RE: ازدواج با پسری که معتاد است. چجوری خانوادم رو راضی کنم؟
باز ممنون همون طور که فرشته مهربان گفتن من دارای یه حس دلسوزی تخریب کننندم که همیشه خودمو واسه بفیه فدا کردم یعنی خودمو دوس نداشتم الانم که عزت نفسم اعتمادم رو از دست دادم بیشتر دچار حس منفی به خودم شدم دیروز رفتم پیش مشاور گفتم از هیچی لذت نمیبرم نه از کارم نه از درس خوندنم انگار فقط فرشته نجات شدن واسه دوستم خوشحالم میکنه ایشونم اصلا چیزه خاصی نگفت فقط گفت خودتو دوس داشته باش ولی راهشو نگفت گفت تو مسئول مشکلات ایشون نیستی گفتم من باعث طلاقش شدم مشکلاتشو بیشتر کردم ولی گفت یه لحظه به عقب برگرد تو چه چیزای از دست دادی گفتم همه کار کردم واسش سره خانوادم کلاه گذاشتم با ابروم بازی کردم هر خواستگار و پیشنهادی رو که به مراتب ازش بهتر بودن رد کردم کلی واسه اصلاحش گریه کردم نذرو نیاز کردم وقتی داشتم اینا رو میگفتم خودم فهمیدم من خیلی بیشتر ضربه خوردم این در جواب دوستانی که واسه بهم خوردن نامزدیشوت منو سرزنش میکنن.بم بگید چجوری به خودم بیشتر ازون بها بدم دیگه ترحم نکنم
RE: ازدواج با پسری که معتاد است. چجوری خانوادم رو راضی کنم؟
دوست عزیز الان یه عالمه خاطرات مختلف داری که یاداوریشون برات ازار دهنده است.تو اول باید این خاطرات رو تملک کنی یعنی بار احساسیشون رو بگیری.
میشینی ریز به ریز خاطرات 6ساله ات رو با جزئیات مینویسی..گریه میکنی..داد میزنی..خودتو کاملا تخلیه میکنی...بعد روی همشونو خط میزنی و مینویسی بخشیدم و رها کردم و میسوزونی و خاکسترشو تو سینک ظرفشویی میریزی.
هر چی یادگاری و..ازش داری دور میریزی..اهنگ غمگین گوش نمیدی..رمان عاشقانه نمیخونی..تو جمعهایی که صحبتشون این چیزاست فعلا نمیری.
یه دفترچه یادداشت برمیداری برای خودت.از خودت تشکر میکنی..قربون صدقه خودت میری..برای خودت کادو میخری....روز تولد یا بی مناسبت برای خودت هدیه بگیر..به خودت جایزه بده..یه شاخه گل..یه بستنی..(لازم نیست گرون یا بزرگ باشه).هر کار کوچیک مثبتی که انجام دادی تو دفترچت مینویسی و ازخودت تشکر میکنی...
به خودت نامه مینویسی.میگی چقد خودتو دوست داری..میگی به فکرشی..
هر شب قبل از خواب چند دقیقه به مسائل مثبت فکر کن..اگه فکر منفی اومد سراغت خیلی راحت بگو بعدی..و باز اگه فکر منفی اومد تو ذهنت بگو بعدی تا یه موضوع مثبت بیاد تو ذهنت.
موفق باشی
RE: ازدواج با پسری که معتاد است. چجوری خانوادم رو راضی کنم؟
پسر عمه ام اومد خواستگاریم خانوادم خیلی خوشحالن میخوام وسه اینکه واسشون جبران کن به حرفشون گوش بدم ولی دریغ از یه حس کوچیک یه اشتیاق .مادرم میگه حس تو خوشبختی بوجود میاد توام که خوشبخت میشی مشاورم گفت اگه مناسبه بش جواب مثبت بده میشه جایگزین زودتر یادت میره ولی وقتی تمام فکرو حواسم پیش یکی دیگس چجوری جانشین میشه حتی دیروز داشتم باش حرف میزدم اصلا یادم رفت پسر عمه ام تو خیالم فکر میکردم دارم اینو به دوستم میگم .نمیدونم کاره درستیه یا نه ولی ازین وضع خستم میخوام بشه وسیله نجاتم
RE: ازدواج با پسری که معتاد است. چجوری خانوادم رو راضی کنم؟
سلام دوست عزیزم .از نظر من اگه پسر عمه ات می تونه جایگزین اونی که دوستش داری بشه حتما اینکارو بکن چون هم رضایت خانواده رو داری هم خودت و می تونی راضی کنی .عزیز دلم اینقدر زندگی پستی بلندی داره که وقتی واردش می شی تنها چیزی که بهش فکر نمی کنی دوست داشتنه. خود من الان اینقدر مشکلات دارم که فراموش کردم کی هستم و برای چی دارم این زندگی رو ادامه می دم فکر می کنم دارم مجازات می شم.بخاط اینکه پدرم وقتی ما عقد کردیم تازه فهمید که شوهرم به درد من نمی خوره منم که توی عقد باردارشده بودم هیچ راهی جز مخالفت با پدرم رو نداشم .حالا هم دارم تحمل می کنم نه زندگی .پس راهی که به صلاحته برو اگر نظر منو بخوای یه مرد معتاد هیچ وقت برای تو شوهر مناسبی نمیشه.موفق باشی
RE: ازدواج با پسری که معتاد است. چجوری خانوادم رو راضی کنم؟
سلام...
پسر عمه شما ميدونه كه رابطه شما با اون آقا خيلي بيشتر از يه دوست ساده بوده؟؟؟
RE: ازدواج با پسری که معتاد است. چجوری خانوادم رو راضی کنم؟
begard جان..اصلا اینکارو نکن..با پسرعمه ات صحبت کن و براش توضیح بده الان تو شرایطی نیستی که بتونی برای ازدواجت تصمیم بگیری..ازش بخواه یه مدتی رو بهت فرصت بده تا بتونی روی خودت کار کنی..بعد پیش یه مشاور خوب برو و ازش بخواه بهت کمک کنه تا بتونی زخم روحی رابطه قبلیت رو درمان کنی.از خونوادت هم بخواه تو این زمان بهت کمک کنن و یه مدت حرف ازدواج بهت نزنن تا اماده بشی..فقط وقتی واقعا برای ازدواج اماده شدی تصمیم بگیر و جواب مثبت یا منفی بده.
نقل قول:
حس تو خوشبختی بوجود میاد توام که خوشبخت میشی
دنبال خوشبختی تو ازدواج نگرد..خوشبختی ساختنیه..یه پایه ازدواج تویی..که باید تلاش کنی تا خوشبختی رو بسازی.
هر وقت به مرحله ای رسیدی که تنهایی هم حس خوشبختی کردی فارغ از هر پسری ،،اونوقت برای ازدواجت تصمیم بگیر.
موفق باشی
RE: ازدواج با پسری که معتاد است. چجوری خانوادم رو راضی کنم؟
begardعزیز سلام ..
درست میگی عزیزم فرد معتاد بیماره .. و به هرکسی به دفعات زیاد میشه فرصت داد برای جبران ..
اما این فرصت برای کسیه که امیدی به اصلاحش باشه و در اصل خودشم آمادگی پذیرش تغییرات رو داشته باشه !
شما هرچقدر فرصت بدی تا وقتی باهاش زیر یه سقف نرفتی نمیتونی بفهمی واقعا ترک کرده یا داره بهت دروغ میگه ! عزیزم حاضری این ریسکو بکنی و با زندگی خودت و خانواده ت و احتمالا یه بچه بازی کنی ؟؟؟ اگر که ایشون به شما گفت ترک کرده و شمام باهاش ازدواج کردی و وقتی رفتین خونه ی خودتون ایشون دوباره این کارو تکرار کنه چی ؟ اونوقت تمام پلهای پشت سرتو خراب کردی و هیچ راه برگشتی نداری ..
شما بکارتتو از دست دادی .. این خیلی مسئله ی مهمیه .. اما نباید به خاطر یه اشتباه یه اشتباه دیگه انجام بدی ..
مطمئن باش کسی که لیاققتو داره میاد سراغت .. و اگه دوستت داشته باشه همون جوری که هستی قبولت میکنه ..
خودتو دست کم نگیر و خودتو فدای دیگران نکن .. خوبه که به همدیگه کمک کنیم اما تا جایی که خودمون اسیب نبینیم !
نظر شخصی من اینه که رابطه تو با این اقا قطع کنی .. کامل کات کن [b].. چند ماه اذیت میشی ولی فراموش میکنی ..
من به مدت ۶ سال درگیر یه رابطه ی ناسالم بودم .. و دیوونه وار طرفمو دوست داشتم .. یه روز خیلی بی دلیل رفت و من با اینکه خیلی اذیت شدم اما با خودم کنار اومدم و یه سال بعد نامزد کردم ! به همین سادگی !
RE: ازدواج با پسری که معتاد است. چجوری خانوادم رو راضی کنم؟
خسته ام ازین زندان که نامش زندگیس پس خوشیهای دنیا ماله کیست.ممنون ازتون بابت راهنمایتون.الان تقریبا 2 ماه میگذره آروم شدم ولی قبلا اگه ترکش 10 سالم طول میکشید حاضر بودم باش زندگی کنم حتی یادمه بش گفتم موقعه ترکت اعصابت خراب شد یبا به من فحش بده دیوونه شدی بیا منو کتک بزن ولی بعدش پاک شو .چیکارا نکردم واش هزار مطب و مقاله خوندم درباره اعتیاد فهمیدم میشه با کنگره 60 ترک کرد ولی خودش نمیخواد میگه من الان پاکم ولی دروغه .دیگه کاریش ندارم من تلاشمو کردم.به پسر عمه ام گفتم تا یک سال نمیخوام ازدواج کنم گفت منتظرت میمونم ولی کاش نمیموند ازش بدم میاد نمیخوام دیگه به کسی وابسته بشم
RE: ازدواج با پسری که معتاد است. چجوری خانوادم رو راضی کنم؟
سلام ببخشید مجبورم این تاپیک رو ادامه بدم چون یه مشکل جدید دارم .راستش دوستم دیوونه شده زده به سرش این 2 ماهی که گذشت اینقد ناراحت بود چند باری باش حرف زدم بش اس دادم که اگه اصلاح بشی خانوادمم تورو قبول دارنو این حرفا ولی چون میدونستم اصلاح نمیشه باش قطع رابطه کردم ولی خیلی دلم براش میوخت چند روز پیش باز زنگ زد بش حرف زدم بش دلگرمی دادم ولی وقتی گفتم دیگه بم زنگ نزن دیوونه شد گفت آبروتو میبرم تمام اس لین چند وقتو میارم نشونه برادرات میدم که بفهمن باز باهم حرف زدی دیروزم اومد محله کارم که به قوله خودشابروریزی کنه ولی چون شلوغ بود فقط پرسه میزد چون پدرمم اینجا ار میکنه دیدش فهمید اومده واسه مزاحمت منم گفتم نمیدونم ولی یه شکایت بر ضدش تشکیل داده که گفته این اقا به زور دخترمو برده والانم داره مزاحمت میکنه ولی خیلی میترسم بیاد اسمسارو بشون نشون بده بگه خودش بام حرف زده باز ابروم بره و از طرفین منم مقصرم دلم نمیخواد واسش دردسر شه اگرچه اون خیلی واسه من دردسر درست کرده.چیکار کنم به پدرم بگمازش شکایت نکنه یا ؟
RE: ازدواج با پسری که معتاد است. چجوری خانوادم رو راضی کنم؟
به نظر من شما این 6 ساله خیلی اشتباه کردی خیلی زیاد تاوانشو داری میدی که از دست دادن بکارته از دست رفتن اعتماد خانوادته وابستگی عاطفیه.بکارتت که راه برگشت نداره چون هیچی به اندازه صداقت مهم نیست ترمیمش یه دروغ واسه شوهر اینده شماست.از دست رفتن اعتماد خانواده برگشت پذیره اما خیلی کند زمان بره.اینو بدون که هیچکس هیچکس تو این دنیا بعد از خدا به اندازه مادر و پدرت دوست ندارهو نگران نگران اینده ات نیست.پس به پدرت بگو نذار شکایت کنه و این مساله بشه یه گره کور که حل کردنش به مراتب سخت تر میشه.بگو حاضری هر کاری بکنی تا همه چی درست شه منتظر ناراحتی و عصبانیت پدرت باش اما تموم میشه.وابستگی عاطفیت هم به دست خودت حل میشه کافیه بخوای موفق باشی