RE: تنوع طلبی در رابطه با پسرا یا رابطه مشکل داره؟باعث شده تو ازدواج دودل بشم.
سلام بهار
با "فرشته مهربان" عزیز کاملا موافقم!
گاهی ما نیاز داریم به سفر ، سکوت و آرامش!
از بس بهت باید و نباید کردن و سرزنش شدی همش میترسی که خوب نباشی یا درست عمل نکنی یا درست
انتخاب نکنی یا همسرت در آینده دلت رو بزنه و غیره و غیره...
تو ترس از قضاوت شدن داری و خانواده این وسط بی تقصیر نیستن!
اما برای حل همه این سوالاتت بگو :
تعطیل است!!!
و یک مدت به خودت استراحت بده! به فکرت به ذهنت! رها کن همه چیز رو!
تو دائم میخوای دیگران قضاوتت کنن! اما همه که جای تو نیستن!
از نظر من بهار اینطوریه :
بهار یک دختر منطقی ، باهوش ، بسیار زیرک ، شاد ، عاقل ، با احساسات لطیف و بسیار لایق و کاردانه!
تو محشری عزیز دلم!
تو میدونی که کی و کجا چه کار کنی! نگران نباش ! عجله نداشته باش! نترس!
فقط آروم باش! آروم آروم! روزی چند دقیقه تو سکوت مطلق چشمهاتو ببند و سعی کن به هیچی فکر نکنی !
بعد به تصاویر آرامش بخش مثل دریا و آرامشش فکر کن و حتی نسیمی که صورتت رو نوازش می کنه احساس کن!
اینکار باعث میشه بسیار ریلکس بشی...
انقدر هم از دیگران نخواه تو رو به نقد بکشن! یادمه ماههای اول از همه خواستی نقدت کنن!
این زیاد جالب نیست که دائم نگرانی دیگران چی فکر می کنن!
فقط خودت باش بهار! همین! اونوقت می بینی با تمام کاستی ها و خوبی ها ، تو بی نظیری!
:46:
:72:
RE: تنوع طلبی در رابطه با پسرا یا رابطه مشکل داره؟باعث شده تو ازدواج دودل بشم.
بهار جان من نمی تونم دقیقا راجع به سوالت نظر بدم یعنی ممکنه اشتباه کنم.
ولی این چیزی که به نظرم می رسه اینه که شما هنوز آماده ی ازدواج نیستی. یعنی هنوز وقتش نشده.
یا باید از نظر فکری به جایی برسی که بخوای واقعا یه نفر همراهت باشه برای بقیه ی زندگیت. یا اینکه باید عاشق بشی.
من فکر می کنم شما همونطوری که با دخترا دوست می شی با پسرا دوست می شی و یه مدت باهاشون اشنایی داری. یعنی کنجکاوی. بعدش که اشنا شدی باهاشون و چیزی ندیدی واسه کنجکاوی بیشتر دیگه سرگرمی ای نداری که بخوای باهاشون ادامه بدی. مخصوصا که پسر هم هستن و فکر می کنی حتما باید وقتی با یه پسر دوست می شی به فکر ازدواج باشی. یعنی باهاشون مثل یه دختر دیگه ای که باهاش دوست می شی شروع می کنی + اینکه کنجکاو هم هستی چون پسرن و ما توی جامعه امون جدا از هم بزرگ می شیم. بعد هم که گذشت به جای اینکه یه دوستی یا اشنایی سالم مثل همونی که با یه همجنس داری رو باهاشون داشته باشی یکدفعه عذاب وجدان می گیری می گی این پسره و منم دیگه کاری باهاش ندارم!
به نظر من همونطوری که با یه دختر رفتار می کنی بهتره با یه پسر رفتار کنی فعلا. یعنی دوست و همکار باشن واست. سنتو نمی دونم اما به نظر میاد سنت کم باشه. پس بهتره وقتی ازدواج کنی که واقعا امادگیشو داری. اگه سنت کم نیست که بتونی صبر کنی و فکر می کنی گزینه های ازدواجتو از دست می دی نمی دونم چه کار کنی.
اون تنوع طلبی که به شما گفتن فکر نمی کنم در موردتون درست باشه. اون بیشتر تنوع طلبی جنسیه. وگرنه کسی که ازدواج می کنه اگه هم یه روزی به این نتیجه برسه که دیگه نمی خواد با همسرش زندگی کنه زندگی نمی کنه و ممکنه به این نتیجه برسه که با شخص دیگه ای می تونه خوشبخت شه. اما کسی مثل شما اگه به جایی برسه که واقعا اماده ی ازدواج باشه شوهرشو عوض نمی کنه قاعدتا، اونم به تعداد زیاد! دوستای غیر صمیمی، یا حتی محل زندگی و کار و وسایل و این چیزاشو عوض می کنه!
البته اینا نظر منه و شما خودت به وضعیت خودت بیشتر اگاهی داری.
RE: تنوع طلبی در رابطه با پسرا یا رابطه مشکل داره؟باعث شده تو ازدواج دودل بشم.
همه مسائل رو رها کنم؟؟چطوری؟؟پس چطوری حلشون کنم؟؟
اینجا مرتب بهم گفته شد نگرش من به خونوادم اشتباهه..من این حرف رو 50 درصدقبول دارم و 50 درصد اعتقاد دارم خونوادم هم مقصرن..من گفتم پدرم در عین حال که خوش قلب و شریف و احساساتیه اما زورگوئه..اما شما بهم گفتین بهار مقصر تو و دیدگاه توئه..دوربین رو طرف خودت برگردون...خوب من سعی کردم دوربین رو طرف خودم بچرخونم اما هنوزخیلی چیزا حل نشدن.
بذارین یه مثال بزنم.فقط میخوام بدونید اینکه میگم پدرم زور میگه توهم ذهنی من نیست..پسر خاله من که سنش تقریبا بالا رفته از پدرم خواست اگه موردی برای ازدواج میشناسه بهش معرفی کنه..پدرم خواهر دوستش رو معرفی میکنه و شرایط اون خانوم رو به پسر خالم میگه..پشرخالم میگه نه.من میخوام زنم چند سال از من کوچیکتر باشه...و قبول نمیکنه...اما پدرم سر خود میره با برادر اون دختر حرف میزنه.از اون طرف پسرخالم با یه خانوم دیگه اشنا میشه و نامزد میکنه.پدرم وقتی میفهمه کلی دلخور میشه و با مامانم دعوا میکنه که چرا من رو سنگ رو یخ کردن؟
هر چی پسر خالم میگه من که گفتم اون خانوم رو نمیخوام چون سنش بالاست اما فایده نداره..
از اونطرف هم خدا میدونه اون دختر بخاطر وعده الکی خواستگاری چقد دلش شکسته؟؟
پدر من میگه خیر همون که من گفتم..خوب این یعنی چی؟
پدرم برای زنی(زن و مرد هم نداره ) که تو خونه است و بیرون کار نمیکنه هیچ ارزشی قائل نیست..مرتب به مامانم سرکوفت میده و میگه کاش با زن کارمند ازدواج میکرده.کافیه یه زن ببینه که شاغله دیوونمون میکنه ازبس تعریف میکنه..
من نمیتونم خودم رو به حماقت بزنم و هیچی نبینم نشنوم ونگم...
وقتی میگم از اینکه زحمات من رو به اسم خودشون تموم کنن ناراحتم بهم حق بدین..چون شنیدین که میگن قربون بند کیفتم تا پول داری رفیقتم..خونواده منم این مدلین تا وقتی موفقی باهات خوبیم بعدش به ما ربطی نداره...عین جمله به ما مربوط نیست رو بارها بهمون گفتن وقتی ازشون کمک خواستیم..
اونوقت انصافه خودمون رنج بکشیم و تا موفق شدیم یهو بیان دورمون؟؟؟اما موقع کمک پا پس بکشن و بگن به ما مربوط نیست؟؟
من هنوز در عجبم و ذهنیت من ازمحبت والدین متفاوت از رفتار ایناست.
ربط چیزایی که گفتم به این تاپیک اینه که من نمیتونم بیخیال بشم چون تحت فشارم...
موفق باشید
RE: تنوع طلبی در رابطه با پسرا یا رابطه مشکل داره؟باعث شده تو ازدواج دودل بشم.
عزیزم نمی دونم کی گفته نگرشت به خونوادت اشتباهه. خود تو داری بین اونا زندگی می کنی و هیچکس بهتر از تو نمی تونه بگه می دونه وضعیتتو.
ولی یه چیز دیگه هم شاید باشه در مورد اینکه خیلی هنوز حس ازدواج نداری. ممکنه زوج واقعا خوشحال ندیدی. اگه ببینی می فهمی واقعا زندگی مشترک می تونه لذت بخش باشه. من دیدم کم ولی توی زوج هایی که سن پایین با عشق ازدواج کردن دیدم.
اگه اینطور باشه که زوج هایی که تا حالا دیدی بیشتر به جای اینکه همراه هم باشن و باعث پیشرفت هم بشن برای هم مانع درست کردن و از زندگی هیچی نفهمیدن، خیلی طبیعیه که ناخودآگاه نخوای ازدواج کنی.
ولی امیدوارم آدم زندگیتو، همونی که بتونین همه ی عمر کنار هم زندگی کنین و همیشه هم خوشبخت باشین، پیدا کنی و خوشحال باشی همیشه.
RE: تنوع طلبی در رابطه با پسرا یا رابطه مشکل داره؟باعث شده تو ازدواج دودل بشم.
نقل قول:
نوشته اصلی توسط بهار66
سلام اقای مسافر زمان
نقل قول:
آیا در گذشته رابطههای دوستی داشتین؟ زیاد؟
باید اینو جواب بدم؟؟؟؟اره داشتم اما زیاد نبوده..اونموقع که جذابیت رابطه اول شاید برام بوده اما بعد ازگذشت یه زمان کوتاه زود تصمیم به کات میگرفتم.الان میدونم چون اون رابطه ها اساس درستی نداشتن ناخوداگاه ازطرف من پس زده میشدن.
نه با خواستگارها شناخت غیر رسمی ندارم منظورم پنهانیه..اگه باشه خیلی کوتاهه اونم چون میخوام خودم اول بشناسمشون.
روند خواستگاری برای من معمولا طولانیه یه جورایی تو خونواده ما خیلی کِش پیدا میکنه..گاهی زیاد از حد
اما راستش این تاپیکو زدم چون یه نفر بهم گفت کسی هستم که تنوع طلبم و ممکنه بعد از مدتی از همسرم خسته بشم و دلم بخواد برم سراغِ ((اون میگفت یه مرد دیگه)) اما من میگم یه کار دیگه.چون میدونم اهل خیانت نیستم.یعنی میدونم اینجوری نیستم که شوهر کنم بعد برم با یکی دیگه.
بهم میگفت سعی کنم بعد ازدواج هرچند وقت یه بار یه فاصله ای از هم بگیریم مثلا مسافرت تنهایی برم تا ازش زده نشم.
یه نفر دیگه هم بهم همینو گفت از اونایی که یه مدت بعد ازدواج نق میزنی میگی نمیخوام بریم طلاق..یا بری با یکی دیگه
حالا اینا برچه اساس بهم میگن!!
خودم میدونم مثلا روند خواستگاریم که خیلی طولانی میشه خسته میشم و نق میزنم و به هم میزنم اما فکر نمیکنم در این حد باشم.اما چون چند نفر بهم اینو گفتن ترسیدم.خوب البته وقتی تصور میکنم هم چندان جذاب نیست من و شوهرم همیشه ور دل هم باشیم..یه وقتایی ادم دنیای مستقلی و مجردیش رو هم میخواد.
شما هم اینطور فکر میکنید؟
ضمنا بهم میگن خیلی واسه ازدواج دل دل میکنم..میگن نترس..اینو راست میگن.میترسم
راستی اواتارتون خیلی قشنگه
موفق باشید
بابا تو دیگه کی هستی
ما همه جحوره اش رو دیدیم اما اینجوریش رو نه