به هیچ وجه حاضر نیست منو ببینه.دیگه واقعا نمیدونم چی کار کنم.دارم دیونه میشم
نمایش نسخه قابل چاپ
به هیچ وجه حاضر نیست منو ببینه.دیگه واقعا نمیدونم چی کار کنم.دارم دیونه میشم
چه اصراری داری که حتما ترا ببیند ؟!
در این شرایط مثلا فکر می کنی چه نتیجه ای از صحبت خانواده ها می گیری ؟
دختر جان دندون روی جیگر بگذار . برای مشاور به او پیشنهاد بده و ابدا هم لازم نیست که فکر کنی باید با هم نزد مشاور بروید . خود مشاور به مرور اگر جای نزدیک شدن شما دو نفر وجود داشته باشد اینکار را خواهد کرد .
:302:من مشاور رفتم و همسرم هم چون نمیخواست منو ببینه مشاور تنها رفت یک جلسه ولی میگه دیگه نمیرم حتی جواب تلفن مشاورم نمیده.منم نمیبینه جواب تلفنمم که اگر بده میگه بیا توافقی جدا شو.من خوب چی کار کنم.3ماهه که هیچ کاری نمیکنه فقط با دلایل الکی میگه تموم
و چون هنوز متوجه ی مشکلات زندگی خودت نشدی همان بهتر که الان هیچ اتفاقی برات نیفته .
مشکلات زندگی الکی نیست . مسائل مهمی است که تو و همسرت را به وضعیت امروز کشانده . این سبک تفکر و احساس و عملکرد بی خیال را دور بینداز .
بنشین با خودت کلاهت رو قاضی کن .
ببین کجا اشتباه داشتی . بدون اینکه بخواهی نقش مظلوم ماجرا را به خودت بگیری .
آنجا که زیاده خواهی کردی . بچه بازی در آوردی . لوس و ننر بودی و تحمل کردنت از حد توان دیگران خارج شد . آنجا که بی خیال بود ی و شانه بالا انداختی و یا آنجا که کولی زیادی تا دادی تا از سر کمبود نوازش بگیری .............
بعد خواهی دید که شرایط امروز بهانه ی الکی نیست و پشت این الکی ها کلی حکایت و داستان خوابیده و.......
من از اولم گفتم که اشتباهاتم رو پذیرفتم.دلیل الکی همینه که نمیگه دلیلش چیه و فقط اصرار به طلاق توافقی داره.من نیاز به راهنمایی دارم نه سرزنش.دوره مشاورهای هم که مربوط به من میشده هم کامل شده همه این مشکلاتم توی دورهها پیدا شده و حل شده.همسرم هست که مشاوره نمیره و روی حرف خودش وایساده.
ستاره عزیز
می فهمم شرایط خیلی خیلی سختی داری کاملا شرایطت رو درک می کنم.چرا که وضعیتی رو که الان دچارش هستی چند ماه قبل من با تمام وجودم تجربه کرده ام.
ستاره جان بی شک تو اشتباهاتی در زندگی داشته ای مهم اینه که اونها رو متوجه شدی و تلاشت رو میکنی که دیگه اونها رو تکرار نکنی.مطمئنا همسرت هم اشتباهاتی داشته و جاهایی بوده که تو چشم بر روی آن خطاها بسته ای.
عزیزم سعی کن آروم باشی. دوستان گفتند من هم با توجه به تجربه خودم میگم بحث رو به خانواده ها نکشون به خصوص اگر همسرت از خانواده ت هم شاکیه و نظر مساعدی بهشون نداره. ی مدت بهش فرصت بده میدونم که خیلی سخته اما ی مدت چند ماهه سراغشو نگیر. تو که طلاق نمی خوای اگه اون میخواد خودشم بره اقدام کنه. میدونم که سخته بلاتکلیف باشی اما اینجوری شاید اونم به خودش بیاد و منطقی تر فکر کنه.
من فقط تجربیات خودمو بهت گفتم و مشاوره کارشناسی بلد نیستم. ولی وقتی تاپیکتو خوندم دلم نیومد چیزی ننویسم.
امیدوارم مشکلت به زودی زود حل بشه. برات دعا می کنم.
ممنون عزیزم.من میتونم صبر کنم ولی متاسفانه با بی صبری حرفهای اطرافیان نمیدونم چی کار کنم.همه چیز رو سپردم به خدا.برام دعا کنید:302:
اشتباه تو در سپردن همه چیز به دست خداست .
خدا معجزه نمی کند .
مشاور هم معجزه نمی کند .
و اینکه دیگران حرف می زنند و بی صبری می کنند . برو قاطع به همه بگو در زندگی تو مداخله نکنند و در شرایط فعلی خودت و همسرت نیاز به این دوری دارید و نیاز هست که روی خودتان به شکل جداگانه کار کنید .
در شرایط فعلی هم به شوهرت کاری نداشته باش و اگر روشهای مشاور را در تغییر رفتار و احساس و افکار خودت به شکل مستقل نشان بدهی شوهرت شاید تحت تاثیر قرار بگیرد و به مرور تغییر کند .
میشه کمک کنید تا چه جوری این تغییر رو بهش نشون بدم با اینکه اصلا منونمیبینه و با من در ارتباط نیست؟:325:
:325: