سلام
واقعا بهتون تبریک می گم بابت عشقتون که اینقدر صادقانه و زیباست:72:
به حرفهای مدیر همدردی فکر کنید
ایشون عالی راهنمایی کردند و کلید حل مسئله رو بهتون دادند
نمایش نسخه قابل چاپ
سلام
واقعا بهتون تبریک می گم بابت عشقتون که اینقدر صادقانه و زیباست:72:
به حرفهای مدیر همدردی فکر کنید
ایشون عالی راهنمایی کردند و کلید حل مسئله رو بهتون دادند
ممنون از راهنماییتون دقیقا مشکل من اینه که خیلی خودم رو درگیر مسایل اون زن کردم ولی درموردش کنجکاوی میکنم. همسرم هم همین حرف رو میزنه میگه من درگیر یه قضیه ای شدم بخاطر گذشته ام که تمام تلاشم رو دارم میکنم که هرچه زودتر تمومش کنم ولی نمیدونم کی این اتفاق می افته. من نباید خوردم رو درگیر اون کنم چون این وسط خودم داغون میشم من روزی چندبار به اون زن پیامک میدم ولی هیچ پاسخی دریافت نمیکنم. و خودم اذیت میشم. همه تلاشم رو میکنم که دیگه باهاش ارتباطی نداشته باشم شاید یخورده آروم بشم....
سلام دوستای خوبم
الان یک هفته اس که به اون زن هیچ پیامکی ندادم یخورده آرومترم ولی هنوز فکرم مشغوله با همسرم هم اصلا درموردش حرف نزدم... واسم دعا کنین
مدیرهمدردی عزیز سلام امروز تصمیم داشتم همه حرفهایی که بهم زدید رو به همسرم از زبان خودم بهشون بگم ولی من چون خیلی زود اشکم میاد و دلم نمیخواد گریه کنم ترجیح دادم واسش بنویسم . امشب بهش نامه رو میدم امیدوارم حرفهام رو درک کنه مثل همیشه.... خبرش رو بهتون میدم:shy:
اصلا ی زن 50 ساله هیچ خطری واسه شما نداره و همسرتونم اگه ی روزی باهاش نیازاش براورده میشده دیگه الان قطعا نمیشه. جای مادرشه دیگه الان. حساس نشید (یعنی اصلا جای حساسیت نداره) بخصوص اینکه خودشم واستون گفته.اگر پنهون میکرد جای نگرانی بود که خوب این کار رانکرده و خودش بهتون گفته. تازه باید خیلی هم بیشتر بهش اعتماد کنید چون انسان درستی هستند(نه اینکه ذره ذره آب شید):310:
[بانوی گرامی انچه که بر میاید صداقت وایمانی است که در شما وهمسرتان موجود است نگران اینده نباشید مسئله اینده را اینده حل کنید ان خانم هم یکنفر بر سفره شما هرزنی (با تاکید)هر زنی اگر قدر وقیمت واقعی خود را عملا
بشناسد هیچ مردی (با تاکید) هیچ مردی ارزش برابری با او را ندارد این موضوع را علم واسطوره که واسطه علم وخرافات
است میگویداین موضوع به گناه بیفتد یا نیفتد که از زبان شما بیرون امد بیشتر متاسفم کرد تا اصل موضوع غرایز جنسی
مانند هر غریزه ای دیگر قابل تربیت وپرورش است مه متاسفانه وبا جنسی دیدن انسان در ما! ماهیت انسانی تا حد غریزه نازل شده است .به هرجهت مطمئن باشید به خاطر رضایت خداوندی عمل نمائید هر عاقبتی که پیش رو یتان باشد
خداوند حافظ خواهد بود اما در اندیشه سوئ استفاده هردو هم باشید-موفق باشید
دوست عزیز چیزی که شما میخواید باهاش کنار بیاید چیزیه برخلاف فطرت انسان!
شما تا قیامت هم که سعی کنید نمی تونید با همچین چیزی کنار بیاید و فقط قبح اینکار بیشتر برای همسرتون میریزه و شما داغون تر میشید
به نظرم باید سریع جلوی ایتکارو بگیرید
اگه همسرتون هر دینی به اون زن داره هیچ ربطی به صیغه کردن نداره! میتوننه بهش پول بدهو حتی به نظرم همینش هم باید از طریق شما که زنش هستید انجام بده ، نه مستقیم
خیلی زشته با کسی که قبل از شما روابط جنسی داشته الانم داره و شما هم می خواید بپذیریدش
من جای شما بودم تا حالا ... (ولش کن نگم بهتره)
با ادامه دادن روند فعلی داغون تر میشید، بهتره مستقیم برید سراغ اون زن و ازش بخواید از زندگیتون بره بیرون
خیلی جدی!
کبود عزیز
دقت کنید
اگر قصد کمک و همدلی دارید . لطفا در جهت راهنمایی های مدیر همدردی صحبت کنید .
كبود عزيز سلام
دوستاي خوبي كه واقعا راهنماييم كردين سلام...
من توي اين سه ماه اخير خيلي با همسرم صحبت كردم. پيش مشاور هم رفتم... يه گزارش بهتون بدم..
كبود جان من زندگيم رو دوست دارم عاشق همسرم و فرزندم هستم . شوهرم هم منو خيلي دوست داره و مثل چشمهام بهش اعتماد دارم. من چطور ميتونم چشمم رو روي محبت همسرم عشقش به زندگيش ببندم و بگم بخاطر اين مورد كوچيك و بي ارزش بريم جدا بشيم؟ نه اينقدر بچه نيستم كه بخوام بچه گانه تصميم بگيرم.
رابطه همسر من با اون زن به ماهي يك بار در حد يكي دو ساعت جهت رفع نيازهاي مالي و كارهاي خونش شده مثل هفته پيش كه لوله هاي خونش تركيده بود و از اداره آب اومده بودن درست كنند و چون تنهاست و توي كوچه خونش هم خانواده اي زندگي نميكنه به همسر من گفت يه ساعتي اگه ميتونه بره اونجا. نميگم من ناراحت نشدم چرا سنگ كه نيستم اذيت شدم ولي فرداش به خودم گفتم وجدان داشته باش يه آدم بي پناهي كه هيچكس رو نداره از شوهر تو كمك خواسته به رسم انسانيت وظيفه اش بود كمكش كنه... اگه آدم اينطوري با مشكلاتش برخورد كنه راحتتر ميتونه باهاش كنار بياد
همسرم ميگه من رابطه ام رو دارم يواش يواش باهاش كم ميكنم چون اگه يهو تمومش كنم برگشت پذيره و اون دوباره برميگرده چنانچه من قبلا سه روز يه بار بهش سر ميزدم ولي الان چهل روز هم ميشه يه سر بهش نميزنم. به نظر من اين بهترين روشه. اون زن خودش بايد به اين نتيجه برسه كه ديگه نبايد از همسر من انتظاري داشته باشه. دنبال هستيم يه جا نزديك محل كارش براش يه خونه بخريم آپارتماني باشه كه هم راحتتر باشه هم توي شهر باشه هم اينكه خيال همسر من راحت بشه. ايشون ميگه اگه خونش عوض بشه ديگه كاري باهاش ندارم چون نود درصد مشكلاتي كه اون زن داره بخاطر محل زندگيشه...
دعا كنيد زودتر بتونه اين خونه رو واسش تهيه كنه.
"من زندگيم رو دوست دارم عاشق همسرم و فرزندم هستم . شوهرم هم منو خيلي دوست داره و مثل چشمهام بهش اعتماد دارم. من چطور ميتونم چشمم رو روي محبت همسرم عشقش به زندگيش ببندم و بگم بخاطر اين مورد كوچيك و بي ارزش بريم جدا بشيم؟ نه اينقدر بچه نيستم كه بخوام بچه گانه تصميم بگيرم."
از ته قلبم به خاطر این نوع تفکرتون بهتون تبریک میگم! امیدوارم خداوند بهترین راه حل رو جلوی پاتون بذاره!:46::46:
"ميگم من ناراحت نشدم چرا سنگ كه نيستم اذيت شدم ولي فرداش به خودم گفتم وجدان داشته باش يه آدم بي پناهي كه هيچكس رو نداره از شوهر تو كمك خواسته به رسم انسانيت وظيفه اش بود كمكش كنه... اگه آدم اينطوري با مشكلاتش برخورد كنه راحتتر ميتونه باهاش كنار بياد"
:104::104::104:
آفرین! مطمئنم که خداوند اجر این نوع نگاه شما به هم نوعتون رو خواهد داد.