RE: در انتخاب همسر دچار شک شدم،کمکم کنید
[b] برای اینکه کسی رو بدست بیارید که از شما پایینتره هیچوقت خودتونو انقدر نیارید پایین که هم سطح اون بشین...بذارید اوون خودشو انقدر بیاره بالا تا در سطح شما بشه
اشتباه منو نکنید که خودمو اونقدر اوردم پایین که اون احساس پایین بودن نکنه دریغ از اینکه فقط جریح و گستاخش کردم که به خودش اجازه بده بزنه تو سرم
اونیکه از هر جهت از من پایینتر بود
RE: در انتخاب همسر دچار شک شدم،کمکم کنید
سلام دوستای خوبم
رابطه کاملا تموم شد، دروباره خودمو با ورزش می سازم، من از پس خیلی سخت تراش بر اومدم.
توکل به خدا
:323:
RE: در انتخاب همسر دچار شک شدم،کمکم کنید
سلام دوستان عزیز
از اینکه با نظرات خوبتون کمکم کردین سپاس فراوان دارم، راستش من و خاستگارم توی این 12 روزی که برناممون به هم خورده، فقط چند باری به صورت اس ام اس در ارتباط بودیم، دفعه اول من پیام فلسفی دادم تا جوابی بگیرم تا بعد از چند روز مطمئن شم حالش خوبه، در جواب گفت که چند روزیه کارش گریه است، و نمیتونه از شدت بغض جواب بده! خلاصه دوباره چند روز بعد یه پیام فلسفی دیگه دادم ، منظورم از فلسفی، سخن بزرگان هستش، تازه اون موقع یادش افتاد حالم را بپرسه، خلاصه منم از تلاشهایی که برای ثبات عشقش و برگردوندن من میکنه بسیار قدردانی کردم، اما ایشون جواب دادن که تمام تلاشش را کرده و این منم که دنباله مردی هستم که خواسته هامو تامین کنه، این در صورتی هست که من هیچ خاسته مادی نداشتم از ایشون، و اضافه کرد که تمتم تلتشش را کرده و این منم که زیاده خواهم! از بر هم خوردن رابطه درسته ناراحت شدم اما مسئله و مشکل مهمم اینجاست تا اشتباهاتم را پیدا کنم، نمیدونم، واقعا چه جوری بفهمم؟ آیا واقعا تقصیر منه؟ شاید من مهارت در نگه داشتن و راضی نگه داشتن جفت مقابل را ندارم، شاید با بی توقعی ، به اونها اجازه میدم پا تو حریم خواسته هام بزارن و خواسته هامو له کنن! شاید واقعا خودخواهم! من الان گیج شدم نمیدونم تو زندگی مشترک چقدرش باید به خودت بپردازی و چه قدر ماله همسرو زندگی باشی و از خودت بگذری؟ چقدر باید انعطاف داشت در زندگی؟ چقدر باید یک کلام بود؟
میدونم خیلی کلی سوال پرسیدم، اما حداقل با توجه به رابطه ای که گذروندم، کمکم کنین
سپاس
RE: در انتخاب همسر دچار شک شدم،کمکم کنید
خانم الهه
مطمئن باشيد ايشون ادم مناسبي براي شما شما نبوده كه اينقدر الان شما دچار سردرگمي و ... شدين. ادم مناسب با خودش ارامش، علاقه، . كلي نكات مثبت مياره كه به واسطه اونها شما ميتوني از يكسري مسائل چشم پوشي كني
ولي جدا از اين مسئله، توقعاتي كه ايشون از شما داره و محدود كردن هاشون، جدا ديگه از "گذشت" گذشته و به نظر من سخته قبول كردنش
در ضمن ايشون 33 سالشونه ولي اين رفتارهاشون مثل يه پسر حداكثر 24-25 ميخوره
و براي من جالب اين جاست كه شما با اينكه علاقه زيادي به ايشون نداريد ولي باز هم پيگير ايشون شديد و با تمام محدوديت هايي كه براتون گذاشتن بازهم تمايلي به تمام شدن رابطه نداريد
حدس ميزنم همون طور كه خودتون گفتين همه اينها به خاطر ترستون از تنهاييتون هست
بهترين كار براي شما اتمام رابطه با ايشون و يه فرصته دو -سه ماه به خودتون هست. اگر بعد از 2-3 ماه كه به كارها و ورزشتون پرداختيد، بازهم دوست داشتيد كه ايشون همراهتون باشن، مجدد رجوع كنيد ولي با اين چيزهايي كه شما گفتيد موندن با ايشون كار عاقلانه اي نيست
شما مي تونيد تنهاييتون رو با چيز ديگه پر كنيد تا يه آدم مناسبتر پيدا بشه كه بهتون انرژي بده نه انرژي بگيره. زندگيتون رو براي كسي كه اينقدر محدودتون مي كنه هدر نديد لطفا
حدس ميزنم شما قدرت تصميم گيريتون پايينه و به خودتون اعتماد كامل نداريد. همين باعث ميشه هر كسي حرف غلطي هم در موردتون بزنه به شك بيافتين. اعتماد به نفستون رو ببريد بالا و مطمئن باشيد كه حق شما يه زندگي همراه با عشق و ارامشه. كه غير اين، اگر نباشه بهتره
RE: در انتخاب همسر دچار شک شدم،کمکم کنید
واقعیت اینه که من از رفتن ایشون یا به هم خوردن پشیمون نیستم، گفتم با توجه به یه بار سابقه جدایی، برام سوال پیش اومد نکنه واقعا ایراد از منه !
