RE: راه حل مشکلاتم با شوهرم چیه؟(همچنان توقع توجه ازش دارم و وقتی بی جواب میمونه..... )
شميم عزيز سلام
مرسي كه به نگرانيها و احوالپرسيهاي ما اهميت دادي و اومدي كه جز اين هم انتظاري نميرفت.
خوشحالم كه دوباره حضورت رو ميبينم.
و خوشحالم كه هنوز با هم هستيد.
راستش با خوندن مطلب اخير در مورد حرفهاي غيرواقعي كه به پدر و مادر گفته واقعا متاسف و شوكه شدم.
به نظر من يكم صبر كن . صبري متفاوت.
در صدد اصلاح همسرت و زندگيت نباش.
به فكر جدايي نباش.
به فكر انتقام نباش.
غصه گذشته رو نخور .
نگران آينده هم نباش.
در مقابل همسرت خيلي بيتفاوت برخورد نكن كه آسيب ببيني. (چون آدم با عاطفه اي هستي نميتوني در كمال خونسردي بي تفاوت باشي. بنابراين نقش آدمهاي بيتفاوت و كم عاطفه رو كه بازي ميكني بهت فشار مياره)
مثل گذشته هم در دسترس همسر و خانواد همسرت نباش.
اولويت اصلي در زندگيت رو خودت قرار بده.
اگه پول داري برو كلاسهايي كه بهت نشاط بده. اگه نداري از مامان يا كسي كه ميتوني قرض كن. (در اين زمينه قرض مشكلي نداره)
غذا درست كن نه با اولويت دلخواه همسرت . با اولويت توانايي خودت.
تو خونه آواز بخون.
اگه تونستي كلاس موسيقي برو. مثل تار سه تار سنتور يا ..
پيش دوستانت برو با هم خوش بگذرونيد. اما از غمهات به اونها چيزي نگو. لذت ببر از با هم بودنتون.
خانواده شوهرت كه اومد ريلكس باش . پذيرايهاي خاص نكن. به جاي آب شير نده. آب بده.
ميوه داشتي بزار نداشتي خجالت نكش . چاي بذار و بنشين .
خانواده همسرت حرفهاي نادرست گفتن با تمرين رفتار جرات مندانه جواب حرفهاشون رو بده.
از راه حلهاي قديمي كه جواب نگرفتي استفاده نكن.مثل محبت زياد- خودخوري- شلوغ كردن تولدها و ...
با خودت مهربون باش
نتيجه متفاوت ميشه
موفق باشي:72:
RE: راه حل مشکلاتم با شوهرم چیه؟(همچنان توقع توجه ازش دارم و وقتی بی جواب میمونه..... )
سلام شمیم جان
بابت اتفاقاقتی که برات افتاد واقعا متاسفم
شمیم درکت می کنم که چهقدر سختته و ناراحتی............
شمیم بی تفاوتی دردی از دل تو دعوا نمی کنه جز اینکه روز به روز دورتر میشید از هم
جز اینکه به خودت می ای می بینی شدید همون دو تا ادم غریبه ای که روز اول به هم رسیدید........
شمیم ازت می خوام نکات مثبت همسرت هر چی که به ذهنت می رسه حتی جزئی ترینشو بنویسی
بعدم نکات منفی خودتو هرچی که به ذهتن مرسی بنویسی
RE: راه حل مشکلاتم با شوهرم چیه؟(همچنان توقع توجه ازش دارم و وقتی بی جواب میمونه..... )
نقل قول:
شمیم ازت می خوام نکات مثبت همسرت هر چی که به ذهنت می رسه حتی جزئی ترینشو بنویسی
بعدم نکات منفی خودتو هرچی که به ذهنت ميرسه بنویسی
دوستان عزيز ، شميم تو اين موقعيت خيلي حساس شده. عاطفش درگيره و زحماتش رو در برابر تلاشهايي كه براي همسر و خانواده همسرش كرده همه رو نقش بر آب ميبينه. تا جايي كه همسر ايشون منكر تمام محبتهايي ميشه كه شميم انجام داده.بنابراين خيلي دلگيرو ناراحته.
