RE: دعوا و قهرهاي الكي و تموم نشدني
دوست عزیز میدونی چرا راهنمایی نمیشی؟ چون فکر کنم همه خسته شدن بس که اومدن خوندن که تو هی گفتی " گریه کردم...":316: همه هم هی میگن گریه نکن، شما باز کار خودت رو میکنی،
انتظار داری یکی معجزه کنه، رفتار همسرت خوب بشه و... خودت باید همه چیز رو درست کنی. ببین عزیزم، منم مثل شما بودم، خیلی زود اشکم در میومد، اما به یه جایی رسیدم که دیدم واقعاً دارم شوهرم رو از خودم دور میکنم و دل زدگیش رو احساس کردم، واسه همین هم یه " ایست" به خودم دادم و الان از آخرین باری که گریه کردم، حدود یه ماه میگذره، اونم بخاطر دعوا و قهر نبود، وقت رفتنش بود و از سر دلتنگی. :302:فکر هم نکن زندگیم گل و بلبله و دلم خوش. من هم این روزا مشکل زیاد دارم اما میدونم با گریه حل نمیشه.
شما کاری کردی که گریه ات واسه همسرت شده یه چیز اعصاب خورد کن و تکراری درحالی که میتونستی کاری کنی که گریه ات اونقدر خاص و باارزش باشه که تا اشک از چشمات میاد، دل اون بلرزه. وقتی مدام ناله میکنی و اعتراض میکنی و گریه، انتظار داری اون هی بیاد قربون صدقه ات بره؟ مگه میشه قربون صدقه کسی رفت که همیشه بی انرژی و ناراضیه؟
قطعا همسرت تقصیراتی داره، مثل خودت. حتما اون هم بخشی ار رفتارها و حرفهای تورو درست درک نمیکنه اما اینجا طرف حساب همه تویی، نه اون. تو عوض شو و ایراداتت رو درست کن بعد اگر اون عوض نشد بیا اینجا بگو.
یه چیز دیگه، فکر کنم باید خیلی جدی به این فکر کنی که تو دیگه دوست شوهرت نیستی، الان وظایف همسری بر عهده توه. تو رو خدا قبل اینکه شوهرت روت هیچی حساب نکنه به خودت بیا و سعی کن عاقلانه برخورد کنی. خانوومی کن برای شوهرت و اونقدر بالغ و منطقی برخورد کن که روی تو به عنوان شریک زندگی حساب کنه نه یک دختربچه غرغرو. هی با خودت تکرار نکن " دوستش ندارم" اتفاقاً بشین خاطرات خوبتون رو مرور کن، از خوبی هاش بگو/
و آخرین مطلب: فکر میکنم تو مدام داری سعی میکنی دلسوزی و ترحم همسرت رو جلب کنی، گریه هات و خودزنی نشانه همینه، و این که کاش یه بلایی سرت بیاد که بهت توجه کنه. عزیزدلم این افکار خیلی کودکانه است و مال دخترهای نوجوونه نه من و شمایی که مسئولیت همسری رو به عهده گرفتیم. کاری کن همسرت جلب اراده و قدرت و خانومی تو بشه نه ضعف و نیازت. باور کن مردا از زنهای ضعیف و آویزون بدشون میاد.
کاش مریم 123 بیاد برات بنویسه، نوشته هاش آرامش بخش و راهنما است. حرفای بچه ها رو فقط نخون، بهشون فکر کن:305:
محکم باش دختر خوب، تو میتونی. امیدوارم یه روزی بیای بگی دیگه نه گریه میکنم، نه منت کشی، نه قهر
خوشبخت شی:46:
RE: دعوا و قهرهاي الكي و تموم نشدني
سلام خانومی
یه کار خیلی خیلی اشتباهی که میکنی این ذهن خونیه همسرته...یه نگاهی بکن...
