چقد خوبه این تاپیک
وای خدایا خیلی بمن کمک میکنه مخصوصا گلنوش عزیز
نمیدونین چقد بمن تو کنترل رفتارام کمک بزرگیه
خیلی خوشحالم مشکلم به کمک این تاپیک حل میشه:227:
نمایش نسخه قابل چاپ
چقد خوبه این تاپیک
وای خدایا خیلی بمن کمک میکنه مخصوصا گلنوش عزیز
نمیدونین چقد بمن تو کنترل رفتارام کمک بزرگیه
خیلی خوشحالم مشکلم به کمک این تاپیک حل میشه:227:
به خودم قول داده بودم که هیچوقت حتی پیش خودمم تکرارش نکنم یا بهش فکرم نکنم
من اول بخاطر خدای خودم بعد بخاطر عشق و علاقه ای که به خانوم گلم دارم هم تا الان و هم تا آخرین لحظه عمرم تحمل میکنم
همسر من یه دختر خوش اخلاق و بسیار زیبا و مهربون و خوش صلیقه ست
یه دختر همه چی تموم که همیشه آرزوش رو داشتم
به حرفام گوش میده و رو حرفم حرف نمیزنه حتی اگه به ضررش باشه
هیچ مشکلی باش ندارم جز . . .
جز اینکه نسبت به من خیلی بی توجه هستش
یه جورایی براش بی اهمیتم حتی میشه گفت بی ارزشم البته من اینطوری فک میکنم آ
تو بحثامون من حتی بهش {تو} هم نمیگم ولی اون هرچی که دوست داره بم میگه ولی بعدش معذرت خواهی هم میکنه
مشکل خونوادمو تو سرم میزنه و منو تحقیر میکنه(من هیچوقت پدر مادر نداشتم حتی یدونه فامیل هم ندارم :302:)
تو این 4 سالی که ازدواج کردیم حتی یه بارم بش بی توجهی نکردم یا حتی کاری نکردم که شک کنم از دستم ناراحت شده یا نه
چیزی جز محبت و توجه ازم ندیده ولی من و درک نمیکنه
من تا قبل ازدواج میشه گفت کاملا بی کس و کار بودم تنهای تنها واسه همینم ازش انتظار دارم بم عشقشو نشون بده و دوست داشتنشو ببینم میدونم شاید اون با تمیز و مرتب نگه داشتن خونه یا تهیه غذاهای خوب این کارو داره میکنه ولی من دوست ندارم عشقش رو غیر مستقیم نشون بده
حتی نزدیکی هامونم که شاید ماهی یک بار باشه با اکراه شدید از طرف اون پذیرفته میشه و هیچ حسی هم توش نیست کاملا از رو رفتارش مشخصه که فقط از رو وظیفه تن به نزدیکی میده
فداکاریمم(به نظرم فداکاری نیست من خودم اسمشو دوست داشتن میذارم) این بوده که تا حالا اعتراضی به این وضع نکردم حتی طوری هم رفتار نکردم که متوجه بشه من از این رفتاراش ناراحت میشم همیشه خودمو کنترل کردم و بهش لبخند زدم
راستیتش یه جورایی هم میترسم که بش چیزی بگم آخه پیش خودم میگم نکنه اون فکر کنه من آدم زیاده خواهی هستم
امیدم به خداست
ببخشيد كه موضوع تاپيك رو منحرف ميكنم
اما آقاي مهرداد61 ميتونيد يه تاپيك واسه حل اين قضيه ايجاد كنيد
حتما دوستان راهنمايي هاي خوبي دارند،موفق باشيد
پارسال بود که من و همسرم سر یه قضیه ای درگیر شدیم و یه هفته هیچ ارتباطی با هم نداشتیم ..
کار به جایی رسیده بود که همسرم گفت طلاقت میدم و منم گفتم مهریه مو میذارم اجرا !!
بعد یه هفته من به مادرشوهرم زنگ زدم و گله کردم که چرا همسر به من زنگ نمیزنه و مث بچه ها قهر کرده و ...
شبش همسر زنگ زد و مثلا اشتی کردیم ..
فرداش اومد دنبالم که بریم خونه شون .. تو راه باز هم سر یه مسئله ای با هم بحثمون شد و من گفتم منو برگردون خونه .. اونم لج کرد و گفت باید بیای خونه ی ما ..
وقتی جلوی در خونه شون پیاده شدم راهمو کج کردم که برم سر خیابون و تاکسی بگیرم و برم خونه .. همسرمم سریع ماشینو پارک کرد و اومد جلومو گرفت و تو کوچه درگیر شدیم ..
همه ی همسایه هاشون جمع شده بودن .. دستامو گرفته بود و به زور منو رو زمین میکشید و میگفت باید بیای خونه ی ما ..
منو برد خونه و در رو قفل کرده بود و میگفت دیگه نمیذارم بری .. زنمی باید بمونی اینجا ..
و تو دعوا جلوی مادرش هر چیزی که از من و خانواده م میدونست رو گفت و ابرومونو برد .. هیچ وقت انقدر احساس حقارت نکرده بودم .. جلوی مادرش خیلی تحقیرم کرد و ابرو برام نذاشت .. منم هیچی نگفتم و فقط گریه میکردم ..
بعد که اروم شد منو برد تو اتاق و گریه کرد و معذرت خواست .. گفت دست خودم نبود ..
با اینکه خیلی دلم شکسته بود و ابروم رفته بود و از غصه دلم میخواست بمیرم بخشیدمش ..
از همه ی حرفها و تحقیرهایی که کرده بود گذشتم ...
ما زنها خیلی راحتتر از مردها میبخشیم. راستی چرا اینجوریه؟! اگر یک صدم کارهایی که یک مرد بر سر همسرش میاره رو زن بر سر اون بیاره، حتی دیگه توی صورتش نگاه نمیکنه!! نمیدونم فقط توی جامعه ما اینجوریه و یا اینکه در همه دنیا همینه! فقط میتونم بگم که اگه کارهایی که همسرم بر سر من آورد و من بخشیدمش، اگر من همون کارا رو من انجام میدادم مطمئن بودم که الان از هم جدا شده بودیم و آبروی من رو هم پیش همه برده بود!! ولی من بخشیدمش و آبروش رو هم حفظ کردم ولی هیچوقت نمیتونم فراموش کنم!! میتونی گذشت کنی ولی زخمی که در دل به جا میمونه به سختی ترمیم میشه :302::302:
من سعی میکنم به اون گوشه زخمی دلم مراجعه نکنم و تا اونجایی که ممکنه شاد باشم. ولی گاهی وقتا به اونجا که سر میزنم، زخم رو احساس میکنم و یکهو تمام وجودم تیر میکشه!:302::302:
امیدوارم خداوند مهربانم به همه دل شکسته ها کمک کنه:323:
زنها راحتتر از مردها عفو ميکنندنقل قول:
نوشته اصلی توسط زیبا کردستانی
روانشناسان در بررسيهاي جديد خود دريافتهاند که زنان بيشتر از مردان توانايي آن را دارند که افکار خود را از يک واقعه بد و ناگوار خلاص کرده و ديگران را عفو کنند.
گروهي از متخصصان روانشناسي در اسپانيا با بررسي تفاوتهاي ميان دو جنس در نسلهاي مختلف در مورد موضوع بخشش نشان دادند که زنان آسانتر و بهتر از مردان ميتوانند ديگران را ببخشند.
به گزارش روزنامه ديلي ميل، اين متخصصان معتقدند که والدين آسانتر از فرزندان ميتوانند بار يک مصيبت را از روي شانههاي خود بردارند و در ميان بزرگسالان، زنان بهتر از مردان ميتوانند با آسيبهاي روحي کنار بيايند و کساني را که اين مصيبت را بر ايشان وارد کردهاند، ببخشند.
بخشش يک صفت عالي و حتي يک توانايي شخصيتي است که در همه افراد به يک اندازه وجود ندارد و موضوع تربيت از سوي خانواده نقش مهمي در اين زمينه ايفا ميکند.
مهمترين عامل براي بخشيدن، حس همدردي است. زنان بيش از مردان حس همدردي دارند و بنابراين از توانايي بالاتري در تشخيص افکار و احساسات ديگران برخوردار هستند و در اين گونه موارد واکنش مناسبتري از خود نشان ميدهند.
نتايج اين تحقيقات بر اساس سنجش توانايي بخشيدن ديگران نشان ميدهد که عبور از احساسات منفي از قبيل نفرين کردن، خشم، عصبانيت و تنفر مستلزم يک عمل داوطلبانه است که بايد به انسان آموخته شود و اولين و موثرترين آموزگار در اين زمينه والدين و مناسبترين محل ياد گرفتن اين صفت مثبت خانواده است.
در اين بررسيها، روانشناسان اسپانيايي روي 140 نفر شامل والدين بين 45 تا 60 ساله و فرزندان آنها تحقيق و آزمايش انجام دادند.
دانش روانشناسي در سالهاي اخير به دنبال شناسايي روشهايي موثر براي يادگيري بخشش و توجه به آن به عنوان اصلي مهم در زندگي مثل خوردن غذاي سالم و مراقبت از خود بوده است.
اين روانشناسان موفق شدند دريابند که محيط هاي خانوادگي نقش مهمي را در انتقال ارزشهاي اخلاقي ايفا ميکنند. همچنين فرزندان ميتوانند اين ارزشهاي آموخته شده در خانواده را در مدرسه نيز به ديگران بياموزند.
اين متخصصان همچنين فاکتورهايي را شناسايي کردند كه ميتوانند بخشيدن را آسانتر کنند.
مـــــــنــــــــــبـــــ ـع
زماني كه ميخواستيم جشن عروسي بگيريم همسرم وضع ماليش خوب نبود
منم خواستم كه به جاي اينكه برام سرويس طلا بخره
بريم و يه سرويس از يكي از آشناهامون كه طلافروش بود براي اون شب قرض بگيريم
اولش راضي نميشد ولي با اصرار من قبول كرد
هنوزم حتي خانواده خودش اين مساله رو نميدونن
ولي حيف كه.....................
نقل قول:
نوشته اصلی توسط گلنوش67
داشتم با خودم فکر میکردم که کدوم گذشتی که در زندگی مشترک داشتم رو بنویسم که چشمم افتاد
به نقل قول گلنوش 67 عزیز.
خیلی خوشحال شدم.
یاد اوری خیلی خوبی بود
خیلی خیلی سپاسگزارم گلنوش عزیز
و خدا رو شکر میکنم بابت داشتن همچین فرشته ای.
امشب اولین مهمونیه خونه مشترک تو خونمون برپا میشه
منم حسابی مضطرب و در تکاپو دیشب وسط همه کارا بهم گفت تو با این تجمل گرایی تو مهمونی دادن کاری میکنی که نه مهمونی رفتن بهمون خوش بگذره نه مهمونی دادن
تو اوج خستگی بدجور حالمو گرفت رفتم به بهونه نماز تو اتاق یه کمی گریه کردم وقتی اومدم بیرون اصلا به رو خودم نیاوردم و باز نشستم کنارشو گفتم و خندیدم
اما خیلی دلم شکست
---------------نقل قول:
نوشته اصلی توسط بهار رهنورد
چقدر روح و دل بزرگی داری. خیلی تحت تاثیر حرفا و برخوردت با ناراحتیات قرار گرفتم.
دعا کن منم صبر و دیدگاه تو رو نسبت به کم ملاحظه ای هایه همسرم داشته باشم و حرفامو بتونم تو دلیم نگه دارم مث تو..