آيا درسته كه با اين روحيه زخمي و شرايطي كه همسرش دائم ايراد ميگيره و اشكالات داشته كه به جاي خود ، اشكالات نداشته رو هم به شميم نسبت ميده بيايم بگيم كه نكات منفي خودتو بنويس!!!!! و نكات مثبت همسرت رو ؟؟؟
البته كه توصيه شما از روي دلسوزي و خيرخواهي بوده.اما بهتره شرايط فرد رو در نظر بگيريم بعد توصيه كنيم.
متشكرم.
RE: راه حل مشکلاتم با شوهرم چیه؟(همچنان توقع توجه ازش دارم و وقتی بی جواب میمونه..... )
خانم گندمزار
در این زمان که نکات منفی تمام ذهن شمیم رو گرفته یاد آوری نکات مثبت کمی از این سیاهی که همه ذهن ایشون رو درگیر کرده کم می کنه و یاد آوریه نکات منفی خودش باعث میشه کمی از زوم کردن روی همسرش بیرون بیاد و روی خودش متمرکز بشه
ولی من دلیل اینکه شما به شمیم راهکار -------------->>>مثل گذشته هم در دسترس همسر و خانواد همسرت نباش رو میدید رو نفهمیدم!!!!!!!!!!!!!!!!!!
به هرحال هر کسی نظر خودش رو داره و قابل احترامه
و مراجعه کننده خودش بهتر می دونه که از نظرات دوستان به چه نحوی استفاده کنه
RE: راه حل مشکلاتم با شوهرم چیه؟(همچنان توقع توجه ازش دارم و وقتی بی جواب میمونه..... )
بخش اول: گندمزار و اقليما
از اقليما انتظار صبوري و دقت بيشتري ميره.
با وجوديكه احساس ميكنم نسبت به من يكمي حساس شديد و زود موضع ميگيريد اما خواستم به عنوان پست پاياني در اين باب بگم كه من شخص اقليما رو نميشناسم اما مشكلاتش رو ميدونم . از اينكه دچار مشكله ناراحتم و هر بار تاپيكهاي جديدش رو ميخونم . اگرم عقيده اي به ذهنم برسه ميگم.
هر چند اقليما اونطور گريه كنه كه با گندمزار اشتباه گرفته شده و هر چند بعد از چند ده روز خانوم مريم 123 به خاطر اشتباه گرفتن اقليما با گندمزار عذرخواهي كنه!!! خوب اينها علائميه كه ميشه روحيات افراد را در دنياي مجازي هم شناخت.
وقتي خانوم مريم 123 ميگه : هر چي من خواستم چيزي نگم ... يعني... خيلي حرفها تو اين طرز حرف زدن هست.
به هر حال دوست داشتم بگم سعي كن مستقل باشي. مستقل از تاييدها و مستقل از برچسبهايي كه ذهنت روي افراد ميچسبونه.
وقتي اقليما به شميم ميگه سعي كن نكات مثبت همسرت رو ببيني، چطور نميتونه نكات مثبت عقيده فردي رو ببينه كه بهش برچسب زده.
اگه شما در اين زمينه موفق ميشدي حتما به صورت كاربردي به شميم راهكار ميدادي كه چطوري نكات مثبت فردي رو ببينه كه با نظراتش خيلي موافق نيست. و تو اينجا ميتونستي مثال من رو بزني.
:72::82::72:
بخش دوم: توضيحات تكميلي
:مثل گذشته در دسترس همسر و خانواده همسرت نباش
البته توضيحاتي پيرامون اين مطلب داده بودم و اما توضيح بيشتر
يعني فعلا شميم روحيه خودش رو ترميم كنه. در اين شيوه ، هدفش جلب رضايت همسر و خانواده همسرش نباشه. هدفش متمركز شدن روي خودش و بازسازي احساسات ، تفكر و عواطفش باشه.
خودش رو دوست بداره، براي رضايت خودش تلاش كنه تا به تعادل برسه. اگر برنامه اي داره و همسرش پيشنهاد ديگه اي ميده كه ميتونه به تعويق بندازه با جرات مندي و شيوه درست بگه كه من الان فلان برنامه رو دارم بذاريم براي يه وقت ديگه.
يا وقتي همسرش اطلاع نميده كه تولد يكي از اعضاي خانوادشه و چند ساعت قبل از رفتن ميگه تولده، شميم از جونش مايه نذاره كه كيك بگيره و گل بگيره و اونجا رو شاد كنه.(مثالي كه شميم گفته ميتونه مواردي از اين دست هم باشه)
مهم شادي دروني شميمه . نه جلب رضايت بقيه.
متشكرم:72:
RE: راه حل مشکلاتم با شوهرم چیه؟(همچنان توقع توجه ازش دارم و وقتی بی جواب میمونه..... )
شمیم جان دوست خوبم ناراحت شدم که هنوز مشکلاتت همانطور باقیمونده
ازت میخوام که از حرفهای مدیر یا بقیه دوستان ناراحت و دلگیر نشی خوب هرکسی یه نگرشی داره و یه جوری در مورد مشکلات دیگران نظر میده ما که نمیتونیم افکار همه مردمو عوض کنیم ولی میتونیم دید خودمونو عوض کنیم
مدیر همدردی یا دوستان هم حرف بدی بهت نزدند که شما تصمیم گرفتی دیگه اینجا چیزی ننویسی
شمیم جان شما هر روزم بیای 100 صفحه اینجا درد و دل کنی به کسی ضرری نمیرسه مشکلتم حل نمیشه و هرچقدرم بنویسی توصیه همه تو این تالار یا بیرون تالار اینه: صبر آرامش گذشت
شما خیلی جاها تو زندگیت صبوری کردی گذشت کردی فداکاری کردی در این هیچ شکی نیست ولی درست همون زمان که در مقابل محبتهات جواب + نگرفتی ناراحت شدی لج بازی کردی که مثل خودش باهاش رفتار کنی
ولی ایا درست شد؟ نشد
پارسال یه مدت قهر کردی اومد خواهش کرد برگشتی ولی ایا درست شد؟ نشد
خوب عزیزم این شواهد نشون میده که شما از این راهها جواب نمیگیری بهتر نیست شیوتو عوض کنی
مثلا یه مدت محبت بدون چشمداشت کن یعنی اگه هیچ جوابی ندیدی ناراحت نشو اگه نمیتونی خوب محبت زیادی نکن در حد خودش باش
لج و لجبازیو کنار بزار چون بدون خواست شما خونوادشو اورده شما هم باهاش سرد رفتار کردی خوب این طبیعیه همه مردها از اینکه جلو خونوادشون از طرف همسرشون نادیده گرفته شن همین عکس العملو دارند
میدونم که همسرت رفتارهای بدی داره که شمارو ازار میده ولی باور کن 95% مردها همیند تو همین تالار یه نمونه کوچیک اجتماع ماست متاسفانه تو این جامعه مردها همینند به خودشون خیلی حقها رو میدن که به زن نمیدن
ولی این مشکلات اینقدر پیچیده نیست که بخاطرش طلاق بگیری اصلا به طلاق فکر نکن
شما هردو تو 2 تا خونواده متفاوت 2 تا تربیت متفاوت و 2 فرهنگ متفاوت بزرگ شدین
نباید انتظار داشته باشی به این زودی همسرت بشه مرد مورد دلخواهت
ببین وقتی یه پیچ میخواد بره داخل یه مهره اولش سخته زمان میبره باید چند بار باهاش کار کنی روغن بزنی تا بالاخره روان شه
زندگی هم همینه باید یه سیاستهای خاصی بکار ببری زمان ببره تا تقریبا اوضاع بر وقف مرادت بشه
اوائل زندگی متاسفانه اکثر مردها روی خونواده خودشون و خوانواده زن حساسند و شاید حسود
عزیزم شما خونوادت اولویت اول زندگیت هستند دوسشون داری درسته ولی یه مدت ظاهرن این حساسیتو کم کن تا اونم مطمئن شه زندگیت و همسرت از همه چیز مهمتره برات
مثلا فلان مهمونی میگه نریم خوب حالا یبار بگو باشه نریم باور کن خودش پشیمون میشه چند بار این کارو بکنی خودش شرمنده میشه رفتارش بهتر میشه
میگی من میخوام شلوار بخرم میگه فعلا نه خوب بگو باشه بعدن میخرم اینکه ببخشید مثل بچه ها هرکاریو میخوای همون موقع باید انجامش بدی که زندگی زناشویی نیست این واسه خون پدر و مادره که کاملا به حرف بچشون گوش میدن
اینو بدون که این مشکلات فقط واسه شما یا من یا خانم x نیست واسه همه هست
منم خیلی وقتها از همسرم خواستم برام فلان چیزو بخره ولی 6 ماه بعد خریده گفته فعلا شرایط مالیم خوب نیست خوب منم قبول کردم
شمیم امیدوارم از حرفهام ناراحت نشی ولی بعنوان یه دوست اینهارو گفتم که بیشتر مراقب زندگیت باشی و فکر نکنی بقیه مردها خیلی خوبند و فقط شوهر شماست که رفتارهاش بده و یا اگه طلاق بگیری حتما خوشبخت تر از الان میشی
الان هم با سرد رفتار کردن ما زنها که خیلی عاطفی و حساسیم بیشتر ضربه میخوریم سعی کن سردی نکنی ولی مثل قبلم خیلی احساساستی نباش یه رفتار معقول و منطقی داشته باش و یواش یواش مشکلتو با درایت خودت حل کن
مطمئنم اگه بخوای میتونی
موفق باشی
RE: راه حل مشکلاتم با شوهرم چیه؟(همچنان توقع توجه ازش دارم و وقتی بی جواب میمونه..... )
دوستای خوبم سلام
از اینکه منو تنها نمیزارین ممنونم
راستش غیر از گندمزار عزیزم هیچکس اینجا رفتار منو تائید نکرد، بقیه دوستان مثل همیشه فقط منو به دیدن نکات مثبت همسرم و نکات منفی خودم، صبر، گذشت و ... دعوت کردن
میدونین من چکار کردم؟ 20روز در بی تفاوتی کامل، حتی بهش نگاه هم نکردم، نه از روی لجبازی، بلکه از روی تنفر
چون دیگه کاری نمونده که نکرده باشه، چون خودخواهی رو به نهایت رسونده، شماها درست میگین برای زندگی بهتره آدم نکات مثبت طرف مقابلشو و نکات منفی خودشو ببینه و واقعا زندگی اینطوری ساخته میشه، ولی همه اینجا فراموش میکنن که زندگی زناشویی یه رابطه دوطرفس، یعنی هر دو طرف باید اینکارو بکنن، نه مثل زندگی من که دوسال مثبتهای ایشونو دیدم و منفیهای خودمو، باعث شد همیشه خودمو زیر سوال ببرم و تلاش کنم بهتر باشم و ایشون وقتی دید هیچ اعتراضی نسبت بهش نیست فقط حس کرد حق به جانبه و اونقدر کامله که من اصلا تصور ازدواج با همچین انسان کاملی رو تو رویاهامم نداشتم.
این اشتباهه
من اگه اینجا دارم مینویسم برای اینه که کسانیکه میخونن بدونن سیاست این سایت که همیشه سکوت و تکیه بر نکات منفی خودمونه همه جا درست نیست بهتر بگم خیلی جاها درست نیست
من تا زمانیکه اینطور محکم برخورد نکرده بودم همسرم متوجه نبود که اشتباهاتی داره، اینبار که محکم ایستادم و کوچکترین سیگنالی از طرف من فرستاده نشد، با وجود اینکه خودش بحث طلاقو پیش کشیده بود، جمعه برام یه نامه نوشت که "چرا هرکاری میکنیم زندگیمون درست بشه بدتر میشه؟ شرایط ایجاد شده حاصل اشتباه هر دوی ماست (تا قبل این میگفت اشتباه تو)، میتونیم درستش کنیم میتونیم تمومش کنیم (همیشه میگفت میخوای تمومش کن) ، و اینکه از دلخوریهام براش بنویسم یا باهاش صحبت کنم"
من اصلا دوست نداشتم صداشو بشنوم، دست به قلم شدم و هرچی تو این دوسال مونده بود تو دلم، تمام کارهایی که کرده بود و من تحمل کرده بودم و به روش نیاورده بودمو نوشتم، شد 4صفحه A4
یعنی در مقابل نیم صفحه اون من چهارصفحه نوشتم، این نشون میداد خیلی حرفهای بیشتری برای زدن دارم