خودت میبری و میدوزی...میگی اون حس دوست داشتنو ندارم چون حس میکنم اونم دوستم نداره....تو مگه از دل همسرت خبر داری؟ببین جمله ات رو...
ديگه مثل قبل دوستش ندارم فكر كنم حسم هم ناشي از اينه كه فكر ميكنم اون مثل قبل دوستم نداره
همش فکر منفی...
و قطعا مطمئن باش همسرت از حس بدی که تو بهش داری خبرداره....مگه به انتقال انرژیهای مثبت و منفی اعتقاد نداری...؟
این حس بدی که داری صد در صد روی رفتارت تاثی میذازه و مطمئن باش همسرت میدونه و فهمیده...
این حس بد ممکنه کار دستت بده ها ! از ما گفتن بود ...
خانومی شما هم در ایجاد این حس (که میگی دیگه اون عشق و علاقه قبلی رو نداره) خیلی مقصر بودی...
خیلی متاسفانه ضعیفی و این ضعیف بودنت جلوی خوب زندگی کردنت رو میگیره...اون داره بهت غلبه میکنه...به روحت..روانت...اعصابت...
از همین امروز شروع کن...مگه یه ادم بالغ نیستی؟
مگه اراده نداری؟
مگه بار مسئولیت یه زندگی رو قبول نکردی..؟
همسرت ازدواج کرده...یه دختربچه نگرفته که دم به دقیقه در حال گریه کردن باشه...
خانومی...یکی از علتهایی که کارشناسان به برخی تاپیکا اصلا سر نمیزنن و نظر نیمدن اینه که میدونن نظر هم بدن کسی گوش نمیکنه...
ما کارشناس نیستیم اما به شما میگیم این گریه های مکرر برای تداوم زندگیتون خطرسازه...اما شما بازم میای میگی نه..نمیشه..نمیتونم...آخ ! الانه که اشکم دربیاد !
همسرت به ارامش در منزل نیاز داره...به اندازه کافی در این دود و دم و در این گرونی و سختی داره زحمت میکشه..دوست داره وقتی میاد خونه ارامش داشته باشه...نه اینکه با خودش بگه :
وای الان برم خونه..نیلو دو باره میخواد بزنه زیر گریه
من بهت گفتم گریه های مکرر شما ایشون رو هم ضعیف میکنه و تا خودت نخوای کسی نمیتونه بیاد کمکت کنه
نمیتونیم که برات آمپول ضد گریه بزنیم..میتونیم؟!
فقط بهت میگیم نکن...و این خودتی که باید بدونی شمایی که بله رو گفتی و قراره مایه ارامش همسرت باشی این راهی رو که در پیش گرفتی غلطه
من اصلا به اختلافاتتون کار ندارم..شما در درجه اول باید ببینی میتونی موضوع به این سادگی (گریه کردن ) رو بذاری کنار یا نه...
RE: دعوا و قهرهاي الكي و تموم نشدني
سلام
از همتون ممنونم
مخصوصا مریم جون
از امروز دیگه گریه نمی کنم، حرفاتونو دوباره میخونم و بهشون فکر میکنم و عمل میکنم
کتاب 2 جلدی آنچه باید درباره مردان و زنان بدانیم رو خریدم از امروز میخونم
فقط خواهش میکنم تنهام نذارین خیلی ضعیفم هیچی بلد نیستم
به راهنماییاتون نیاز دارم
بهم میگین روش خوندن این کتاب چه طوری باشه تا بهترین نتیجه رو بده؟
RE: دعوا و قهرهاي الكي و تموم نشدني
نیلوجان سلام
خیلی خوبه کتابها رو تهیه کردین.معلومه بالاخره تصمیم جدی برای تغییر گرفتی:104:
اول از کتاب (رازهایی درباره مردان) شروع کن. این کتاب خیلی به زبان روان نوشته شده و کاملا کاربردی.
مثال خیلی داره که درکش رو راحتتر میکنه.
یه ماژیک داشته باش و جملات مهم و کلیدی رو پررنگ کن. بعد از تموم شدن هر فصل جملات مهم که پررنگ شده رو روی فلش کارتها بنویس(کاغذهای کوچک چسب دار یا هر نوع که دوست داری).
کاغذ ها رو روی یه صفحه یا دیوار نصب کن(جایی که اگر مهمون میاد تو دید نباشه اما خودت مدام ببینی)
این نکات رو مدام دوره کن تا ملکه ذهنتون بشه. از طرفی همسرتون هم ناخوداگاه میبینه و کنجکاو میشه.
کتاب یکسری تست و تمرین هم داره که حتما انجام بدید.
قبلا هم گفتم فعلا به همسرتون اصلا در مورد "کتاب زنان "چیزی نگید اگر خودشون پرسیدن و خواستن مطالعه کنن. میتونید کتاب رو کادو شده تقدیمشون کنید.
بعد از اینکه این جلد رو خوندید بیاید تا در مورد جلد(رازهایی درباره زنان) صحبت کنیم
موفق باشید:72:
RE: دعوا و قهرهاي الكي و تموم نشدني
سلام اقا احسان
شما چقدر راحت در مورد طلاق صحبت می کنید !!!!یعنی همه مردا اینجوریند؟
از حرفای همسرتون معلومه که فقط به فکر بیشرفت زندگیتون هستند اما خواستشون رو بد بیان می کنند که یک دلیلش شاید دید بد و جبهه گیرانه خود شما باشه
متلا در مورد همین موضوع خونه ،کاملا خواسته به جایی هست چون اگه الان تونستی به عنوان یه اولویت از الان به فکرش باشی و واسش برنامه ریزی کنی شاید بتونی صاحب خونه شی وگرنه تا اخر عمر مستاجری
اگر میگه از بابات کمک بگیر هم حرف بی منطقی نیست اولین شخص و نزدیکترین فردی که می تونید ازش کمک بگیرید(در حد وسعش)بدرتونه ایشون در برابر شما و متولد شدن شما مسئولند البته باز هم می گم در حد وسعش
اگر هم توانایی کمک کردن ندارند به همسرتون با منطق و مهربونی بفهمونید که خواستش برا شما مهمه و دلتون می خواد از بدرتون کمک بگیرید ولی بدرتون شرایطش رو نداره
منظورم اینه جبهه نگیرید بگید بابام نداره یا ... چون ایتجوری اون فکر می کنه شما به جا اینکه به فکر زندگیتون و ایندتون باشید دلسوزی بی جا واسه بدرتون می کنید
RE: دعوا و قهرهاي الكي و تموم نشدني
سلام عزيزم
مشكل اصلي خودت هستي كه خودت باور نداري يا ميگي ضعيفم يا ميگي افسرده هستم يا هيچي بلد نيستم
ببينم تا حالا شده در مورد خودت يك درصد مثبت فكر كني؟اگر اين طرز فكرت كنار نزاري مشكلت حل نميشه صادقانه بهت ميگم واقعا حل نميشه اول خودت اصلاح كن
RE: دعوا و قهرهاي الكي و تموم نشدني
سلام بچه ها
از وقتي تصميم گرفتم درست شم و ديگه گريه نكنم و كتاب بخونم كمتر از يك ماه ميگذره و تو اين مدت روزاي خوبي داشتيم حتي انگار مسعود هم سعي ميكرد خوب تر باشه
سعي كردم جلوي گريه هام رو بگيرم نيمي ازون كتاب رو هم خوندم
واقعا رابطه خوب و گرم و صميمي داشتيم
يكي دوبار بحث كوچولو داشتيم
اما ادامه ندادم و قهر نكرديم اما اون تا يك روز قيافه ميگرفت كه من با عادي رفتار كردنم باعث ميشدم دوباره به حالت اول برگرده
غير ازين دو مورد واااقعا روزاي خوبي داشتيم از همتون ممنونم
حتي من قبلها هميشه دلم ميخواست اون از سر كارش بهم زنگ بزنه يا اس ام اس بهم بزنه يا حالم رو بپرسه اما هميشه تا كاري نداشت سراغي ازم نميگرفت
اما تو اين مدت مخصوصا اين يك هفته آخر گاهي بي دليل زنگ ميزد گاهيم من زنگ ميزدم حتي يك بار زنگ زد گفت دلم تنگ شد!
اينو فهميدم كه اگه خودم چند بار زنگ بزنم مسعودم ياد ميگيره و جزئ قوانينش ميشه
اينا رو گفتم كه بدونيد چقدر سعي كردم و خوب شديم
اما وقتي بحثاي كوچيك پيش مياد حالم خيلي بد ميشه
و وقتي خودمو كنترل ميكنم و گريه نميكنم و دوتامونو دعوت به آرامش مي كنم واقعا حالم بد ميشه
دلم ميخواد بهش بدو بيرا بگم
آخه وقتي باهم خيلي خوبيم خوب خوب يهو قاطي ميكنه ديوونه ميشم نا اميد ميشم
ديشب داشت پشت كامپيوتر بازي ميكرد يه اس ام خنده دار بهش رسيد برام خوند ولي من متوجه نشدم و يكي دو بار پرسيدم يعني چي انگار كلافه شد اما خنديد گفت هيچي ولش كن
همينطور كه ميخنديديم نا خواسته جلوي ديدشو گرفتم يكم با عصبانيت گفت برو كنار منم خيلي بهم بر خورد با ناراحتي گفتم چرا به خاطر بازي سرم داد ميزني و رفتم تو قيافه
بازيشو قطع كرد ارومتر گفت من كه داد نزدم منم گفتم ناراحت ميشم اينطوري گفت داد نزدم اما من همونشكلي موندم يهو با عصبانيت گفت نيلو داري اعصابمو خورد ميكني عصبانيم ميكني
منم آروم گفتم وا چرا زود و الكي قاطي ميكني دادو بيداد ميكني من كه چيزي نگفتم گفتم اينطوري نباش يهو الكي داد نزن
با عصبانيت گفت گفت داد نزدم حالا هي گير بده هي تو بگو داد زدي تا عصباني شم حالا عصباني شده بودا عصبانيت از چشماش ميريخت (تو اين لحظه ها خيلي ميترسم)
دستمو آروم به نشونه سكوت گذاشتم رو لباش و گفتم طوري نشده كه فقط ميگم زود عصباني نشو گفت خوب بوسيدمش و اومدم كنار
اما دلم پر نفرت و بغض و ناراحتي شد نشستم سر كارم و هيچي نگفتم اما حالم خيلي بد شد داشتم ديوونه ميشدم آخه منم يه ظرفيتي دارم
واقعا اعصابم خورد ميشه وقتي خيلي باهم خوبيم يهو اينطوري ميشه
تا يه ساعت هركي كار خودشو انجام داد اما دوتامون تو قيافه بوديم بعدش من خيلي عادي باهاش رفتم خوابيديم و مثل هر شب بغلش كردم اما اون نه بيشتر از من تو قيافه بود
اما نصف شب تو خواب انگار يادش رفته باشه چند بار بغلم كرد حتي يه بار منو بوسيد اما صبح كه بيدار شد مثل روزاي قبل نبود تو قيافه بود اما همو بوسيديم و با قيافه گرفته رفت اما من خيلي عادي رفتار كردم
يك ساعت پيش هم بهم زنگ زد! گفت چه كار ميكني و گفت خونه چيزي لازم نداريم گفتم نه گفتم ناراحتي گفت نه گفتم چرا صدات ناراحته گفت خسته ام
حالا من دارم عادي رفتار ميكنم اما اگه اون همينطور قيافه بگيره كم كم عصباني ميشم ديگه داره طاقتم تموم ميشه
توروخدا بگيد چه كار كنم بگيد مشكل ما چيه؟؟؟؟؟
بگيد كجاي كارمون ايراد داره؟؟؟؟؟
راهنماييم كنيد
بگيد ديگه چه كار كنم؟؟؟؟
خيلي كلافه و نا آرومم
لطفا هر كي ميتونه زودتر راهنماييم كنه شوهرم چند ساعت ديگه مياد خونه دوست ندارم اين روزاي خوبمونو از دست بدم دوست ندارم احساسات منفيم برگرده دوست ندارم اون روزاي تلخ برگرده