همیشه هم آدمی نباید خودش را محق بدونه و ایراد و از دیگران ببینه،
من میدانم چطور وقتم را مدیریت کنم یا از زمانم لذت ببرم تا حس شادی کنم در زندگی و زندگی ام را در خانواده پدری که عاشقشقان هستم را شاد نگه دارم، اما الا ن حس میکنم، نیاز به فراموشی ندارم و بیشتر حس میکنم باید از تجربیاتم درس بگیرم
شاید این وقایع اتفاق می افته تا درسی از زندگی بگیرم
من در گیر اون رابطه نیستم، حتی وابستشم نیستم، از تنهایی می ترسم اما دلمم نمی خواد وارد یه زندگیه وحشتناک بشم، در ایجاد ارتباطم با ایشون بهتر بگم، خیلی نگران شدم نکنه این قطع ارتباط از سمت من، دل ایشون را شکسته باشه و با توجه به این که میدونستم احساسین، نگران حالشون شدم، در ثانی، ما انسانیم، به در و پنجره خونمون هم زمانی که از بین میرن بیشتر توجه میکنیم، خاطراتمون و کنار اون در و پنجره مرور میکنیم، هر چند چند ثانیه اما این خصلت انکار ناپذیر ما است
مسئله اینجاست که میبینم بعضیها چطور با سیاست طرف مقابل را هرچند بی منطق به راه می یارن ، حس میکنم من فن و سیاست ایجاد ارتباط را ندارم
این فرد مسئله شده نه برای ایجاد ارتباط مجدد یا هر چی مشابه آن بلکه صورت سوال قرارش دادم برای درس گرفتن از زندگی یا آموزش مهارتهایی که بلد نیستم
البته از شما ممنونم که یادم انداختین ممکنه اعتماد به نفسم پایین باشه، روی این موضوع حتما بیشتر فکر میکنم
RE: در انتخاب همسر دچار شک شدم،کمکم کنید
من يه دوست دارم كه خيلي شبيه شماست. حرفهاش، رفتارش (البته تا جايي كه تعريف كردين). و بزرگترين مشكلش اينه كه هميشه اول به ديگران فكر مي كنه بعد به خودش (تازه اگه فكر كنه). هميشه فكر ميكنه بقيه اذيت نشن،ناراحت نشن و ... ولي هميشه همون بقيه ان كه ناراحتش مي كنم
لازمه شما ياد بگيري خودتون در اولويتي، اونهايي كه ميبينيد سياست دارن چون بلدن به خودشون، خواسته هاشون، توقعاتشون بها بدن و مهم تر از همه اينكه بلدن اين خواسته هاشون رو با جرات بيان كنن. يه مقاله اي خوندم كه نوشته بود براي حفظ تعادل و شادي زندگيتون هم بايد نرم بودن رو ياد بگيريد هم خشن بودن رو. در غير اين صورت زندگيتون از تعادل خارج ميشه
شما يك زن هستيد، جنس لطيف تر و حساستر هستيد. جدايي براي شما دردناك تر ميتونه باشه، در ضمن معدود كسايي هستن كه از جدايي به وضعيت وخيمي رسيدن. اكثر ادم ها بلاخره به هر نحوي از اين مرحله عبور مي كنن. شما فكر خودتون باشيد. ياد بگيريد كمتر به بقيه فكر كنيد
يه حيطه براي خودتون درست كنيد از خواسته هاتون، ارزوهاتون، شادي هاتون و ... هر كسي رو كه صدمه اي به اين حيطه نميزد به خودتون نزديك كنيد و بقيه رو وارد اين حيطه نكنيد. شما لازمه با خواسته هاتون يك مرز براي خودتون بذاريد و داخل اين مرز بشه زندگي مختص شما كه هر كسي كه باعث تشويش محيطتون ميشه اجازه وارد شدن نداشته باشه، با جرات و قدرتي كه شما نشون ميدي