RE: یادآوری گذشته و روابط قبلی همسرم عذابم می دهد
سلام گلم
ببین خانمی چه دختر دائی شوهرت خوب باشه چه بد (با توجه به اینکه نصف شب به قول خودت شوهرتو کشونده اونجا احتمالش زیاده که دختر نجیبی نباشه) حالا هرچی که هست مهم نیست، شوهرت شما رو انتخاب کرده ، پس تورو خیلی دوست داره و عاشقته، چون اگه دنبال اون بود خب میرفت با اون ازدواج میکرد، همیشه اینو آویزه گوشت بکن، که اگه شوهرم عاشقم نبود مجبور نبود منو انتخاب بکنه و برای یک عمر بخواد با من باشه.
ببین عزیزم این فکرا مثل خوره به جون آدم میفته ، نباید بزاری این افکار برتو غلبه کنه، تو باید قوی تر از این فکرای بیهوده باشی.
این فکرا باعث میشه بخوائی با شوهرت بحث کنی و دعوا کنی یا شاید بی احترامی کنی که روز به روز اونو بیشتر از خودت دور میکنی. گذشته هرکسی مربوط به خودشه و هیچ خرده ای نمیشه بر اون گرفت. هر انسانی یه گذشته ای داره و نباید اصلا روی اون زوم کرد.
موفق باشی.
RE: یادآوری گذشته و روابط قبلی همسرم عذابم می دهد
وای شیدا جون! خیـــــــــــلی سخت میگیری!
انگار یادت رفته فامیلشه ها !
نمیتونسته به فامیلش بگه به من زنگ نزن . شاید شخصیتش اینطوریه . آدم مهربونیه! رک نیست !
از همه مهم تر دلش نمیخاسته دخترداییش (فامیلش) حس کنه خانومش بهش حساسیت داره
دوست داره همه بدونن که خانومش روشن فکره بهش اعتماد داره و ازدواجش ، روابط اجتماعیشو محدود نکرده
انگار عادت داری همش نیمه خالی لیوان رو ببینی!
کمی هم نیمه پر رو ببین عزیزم ! اینطوری ببین که فقط و فقط به عشق و احترام تو جواب تلفن فامیلش رو نداده!
اینطوری ببین که همسرت چقدر مهربونه !
به این فکر نکن که اونا چه ارتباطی با هم داااااااااااااااااااااااا ااااااااااااشتن؛ فکر کن که فقط و فقط یه فامیله همین و بس! و اونی که تو قلب همسرته تویی شاید این آرومت کنه
همش اينو با خودت تکرار کن که همسرم فقط منو دوست داره و بهم وفاداره و به همسرت نشون بده که بهش اعتماد داري تا معجزشو ببيني
باور کن اگر به جای حساسیت و سوء ظن، نشون بدی که بهش اعتماد داری 180 درجه رفتار اون تغییر میکنه خودت هم اذیت نمیشی
دارم تجربیات خودم رو میگم تو هم میتونی امتحان کنی:305:
راستی یه چیز دیگه تو چرا خودت تلفن رو بر نداشتی و با دخترداییش حرف بزنی؟
دلیلش این نبوده که روت نمیشده ؟ یا غرورت نمیذاشته؟ یا دلت نمیومده؟
پس به همسرت حق بده وقتی تو نتونی با کسی که نمیشناسیش و فکر میکنم حتی هیچ وقت تا اون روز ندیده بودیش اینطوری برخورد کنی همسرت بتونه اینطور باهاش برخورد کنه!!
امیدوارم خیلی زود بتونی به این احساسات غلبه کنی برات آرزوی سعادت و شادکامی میکنم
RE: یادآوری گذشته و روابط قبلی همسرم عذابم می دهد
تنها دلیلی که گوشیو برنداشتم روم نمیشد ادمی هستم که هیچ وقت با کسی با تندی حرف نزدم نمیتونم بزنم برام سخت بود:302:
RE: یادآوری گذشته و روابط قبلی همسرم عذابم می دهد
نقل قول:
نوشته اصلی توسط shida21
تنها دلیلی که گوشیو برنداشتم روم نمیشد ادمی هستم که هیچ وقت با کسی با تندی حرف نزدم نمیتونم بزنم برام سخت بود:302:
خوب لابد همسرت هم نمیتونه با کسی با تندی حرف بزنه براش سخت بوده برای همین به تو گفته خودت جواب بده
RE: یادآوری گذشته و روابط قبلی همسرم عذابم می دهد
با سلام
به نظر من شما برای اینکه حساسیتتون کمتر بشه بشینید و مفصل راجع به این قضیه در فضایی کاملا دوستانه یعنی با حوصله و وقت زیاد با شوهرتون صحبت کنید همه حرفهای دلت رو بزن همه دلخوری ها رو بگو (البته نه با دعوا و یا حتی گله با مهربانی و آرامش) البته ظرفیت شنیدن حرفهای اون رو هم داشته باش !! و بعد که صحبت کردید و همه توضیحاتشون رو دادند دیگه واقعا سعی کن این موضوع رو فراموش کنی و دلایل شوهرتون رو بپذیری و دیگه به دید خودت تفسیرش نکنی بپذیر و برای همیشه تمامش کن این موضوع رو باید حالا که خودت تنهایی نمی تونی باهاش کنار بیایی از شوهرتون کمک بگیرید و ازش بخواهید که برای آرامش و حفظ صمیمیت زندگیتون دارید ابهامات دلتون و ذهنتون رو باهاش درمیان می گذارید موفق باشید .:72:
RE: یادآوری گذشته و روابط قبلی همسرم عذابم می دهد
راهنمايي شيدا خانم و اينكه ايشون نسبت به اين مسئله بي تفاوت باشن خيلي راحته.ولي باور كنيد انجامش سخته.من خودم به يه شكل ديگه با اين مسئله در گيرم.نامزد من همچنان تمايل دروني به رفت آمد با دوستاي دوران مجردي و دانشجوييش داره كه 3 سال از اون دوران ميگذره.بين اونا پسر هايي هم هستند كه تو روابط اجتماعيشون با جنس مخالف حد و مرزي نميدونن و درك نمي كنن نامزد من الان متاهل شده و همچنان اصرار دارن كه تو اكيپ هاي تفريحي و مهمونياشون شركت كنه.ايميل +18 ميفرستن.اس ام اس +18 مي فرستن.و اين مسئله منو به ستوه اورده و بعضي وقتا سر اين مسائل با نامزدم دعوام ميشه.البته نامزدم اين اواخر بهشون تذكر داده كه بي خيالش بشن ولي اونا همچنان بي خيال نميشن.اين مسئله باعث شده كه بهش بد بين بشم و اعتمادمو بهش از دست دادم و شب و روز تو استرس هستم.نميدونم چه كاري بايد انجام بدم؟
كلاً وقت گذروندن با دوستاش رو بيشتر از با من بودن ترجيح ميده.بعضي وقتا به خودم ميگم اي كاش دوسش نداشتم!!