خواهش ميكنم راهنماييم كنيد
هر ايرادي تو من و رابطمون ميبينيد بگيد؟؟؟
ميخوام خوب شم ميخوام خوبتر شيم نميخوام دوباره خراب شه
چه كار كنم انقدر زود عصبي نشه؟؟
خيلي نا ارومم كمك ميخوام خواهش ميكنم:323::323::323::325::325::325:
RE: دعوا و قهرهاي الكي و تموم نشدني
نیلو جان سلام
خوشحالم که زندگیتون خوبتر شده عزیزم :46::43:
دیشب کارت خوب نبوده که وقتی داشته بازی میکرده جلوی دیدش رو گرفتی.نه اینکه کارت بد بوده، نه اصلا ، ولی وقتش نبوده .
خوب اذیتش کردی اونم یکم لحنش رو تغییر داده گفته برو کنار .اگه اونم با تو همین کارو کرده بود شاید تو هم همین عکس العمل رو داشتی ولی اونم منظور خاصی نداشته .
يكم با عصبانيت گفت برو كنار منم خيلي بهم بر خورد با ناراحتي گفتم چرا به خاطر بازي سرم داد ميزني
خیلی همه چی رو جدی میگیری عزیزم. باور کن زندگی ارزش این ناراحتی ها و غصه ها رو نداره . به خاطر مسائل کوچیک و خیلی خیلی پیش افتاده خودت رو ناراحت نکن .
حالا هم که اومد خونه ، خوشحال باش و خودت رو خیلی معمولی نشون بده .اگه ناراحت بشی دوباره این موضوع کشدار میشه .
RE: دعوا و قهرهاي الكي و تموم نشدني
نیلو جان سلام
دوستان راهنمایی خوبی برات گذاشتن و شما هم کمابیش سعیت را انجام دادی تبریک عزیزم
به نظر من سعی کن وقت فراغت خودتو با یک سرگرمی که دوست داری پر کنی
وقتی انسان کار مورد علاقشو انجام بده احساس خیلی خوبی داره و بهتر مشکلات رو مدیریت میکنه
در رابطه با همسرت تمام تلاشت را روی قطع سیکل قهر و آشتی بزار
فکر نکن بحث و دلخوری نباید باشه بلکه سعی کن موقع ناراحتی یا بحث مرزی قرار بدی
یعنی گفتگوی روزمره رو انجام بده اما سر وقتش مذاکره کن
در آخر تاکید میکنم قهر هیچ نتیجه ای نداره پس از زندگیت حذفش کن
دوست عزیزم برات شادی و موفقیت آرزومندم:72:
RE: دعوا و قهرهاي الكي و تموم نشدني
درود بر دوستان عزیز
خیلی خیلی خوشحالم آبجی نیلو داری رشد میکنی قد میکشی و بزرگ میشی همینجوری ادامه بده :104:بعنوان یه مرد میگم ماها واقعا از زنای ضعیف و گریه کن خوشمون نمیاد نیگا نکن همش تحکم میکنیم اخم میکنیم اینکارو کن یا اونکارو همش باد خالیه اتفاقا دوس داریم بعضی وقتها همسرامون نظر بدن مخصوصا مخالفت کنن اینجوری فکر میکنیم میتونیم روشون حساب کنی.:163: اینم بدون یک: 5سال طول میکشه با رفتارای هم آشنا بشین و شماره دو:حتی 50% تفاهم هم داشته باشین واقعا خوبه خیلی خوبه فکر کنم شما دارین.راستی تا یادم نرفته بگم از اون نوشته رفتی توی اتاق بعد اینکه جلو مامان گریه کردی زدی توی سرت اونم زد توی سرت بغلت کرد و خوابیدین نظر شخصیمه:یه لحظه واقعا حس کردم همسرت دوست داره خیلی هم دوست داره فقط میخواد شادت کنه و همیشه بخندونت وقتی میبینه ناراحتی و شاد نیستی هم فکر میکنه قوی نیستی هم فکر میکنه شووهر خوبی واست نبوده :311: آی با این کلمه شووووووووهر حال میکنم وقتی کش میاد :311:
:323: ایشالله رابتطون از اینی هم که هست بهتر بشه خیلی بهتر دفعه بعدی بیای از شادی و خنده هات بگی دلمون شاد شه بخدا دلم پوسید از بس توی تالار ناله شنیدم :311:
شاد و پیروز و سربلند باشی در پناه ایزد منان بدرود:72:
ديشب داشت پشت كامپيوتر بازي ميكرد يه اس ام خنده دار بهش رسيد برام خوند ولي من متوجه نشدم و يكي دو بار پرسيدم يعني چي انگار كلافه شد اما خنديد گفت هيچي ولش كن
همينطور كه ميخنديديم نا خواسته جلوي ديدشو گرفتم يكم با عصبانيت گفت برو كنار منم خيلي بهم بر خورد با ناراحتي گفتم چرا به خاطر بازي سرم داد ميزني و رفتم تو قيافه
بازيشو قطع كرد ارومتر گفت من كه داد نزدم منم گفتم ناراحت ميشم اينطوري گفت داد نزدم اما من همونشكلي موندم يهو با عصبانيت گفت نيلو داري اعصابمو خورد ميكني عصبانيم ميكني
منم آروم گفتم وا چرا زود و الكي قاطي ميكني دادو بيداد ميكني من كه چيزي نگفتم گفتم اينطوري نباش يهو الكي داد نزن
با عصبانيت گفت گفت داد نزدم حالا هي گير بده هي تو بگو داد زدي تا عصباني شم حالا عصباني شده بودا عصبانيت از چشماش ميريخت (تو اين لحظه ها خيلي ميترسم)
دستمو آروم به نشونه سكوت گذاشتم رو لباش و گفتم طوري نشده كه فقط ميگم زود عصباني نشو گفت خوب بوسيدمش و اومدم كنار
اما دلم پر نفرت و بغض و ناراحتي شد نشستم سر كارم و هيچي نگفتم اما حالم خيلي بد شد داشتم ديوونه ميشدم آخه منم يه ظرفيتي دارم
================================================== ================
اینو جا انداختم بگم
خوب شد دیدم بخدا من جای شوهرت بودم قاطی میکردم هیچی با کیبورد میکوبیدم توی کلت :311: اه آخه این چه اخلاق زشتیه داری خوب ما مردا به کامپیوتر علاقه داریم یا فوتبال یا خبر سیاسی اقتصادی(خودم عاشقشم نباشه دق میکنم) اینو چرا نمیخواین متوجه بشین:302: دیگه اینکارو تکرار نکنی هیچوقت.بعدشم خیلی پررویی شب کنار هم میخوابین بغلت میکنه از خوابش میزنه نصف شب بیدار میشه بغلت میکنه بوست میکنه بازم طلبکاری؟!!!!!!!! واقعا پررووووووووووووووویی اینکه نصف شب بیدار شده بوست کرده میدونی یعنی چی؟یعنی نتونسته بخوابه یعنب دوست داره یعنی بفکرت بوده از دلت در بیاره اونوقت تو چیکار میکنی؟میری جلوی کامپیوترش هی اذیتش میکنی خوب نکن خواهر من نوکرتم نکن هرکی باشه قاطی میکنه :72: