RE: بالاخره من خوب هستم یا بد؟( میشه یه نفر ظاهرش خوب باشه اما در واقع خوب نباشه؟)
بجث خارج از محیط نیست
قضیه اینه که این تالار منو با خودم درگیر کرد
و خوب منم پاسخم برای مدیر بود و خودشون در جریان هستن منم دیگه توضیح اضافی ندادم.
ممنون از همراهیت عزیزم
اما هیچ مشاور و دکتری به من نگفت دوز احساسم انقدر بالاس که باید با دارو کنترل شه تو هم اگه اعتقاد مدیرو داری میتونی کسیو بم معرفی کنی تا برم پیشش یا دارو خاصی پیشنهاد میکنی؟
حتی مشاوری که اس سی آی به من معرفی کرد و سه جلسه رفتم پیشش بم گفت من خیلیم منطقیه رفتارم و شخصیت احساسیمو محدود کردم و نذاشتم رو زندگیم تاثیر بزاره و یه جورایی احساسم منزوی شده
شاید علت تعارض من این سایته و نظرات متفاوت شما با مجیط بیرون ....و البته وابستگی بیش از حد من به اینجا به خاطر اینه که تو بدترین شرابط روحی وارد اینجا شدم و وقتی حیلی تنها بودم اینجا ماوا شده بود برام
RE: بالاخره من خوب هستم یا بد؟( میشه یه نفر ظاهرش خوب باشه اما در واقع خوب نباشه؟)
عزیزم من اصلا تخصص تجویز دادن یا ندادن دارو رو ندارم..و حرف من اصلا دارو نیست.
من فقط حدسمو گفتم که زود رنج و شکننده ای و خوب به نظرم تا وقتی اینطوری هستی باید کمی مراقب خودت باشی.
نقل قول:
قضیه اینه که این تالار منو با خودم درگیر کرد
شاید هم اینطوره..اما ما اینجا میایم که سود ببریم..ازش استفاده کنیم نه اینکه این همه با خودمون درگیر بشیم.
کل حرف من این بود باید از کنار یه سری مسائل گذشت چون فقط خودمونو ازار میدیم.چه اون مسئله مجازی باشه چه حقیقی..وقتی سر و کله زدن با اون موضوع باعث ازارمون میشه بهتره رهاش کنیم.
شاید من نتونستم منظورمو درست بگم و چون نمیخوام بحثت منحرف بشه اینجا دیگه پست نمیذارم.
گمونم خودم یه دور دیگه باید افت احتمالی مشاوره رو بخونم.بلاخره ادمی ممکن الخطاست.
موفق باشی
RE: بالاخره من خوب هستم یا بد؟( میشه یه نفر ظاهرش خوب باشه اما در واقع خوب نباشه؟)
نقل قول:
نوشته اصلی توسط مدیرهمدردی
مشکلی که شما را به تعارض می اندازد و تحت فشار قرار می دهد. شدت هیجانات و احساسات شماست این احساسات و هیجانات لزوما بد نیستند مثل شادی، عشق، دلسوزی، مهربانی ، اما وقتی مرکز ثقل آدمی و تصمیم گیریهایش به دوش احساسات می افتد جزر و مد های فراوان می گیرد و ثباتش کم می شود.
این فشارهای احساس می تواند ناشی از : فشار شوق، شادی، نگرانی، ترس، دلشوره، بدبینی، دلزدگی، خستگی و ملالت، تعجب، حیرت و ... باشد. همه این احساسات و هیجانات خود متاثر از افکارها و باورهای اتوماتیک هستند که ممکن است خود بخود به شما هجوم بیاورند و ساعتها ذهن شما را درگیر کنند.
غالبا چنین مراجعانی بسیار با هوش ، زرنگ و از قدرت بالای ذهنی برخوردارند. و متاسفانه احساسات همه این صفات مثبت را در اختیار و کنترل خود می گیرد و به ضد خود تبدیل می کند. یعنی مراجع از توانمندیهای خود برای توجیه خویشتن و آسیب به خود و دیگران بهره می گیرد. لذا دارو درمانی نخستین+ رواندرمانی پسین می تواند زمینه مناسبی فراهم آورد. .
یکبار دیگر به دقت این حرفهای مدیر را به عنوان یک متخصص مطالعه کن .
مدیر همدردی روانشناس تالار هست و مطمئناً نسبت به همه مراجعان دلسوز و هدف اصلی تالارش نیز کمک تخصصی هست . و آنچه بیان داشته کلیتی بر اساس رفتارهای شما در همین تالار هست .
موضع گیری شما و ناخوشایند بودن این حرفها برایت یعنی همان هیجانی برخورد کردن که البته باید بگم که نسبت به قبل کاملاً مشهود هست که سعی کنترل هیجان در واکنش داشته ای .
عزیزم تالار همدردی یک موقعیت مناسب برای تمرین و حتی شناخت خود است . واکنشها ، شکل تعاملات ، موضع گیریها و نوع نگاه ما در این تالار به مسائل خود و دیگران با آنالیز درست می تواند شناختی نسبی به ما بدهد و با آموزه هایی که داریم یا می آموزیم می توانیم تمرین کنیم در جهت درست عمل کردن .
واقعیت این هست که گرفتار هیجانات و احساسات بودن برای خیلی از ماها هست . و آنچه باعث می شود که محور رفتار ما قرار بگیرد ، یکی آگاه نبودن بر همین است ، براینکه محور واکنشها ، تصمیمات ، موضع گیریها ، و رفتارمان احساسات و هیجانات ماست ، و دیگری ضعف در کنترل آنست .
بنده بنا به تجربه میگم ، یکی از عوامل ضعف در کنترل احساس ، حس خودکم بینی نهفته ای است که در لاک حق به جانب بودن ، خودمحوری ، تعصب شخصی و حتی گاه کمال گرایی خود را نشان می دهد ( با کسانی مواجه شده ام به شدت مغرور و به ظاهر با اعتماد به نفس بالا ، ولی واکنشهای آنها نشان داده از احساس خودکم بینی به این پوسته ها پناه برده اند )
بنا براین در خصوص هیجاناتت حرفهای مدیر را خیر بدان و توصیه به دارو درمانی برای کمک جهت تأمین آرامش است تا در هنگام آن آرامش تمرین عملی داشته باشی که کنترل هیجان ملکه شود ( وقتی غلبه هیجانات در درون تا حدی است که مارا سرگردان و آرامش را سلب و امکان تمرکز و آنالیز درست و تصحیح رفتار و افکار را از ما می گیرد دارو درمانی نیاز و کمک هست )
همین که درگیر این هستی که با توجه به نظر دیگران خوبی یا بد ، و در خلال این سنجش در مقابل راهنماییها نوعی واکنش دفاعی داری یعنی هیجان محوری .
آگاهی هایت زیاد است و هوشی سرشار داری ، و تمایلاتی مثبت و ..... اما به قول مدیر همه اینها در خدمت هیجاناتت قرار گرفته و موجب رنج خودت و دیگران شده ، وقتی با روانشناس از منظر آگاهی هایت و نقطه نظراتت و ... صحبت می کنی ، آنها که رفتار عملی شما را نمی بینند ممکن است بگویند مسئله ای نداری ، اما وقتی از برآشفتگی و زودرنجی هایت در مقابل دیگران و عصبانیت و تندی و پرخاشهایت و فحش و بدو بیراه نثار کردنها و عجله در واکنش و انتظارات .... بگویی و اینکه مکرر هست ( حتی در جاهایی که حق با تو باشد ) مطمئناً آن روانشناس و روانپزشک نظر دیگری خواهد داشت و به احتمال قوی دوره ای دارو درمانی را تجویز خواهد کرد که بهت کمک می کند تا در سایه آرامش اینگونه حاصله به تمرین کنترل هیجان بپردازی .
موفق باشی
.
