانوداش هم برای مراحل بعدی خواستگاری هیچ قدمی پیش نمیذارن مجبور میشه بهم اعتراف کنه!)
پیدا جان
درسته که برای یه مرد متأهل رسیدگی به زن و بچه اش باید در اولویت باشه و بجای وبلاگ نویسی و اشعار و متنهای عاشقانه باید بره به زندگیش برسه ولی چون بهم گفته بود حدود یکسال از زنش جدا زندگی میکرد ( بخاطر مشکلات و اختلافاتشون) در تنهایی خودش شروع کرده بود به وبلاگ نویسی و نوشتن خاطرات قدیمی اش
منم که موقع آشنایی نمیدونستم اصلا زن و بچه ای در کار هست فکر کردم با یه آدم مجرد عاشق پیشه مهربون و وفادار طرف شدم که توی این دوره و زمونه که همه به هم خیانت میکنن این هنوز در سوگ عشق قدیمی اش بسر می بره! اصلا همین خصوصیتش باعث شد گرایش زیادی بهش حس کنم
ولی بعد ها که فهمیدم زن و بچه داره دیگه برام مهم نبود چه برسه به اینکه برای خودم روابط اون دو نفر رو بخوام مو شکافی کنم
و در مورد این که احساس ما بهمدیگه (با توجه به شرایط مون و اینهمه قاطی شدن مون با هم) عشق بود یا وابستگی و یا کمبود هر نوع محبتی نمیدونم واقعا" نمیدونم اسمش رو چی بزارم
فقط اینو میدونم ما شدیدا از هر لحاظ که بگی بهم علاقمند شده بودیم و از جزء جزء روح و جسم همدیگه خوش مون اومده بود! حرفهای نگفته همدیگه رو میتونستیم از ذهن هم بخونیم و بگیم
دیشب خیلی بهم زنگ زد جواب ندادم اس داد جواب ندادم
واقعا از الان تازه دارم عذاب کشیدن رو تجربه میکنم اون هم بصورت یک حس دردناک تر!
فکر کنید عمیقا" عاشق کسی باشی و دوستش داشته باشی ولی بخاطر مصلحتی بعد از کلی کلنجار رفتن با خودت تصمیم بگیری با دلی پر از خون و قلبی خسته تر از همیشه بذاریش کنار) حالا عشقت مدام جلوی چشمت بیاد و التماست کنه نرو!!
بخاطر یه اشتباه دل میبندی و بخاطر جلوگیری از یه اشتباه بزرگتر میخوای دل بکنی بخدا اینکار خیلی عذاب آوره.
RE: عشق بدون خیانت! دیگه نمیخوام هوو بشم
نقل قول:
نوشته اصلی توسط سارا@
دیشب خیلی بهم زنگ زد جواب ندادم اس داد جواب ندادم
واقعا از الان تازه دارم عذاب کشیدن رو تجربه میکنم اون هم بصورت یک حس دردناک تر!
فکر کنید عمیقا" عاشق کسی باشی و دوستش داشته باشی ولی بخاطر مصلحتی بعد از کلی کلنجار رفتن با خودت تصمیم بگیری با دلی پر از خون و قلبی خسته تر از همیشه بذاریش کنار) حالا عشقت مدام جلوی چشمت بیاد و التماست کنه نرو!!
بخاطر یه اشتباه دل میبندی و بخاطر جلوگیری از یه اشتباه بزرگتر میخوای دل بکنی بخدا اینکار خیلی عذاب آوره.
آخی عزیزم. درکت می کنم. خیلییییییییییییی سخته. بالاخره ما باید تا حدی تاوان اشتباه هایی که تو زندگی می کنیم رو تو همین دنیا پس بدیم. و این سختی که میکشی تاوان اشتباهته. حالا خواسته یا ناخواسته. من اعتقاد دارم این عذابی که تو دنیا میکشیم به خاطر اشتباهاتی که کردیم، از عذاب اون دنیامون کم میکنه و این بهم قوت قلب میده و میتونم عذاب های دنیوی رو راحت تر تحمل کنم.
میتونی یه مدت گوشیتو خاموش کنی؟ تا کمتر با دیدن زنگ و اس ام اس هاش عذاب بکشی؟ فکر نکن که اون آقا راحت از این موضوع دست برمیداره و زنگ زدن و التماس کردن رو کنار میذاره.
من خودم با یه پسری دوست بودم. که به دلایل مشکلات بسیار زیادی که داشت و دروغ های وحشتناکی که بهم گفته بود ازش جدا شدم. اما با وجودی که 4 سال از قطع رابطمون میگذره هنوز هم بهم زنگ میزنه. اما من حتی یک بار هم وسوسه نشدم جوابشو بدم. حتی تماسشو ریجکت هم نمی کنم. کاملا بی تفاوت. یعنی طوری که بود و نبودش واسم فرقی نمی کنه و انگار اصلا تماسشو نمی بینم. البته الان زنگ زدنش خیلی کمتر شده. شاید هر چند ماهی یکبار.
پس تو هم آمادگیشو داشته باش. ممکنه تا مدت زیادی بخواد التماست کنه. ولی فقط باید بی تفاوت از کنار همشون عبور کنی و اگه یه وقت احساس میکنی که ممکنه وسوسه بشی و جوابشو بدی، بهتره گوشیتو خاموش کنی یا شماره تو عوض کنی.