گذاشتم رو لپ تاپ و رفتم خوابیدم، از صدای ورق زدنش متوجه شدم چند بار ناممو خوند، بعد یه نیم ساعتی رفت بیرون، من بلند شدم و پای تلویزیون دراز کشیدمو مشغول فیلم دیدن شدم (بخاطر سرگیجم اصلا نمیتونم بشینم)، از راه اومد مثل همیشه حتی نگاشم نکردم، یه دفعه دیدم یه چیزی گذاشت کنار دستم، دیدم رفته گل خریده روشم یه کارت گذاشته "تقدیم به همسرم با عشق و قدردانی"
راستش همیشه وقتی برام گل میخرید اونقدر خوشحال میشدم که همه چیو فراموش میکردم، ولی اینبار اصلا این حسو تجربه نکردم
گذاشتم همونجا موند ، شاممو خوردم، موقع خواب بازم دلم نیومد، براش اس ام اس زدم که "من نمیتونم گلدونو بردارم (همه چی از دستم میفته بخاطر سرگیجم) لطفاً گلها رو بزار تو گلدون"
اینکارو انجام داد و کلی نازمو کشید، نه برای ناز کردن بلکه واقعا دلم نمیخواست ببخشمش، بعد از کلی وقت بالاخره کوتاه اومدم البته نه مثل همیشه از ته دل و کاملا متوجه شده، من نمیتونم تظاهر به عشق کنم
دیروز میخواستم برم جواب آزمایشمو بگیرم و برم دکتر که موند و باهام اومد و خدارو شکر آزمایشم چیزی نشون نداده
سعی میکنه باهام صحبت کنه (البته در مورد روزمره ها) و بهم نزدیک بشه ولی من زیاد گرم نمیگیرم البته زیادم سردی نمیکنم
میخوام باهاش صحبت کنم ولی نمیدونم چطوری شروع کنم؟ از یه طرفم حالم خوب نیست اصلا قدرت مواجهه با یه استرس تازه رو ندارم
ولی کاریه که بالاخره باید انجام بدم
اقلیمای عزیزم
زدن حرفهایی که گندمزار میزنه ، مثل "سعی کن کمتر در دسترس همسرت و خانوادت باشی"، نیاز به جرأت داره و بیشتر از زدن این حرف، عمل کردن بهش نیازبه جرأت داره
و من الآن این جرأتو دارم،
ترانه جان
من دو سال راه گذشت، صبر و فداکاری رو پیش گرفتم، برای همینم شوهرم چیزی برای گفتن نداره و برای متهم کردنم متوسل به دروغ و تهمت شده، و برای همین وقتی ناممو خوند ترجیح داد برای آشتی پیش قدم بشه (اونم با غروری که داره) چون فهمید من کم نزاشتم
چیزی که هیچوقت به روش نیاورده بودم این بود که چقدر کم گذاشته، اینار اینکارو کردم و فکر میکنم کار درست همینه، تا وقتیکه ندونه کم گذاشته نمیتونه به خودش تکونی بده
پس توصیه میکنم به جای رفتارهای مسکن از خودمون رفتارهای سازنده نشون بدیم ، بله جرأت میخواد و در کوتاه مدت هم جواب نمیده، من 20روز زندگی سردو تجربه کردم ولی حداقل نتیجش این بود که شوهرم تو این دوروز داره سعی میکنه بعضی چیزهایی که ازش شکایت کرده بودمو درست کنه
حداقل داره تلاش میکنه
RE: راه حل مشکلاتم با شوهرم چیه؟(همچنان توقع توجه ازش دارم و وقتی بی جواب میمونه..... )
واي شميم احساس ميكنم معجزه اتفاق افتاده :72::72::72::72:
چقدر خوشحالم دارم بال درميارم:310::310:
كم كم داره همون دونه هايي كه با محبت و عاطفه كاشته بودي جوانه ميزنه به خاطر اين همه سرسبزي و نشاط واقعا خوشحالم.
از اينكه جوابهاي من رو درك كردي خيلي ازت ممنونم عزيزم.
برات بهترينها رو آرزو دارم.
RE: راه حل مشکلاتم با شوهرم چیه؟(همچنان توقع توجه ازش دارم و وقتی بی جواب میمونه..... )
سلام شمیم عزیز
خیلی خوب درکت می کنم و می فهمم وقتی پر از نفرت میشه آدم چقدر سخته براش ادامه دادن!