RE: بالاخره من خوب هستم یا بد؟( میشه یه نفر ظاهرش خوب باشه اما در واقع خوب نباشه؟)
فکر نمیکنم بفهمی وقتی میگم هیچ مشاوری به من نگفت نیاز به دارو درمانی دارم جز شما دو نفر یعنی چی
من حداقل ده جلسه پیش مشاور رفتم و از همه این چیزهایی که میگی حرف زدم
من کلی هزینه و وقت صرف نکردم که برم پیش مشاور از مشکلاتم نگم ...
پس دیگه توضیح نمیدم :46:
شما هم بمونید رو موضع خودتون که فکر میکنم نشانه ضعف علمی و شناختیتون باشه و خوب از نظر روانشناسی میدونی که اعتراف به اشتباه سخته
من نیاز به راهنمایی دارم تو شناخت خودم و احساس درست داشتن به خودم
مشاورها خیلی کمکم کردن
اما خوشحال میشم اگه کسی از موضع لجبازی و دشمنی خارج باشه و دوستانه راهنماییم کنه
و نیاز ندارم که کسایی همش بخوان بم تلقین منفی کنن اونم آدمهایی که تخصصشو ندارن باز مدیر همدردی شاید به خاطر حرفهایی که بعضی ها دربارم زدن به شناخت غلط رسیده اما تو که اصلا تخصص نداری فقط مطالعه آزاد داشتی تو مباحث روانشناسی در حالی که مشاور من دکترای روانشناسی داره و البته تخصص و کلی تجربه برخورد واقعی با آدمها و مشکلات واقعی نه اینترنتی پس مطمئنا اون بهتر منو میشناسه
من راهنمایی های شما رو پذیرفتم و پیش مشاور رفتم چیز بیشتری به من گفتین جز این حرف؟؟؟ فکر نمیکنم در مقابل راهنمایی ها جبهه گرفته باشم و شاید اگه جبهه میگرفتم بهتر بود و به قول شما به تعارض نمیرسیدم
RE: بالاخره من خوب هستم یا بد؟( میشه یه نفر ظاهرش خوب باشه اما در واقع خوب نباشه؟)
تو همین برخوردهای اینجا یک نشانه ای هست برات اگر صادقانه خودت رو نگاه کنی.
من کاری ندارم که تشخیص مدیر و فرشته مهربان درست هست یانه. اصلا کارشناس نیستم که بخوام بگم درسته یا نه.
اما من میپرسم تو هم از خودت بپرس:
چرا خودت رو اینقدر درگیر تشخیص اینها میکنی؟ چرا اینقدر برات مهمه که به قول خودت این دو نفر چه تشخیصی دادن برات؟ مگه نمیگی پیش ده تا مشاور و متخصص و ... رفتی. اون چیه که باعث میشه که اینقدر از تشخیص این آدمها ناراحت باشی؟ آیا خیلی خودت رو با خودت درگیر کردن؟ چرا تو با وجود تشخیص اون همه متخصص باز با خودت درگیر موندی؟ چرا نمی تونی خیلی راحت بهشون بگی: نه. تشخیص شما غلط است. چرا مجبوری داد بزنی برای گفتن این حرف و تو هر چی داد میزنی باز هم انگار اینا نمی فهمن و قبول نمیکنند تشخیصشون اشتباه بوده؟
به نظر من در اولین پستت بعد از جواب مدیر همدردی کار خیلی خوبی کردی که نظرت رو نسبت به تشخیص ایشون گفتی. این حق تو هست. در تمام زندگیت.
اما در جواب فرشته مهربان کاملا غلبه احساساتت مشخصه. خشمگینی. عصبانی هستی. حتی می تونم بگم احساس نفرت داری. از چی؟ جوابش رو باید خودت پیدا کنی.
به نظرم میاد که خانوادت این وسط قابل بررسی هستند.
آیا اونا اونقدر روی تو و افکار تو و باورهای تو از خودت نفوذ دارن که حرفهایی که از بیرون اونها رو تأیید کنه مثل تشخیص مدیر همدردی برات ارزش بیشتری پیدا میکنه و جدیشون میگیری با اینکه به ظاهر مخالفت می کنی؟ این مخالفت شدید ظاهریت هم به خاطر اینه که میخوای از شر اون قضاوت رها بشی اما نمیتونی. داد میزنی که من سالمم همه گفتن اما باز انگار اون صداهای درونی که از جانب خانواده (یا هر کسی که از کودکی با تو بوده) دارن تو رو قضاوت میکنند و تأیید بیرونی هم شدند بلند هستند. تو اونا رو بیشتر قبول داری هر چند نمیخوای این طوری باشه.
آیا با خودت صداقت داری؟ این یک ارزش اخلاقی نیست که فوری بگی آره آره من صداقت دارم و از نبودش بترسی. ممکنه که هیچ وقت یاد نگرفته باشی و اصلا ندونی چطوری میشه آدم با خودش صداقت داشته باشه. اما این شرط اساسی خودشناسی هست به نظر من.
آدم اگر با خودش در صلح باشه همه چیز درست میشه. من هم رهرو این راهم و قصد نصیحت ندارم.
مطمئن تر از قبل بهت میگم که تو به اندازه کافی خوب هستی. مشکلت اینه که نمیتونی به خودت بقبولونی که به اندازه کافی خوبی چون یک عده آدم که فکر میکنی قبولشون داری بهت گفتن این طور نیست اتفاقا این صدایی که میخواد بهت بگه که تو خوبی هم دست بردار نیست و میخواد جلوی تمام اون صداهای درونی یک جوری قد علم کنه. همین نشانه خوبیه دیگه. کمکش کن صداش رساتر و بلندتر بشه.
اما نه با رفتن پیش ده تا مشاور. با شناخت صداهایی که میخوان خفش کنن.
بهت خوندن این کتاب رو پیشنهاد میکنم. البته همراه با تمرین و بررسی خودت:
تحلیل رفتار متقابل: روشهای نوین در روانشناسی
http://www.adinebook.com/gp/product/964683955X/ref=sr_2_1000_1/490-9363436-8280277
RE: بالاخره من خوب هستم یا بد؟( میشه یه نفر ظاهرش خوب باشه اما در واقع خوب نباشه؟)
خانوادم کاملا منو قبول دارن و با مشاور رفتن منم مخالفن چون اعتقاد دارن مشکلی وجود نداره ( اونا فقط همیشه همه چیزو تذکر میدن حیتی چیزهای معمول رو مثلا پدرم همیشه بلااستثنا که میخوام برم خرید میگه کارتت جا نذاری مراقب باش رسید بگیر دو بار نزن و... در حالی که من 5 ساله با کارت خرید میکنم و..)
در ضمن من نسبت به محیط این تالار حساس شدم قبول دارم که خیلی کارشناسانه نیست و الکی حساس شدم و الان خیلی بهتر از قبلم
کم کم حساسیت هام از بین میره و رو سیاهی میمونه به ذغال
و به این نتیجه رسیدم که وقتی به راحتی در محیط واقعی میشه مشکلو حل کرد نباید از آدمهایی کمک خواست که هویت واقعی ندارن
RE: بالاخره من خوب هستم یا بد؟( میشه یه نفر ظاهرش خوب باشه اما در واقع خوب نباشه؟)
اینها نقل قولهایی از پستهای خودت هست:
1:
چون خانوادم معتقدن من زود رنج عصبی و پرخاشگرم ...
... میگم بابا تو خانواده همه اینا رو میگن من بی مسئولیتم دلم نمیسوزه فلان بهمان .... آخرش میگه اشکال از خانوادته!!!
... به مامانم که میگم حرفای مشاورو میگه : تو ظاهرت غلط اندازه!زیادی ظاهرت خوبه...
8:
... البته اون خیلی خوبه من ظرفیتم پایینه ( چیزی که خانوادم میگن) ...
12:
این تنها راهیه که گردش رفتار منفی تو خانواده متوقف شه ( حداقل از نظر من چون به نظر همه فقط رفتار من بده) ...
14:
تو بچگی همه دوسم داشتن و تا 16 سالگی فوق العاده بودم ..چون ساکت بودم با اینکه مخالف نظر دیگران بودم اما حرفی نمیزدم
وقتی شروع کردم به اظهار نظر بد شدم
26:
خانوادم کاملا منو قبول دارن و با مشاور رفتن منم مخالفن چون اعتقاد دارن مشکلی وجود نداره ( اونا فقط همیشه همه چیزو تذکر میدن حیتی چیزهای معمول رو مثلا پدرم همیشه بلااستثنا که میخوام برم خرید میگه کارتت جا نذاری مراقب باش رسید بگیر دو بار نزن و... در حالی که من 5 ساله با کارت خرید میکنم و..)
پر از تناقض!
تو جرأت داری بر خلاف خانوادت حرفی بزنی؟ جرأت داری اونا رو پیش خودت محکوم کنی؟ حتی اگر تو ظاهر مخالفت کنی. جرأت داری با خودت صادق باشی؟ من فکر نمیکنم.
حدس من اینه که پدر و مادرت شخصیتهای قوی ای دارن. حالا یا تحصیلات بالا دارن یا از نظر مالی موفق هستند. به هر حال برای خودشون جایگاه اجتماعی دارند و همین کار تو رو سخت تر میکنه. نفوذ اونا رو بیشتر. عادات و روشهای اشتباه اونا رو موجه تر.
من با حذف پست مخالفم. جوانه یا هر کس دیگه ای. اصلا پس فردا من. باید خودش رو اینجا بریزه بیرون. اگر قراره به هم (یا حتی خودش به خودش) کمک کنیم اول باید قشنگ دیده بشه. هم خوبی هاش هم بدی هاش. باید خودش بتونه بعدا بیاد خودش رو ببینه. یک ماه دیگه بیاد ببینه که برخودش با تشکر ویدا چی بوده. حتی اگر مغرضانه می نویسه. بالاخره یک جایی باید باشه که آدم بتونه خودش باشه با تمام بدی ها و خوبی هاش. اگر همه چیزمون رو نریزیم بیرون هیچ وقت نمیتونیم خودمون رو نگاه کنیم و هیچ وقت هم به صداقت با خود نخواهیم رسید.
RE: بالاخره من خوب هستم یا بد؟( میشه یه نفر ظاهرش خوب باشه اما در واقع خوب نباشه؟)
خوب همه اینا واقعا وجود داره :-)
خوشحالم مطلبیو که پاک شدو خوندی :46:
تو روانشناسی اولین چیزی که بت یاد میدن خود خواهیه
و خوب این تالارم شخصیه و باید منافع شخصی صاحب تالار حفظ شه . البته آدمهای اطرافش!
RE: بالاخره من خوب هستم یا بد؟( میشه یه نفر ظاهرش خوب باشه اما در واقع خوب نباشه؟)
نقل قول از تو:
به این نتیجه رسیدم که وقتی به راحتی در محیط واقعی میشه مشکلو حل کرد نباید از آدمهایی کمک خواست که هویت واقعی ندارن.
ببین باز با خودت صادق نیستی!
RE: بالاخره من خوب هستم یا بد؟( میشه یه نفر ظاهرش خوب باشه اما در واقع خوب نباشه؟)
دوستان و استارتر تاپیک
لطفاً تاپیک را به حاشیه نبرید ، تاپیکهای مشاوره ای جای برخورد با اعضاء نیست ، و همچنین جای برون ریزی احساسات مثبت و منفی افراد نسبت به همدیگر .
همانطور که بارها در خصوص قوانین همدردی و همچنین اهداف آن یادآوری شده ، تاپیکهای مشاوره ای جای چالش و پرخاش و اعتراض و حرف و حسابهای شخصی با اعضاء یا حتی مدیران نیست ، اگر کسی برای مسئله ای تاپیکی باز می کند لازم است به دنبال روند مشاوره ای تاپیک باشد و از واکنشهای شخصی نسبت به افراد بپرهیزد تا بتواند بهره مفید و تخصصی از تاپیک ببرد و حاشیه ایجاد نشود .
انتظار داریم هم جوانه و هم دوستانی که وی را راهنمایی می دهند این نکات را توجه کنند .
بدیهی است تاپیکهایی که به چالش و برخوردهای شخصی سوق کند قفل خواهد شد .
با تشکر
.