حتی ممکنه با شماره های نا آشنا بهت زنگ بزنه. پس اگه ناخواسته گوشی رو برداشتی و دیدی اونه بدون حتی یک کلمه حرف زدن گوشی رو همون لحظه قطع کن. هر یه کلمه که از التماسش بشنوی ممکنه ادامه مسیر رو برات دشوار کنه.
تو باید آمادگی برخورد با هر کدوم از رفتارهاشو داشته باشی و به خودت بگی که من دیگه نمی خوام با اون باشم. حالا هر چی اون می خواد تو زنگ ها و اس ام اس هاش بگه.
مثلا ممکنه خواهش کنه ازت که فقط یه بار حرفاشو گوش کنی. اما تو میدونی اون چی می خواد بهت بگه. پس دلیلی نداره گوشی رو برداری و به حرفاش گوش کنی. چون یه سری حرف تکراری عاشقانه و التماس های عاجزانه است که با تصمیمی که تو گرفتی، اصلا مجالی برای توجه کردن بهشون باقی نمی مونه.
پس قوی باش. همون طور که تا الان بودی
موفق باشی خانوم
RE: عشق بدون خیانت! دیگه نمیخوام هوو بشم
hamideh123 عزیز
هر چقدر که عذاب بکشم دیگه برنمی گردم به گذشته چون الان که توی این نقطه وایستادم و دارم زجر میکشم با خودم میگم اگه همون اوایل این ارتباط رو با همه دلبستگی هام کات میکردم دیگه درد و رنجم زیادتر نمیشد و به اینجا نمی رسیدم اینقدر عذاب نمی کشیدم بنابراین میدونم اگه الان به حرف دلم گوش کنم یعنی دوباره دارم میرم به باتلاقی از انواع حس های دردناک و تلخ حسادت، گناه و عذاب وجدان، استرس حتی دیگه نمیخوام اون هیجانهای زیبای دیدار و گفتگوی عاشقانه مون رو دوباره حس کنم چون بعدش میدونم قراره دوباره چه تاوانی پس بدم!
دوستان عزیزم فقط تنها چیزی که منو سخت آزار میده همین مرحله سخت عبور هست فقط همین.
RE: عشق بدون خیانت! دیگه نمیخوام هوو بشم
سارای عزیز منم بهت تبریک می گم.واقعا تصمیمت قابل تحسینه:104::104::104:
عزیزم مطمئن باش این روزها می گذره با همه تلخیهاش.
ما هم واست دعا می کنیم:323:
RE: عشق بدون خیانت! دیگه نمیخوام هوو بشم
سارا جون میدونم سخته عزیزم ولی نشدنی نیست .عزیزم بهتره بیشتر از این که سعی کنی فراموش کنی سعی کنی بپذیری .
بپذیر که این هم قسمتی از زندگی شما بود .و باعث شد تجربه های زیادی رو کسب کنی .نگران نباش که چرا این طور شد .
از الان مراقب خودت و آیندت باش .:43::46:
درسته تجربه ای که خریدی شاید گران قیمت بود ، ولی ارزش زیادی داره .به هر حال این هم بها و هزینه این تجربه بود .
سعی کن احساسات رو کنار بزاری و منطقی به موضوع نگاه کنی .
وقتی منطقی بهش فکر کنی به مرور زمان عقل و منطقت بر احساساتت غلبه میکنه و بالاخره پیروز و پیروز تر میشه .
اون روز زمانیه که از درد و غصه رهایی پیدا کردی .
هرجا خیلی دلت گرفت یک لحظه با خودت فکر کن که تنها نیستی ، چون خدایی داری که از همه غم و غصه هات خبر داره .
مطمئن باش که الان هم خواست خدا همینه.
همیشه مادربزرگم میگه هیچی رو به زور از خدا نخواه .چون در کارش یک حکمتی هست که ما ازش بی خبریم .
پروردگارا!
پروردگارا به من آرامشی ده تا بپذیرم آنچه را نمی توانم تغییر دهم،
دلیری ده تا تغییر دهم آنچه را که می توانم تغییر دهم
و بینشی ده تا تفاوت این دو را بفهمم
پروردگارا مرا فهمی ده تا انتظار نداشته باشم دنیا و مردمان آن مطابق میل من رفتار کنند
پروردگارا!بگذار هر کجا تنفر هست بذر عشق بکارم
هر کجا آزادگی هست ببخشایم و هر کجا غم هست شادی نثار کنم
پروردگارا قدرت غلبه بر رفتار های نادرستم را به من عطا کن
خدایا!خطای مرا که باعث قطع امیدم شده است ببخشا ومرا راهنمایی کن....
خدایا !مرا به بزرگی چیزهایی که داده ای آگاه وراضی کن که مبادا کوچکی چیز هایی که ندارم آرامشم رابرهم بزند
خدایا!مددی ده که اگر هر روز چیزی را می شکنیم دل یه آدم نباشه
خداوند پناه و نیروی من است و در هر مشکلی مرا یاری می دهد
موفق باشی دوستم:72:
RE: عشق بدون خیانت! دیگه نمیخوام هوو بشم
دوستای خوبم ممنونم بخاطر تمام کلمات روح بخش شما
tamanaye man عزیز در تایپک قبلی هم خیلی کمکم کردی اگه صحبتهای شما و دیگر دوستان تالار نبود خیلی بیشتر از الان طول میکشید که من به خودم بیام
خیلی دوست دارم هر چه زودتر از شر این احساس عاطفی بد راحت بشم دوست خوبم.
مرسی از همه تون.