من در موقعیتی مشابه تو هستم با یکی از اعضای خانوادم. همیشه تحمل کردم! همیشه گذشت کردم و اجازه دادم
تک تک باور های منو بشکنه این آدم! رفتارهای نا مناسبش رو هر روز تحمل کردم اما امروز این سیکل معیوب رو شکستم
آره عزیزم شکستم.
شمیم جان
باید زودتر از این ها میومدم به تاپیکت ، عذر تقصیر!
دوست خوبم
میدونم همه تلاشت رو کردی. واقعا آفرین به تو به خاطر همه تلاشهات واسه حفظ زندگیت :104: :104:
عزیزم ما توی این سایت فقط به شما دسترسی داریم نه همسرت.
اما حق با توئه. خوبی که از حد بگذرد نادان خیال بد کند!
سکوت تو طبیعیه. خسته شدی. به نظرم بد نیست که همسرت بفهمه که اون هم باید تلاش کنه. مثل اون بنده خدا.
منم خیلی خیلی این روزها ناراحتم. حالا که اون بنده خدا میخواد تغییر کنه نمیتونم همراهیش کنم.
چون خیلی اذیتم کرده. اما میخوام ناراحتیم فروکش کنه! میخوام به خودم زمان بدم! تو هم به خودت زمان بده!
فقط صبر کن و ازش بخواه تو رو چند وقتی به حال خودت بگذاره. قهر نکن اما سعی کن ببخشیش با گذشت زمان!
منم همین کارو کردم. فقط سکوت کردم و خیلی ناراحته که چرا مثل همیشه نمیرم منت کشی و خودش برام نامه
آشتی کنان داده اون عضو خانوادم و نوشته که میخواد عوض بشه! اما من میخوام تنبیهش کنم.
البته قهر نیستم! اما باهاش سر سنگینم. باید بهش سختی بدم تا خودشو اصلاح کنه! تا خودش رو همیشه محق
ندونه! تو هم همسرت رو در درل ببخش تا سبک بشی اما برای تنبیهش بگذار به خودش بیاد.
بگذار بفهمه که شما چقدر سختی کشیدی اما خیلی بهش سخت نگیر که دوباره خسته بشه از ناز کشیدن.
با دست پس بزن با پا پیش بکش.
گاهی خودم رو میگذارم جای اون بنده خدا و میخوام درکش کنم! اما اون هم باید من رو درک کنه!
تو هم مثل من فقط احترام و همراهی میخوای! اما حالا که امده جلو یکم که گذشت و ناز کردی ازش بخواه که با کمک
هم اصلاح کنید زندگیتون رو. این یک نشونه مثبته. احتمالا تغییر سخته و زمان بر! اما میتونه با سیستم پاداش جزا
عهدتون رو تازه کنی و با جریمه در مقابل خلف وعده و پاداش با انجام درست امور به تغییرات مثبت همراهیش کنی.
میدونم سخته اما شدنیه.
موفق باشی دوست خوبم
:72:
راستی شمیم جان
تو این مدت تنهایی و گوشه نشینی بنویس تا از خشم و نفرت رها بشی! کلمات وقتی از توی ذهن روی کاغذ میان
باعث میشه که هم سبک بشی هم به افکار منفی اجازی ندی بارور بشه! کم کم که آروم شدی هم خودت رو می
بخشی هم هم همسرت رو وقتی که آروم شدی. اونم کم کم به خودش میاد
:72:
RE: راه حل مشکلاتم با شوهرم چیه؟(همچنان توقع توجه ازش دارم و وقتی بی جواب میمونه..... )
سلام شميم جان
من هميشه تقريبا همه تاپيك هاتو دنبال مي كنم و هميشه ياد خود مي افتم شرايط زندگي شما هم تقريبا يه جورايي شبيه منه ولي خوب البته گذشت شما بيشتر بوده هميشه نسبت به من.
خيلي خوشحال شدم از اين همه جرات مندي و قاطعيتت.خيلي خوب برخورد كردي.
:104::104::104::104::104::104::104::104::104::
اميدوارم روز به روز زندگيت بهتر بشه عزيزم.
خداوند هميشه با صابرينه و پاداش شونو ميده.
از اين من بعد هميشه آرامش و خوشي و سلامتي و شادي و صميميت در انتظار تو و همسرته عزيزم:72:.