به نظر من اشتباه شما این بوده که با یک زن ازدواج کردید نه یک مرد! بهتر بود زمان انتخاب بیشتر مرد بودن طرف رو محک میزدید.
نمایش نسخه قابل چاپ
به نظر من اشتباه شما این بوده که با یک زن ازدواج کردید نه یک مرد! بهتر بود زمان انتخاب بیشتر مرد بودن طرف رو محک میزدید.
مرسی از اینکه نظر دادید.از جمعه قهریم امشب هم به شامی که پخته بودم لب نزد نون و پنیر خورد.باهاش حرف میزنم البته حرفای ضروری.امشب احساس کردم بیشتر خودشو میگیره.
از مریم123 بهار66 فرشته مهربان و مخصوصا اقای sci خواهش میکنم خواهش میکنم کمکم کنید من خیلی بچه و خامم
سلام ساره جان
اینقدر نگران نباش از این قهر و آشتی ها اول زندگی زیاد پیش می اد
می دونی اشکال شما اینکه با هر قهر بی مورد همسرت خیلی زیاد منتشو کشیدی و با این کار در واقع تشویقش کردی که دفعه بعد هم قهر کنه
بهت گفتم وقتی می ره تو قیافه و قهر اصلا به روی خودت نیار و عادی بر خورد کن اینگار که هیچ اتفاقی نیافتاده
وقتی رابطه شما با هم خوب و به قول معروف گل و بلبل شد بشین صحبت کن و دلیل اینکه ناراحت شده و قهر کرده رو جویا شو اینطوری نباشه که راحت ازش بگذری
و براش توضیح بده که چه قدر از قهر های بی موردش ناراحت میشی و .......
مرسی اقلیما جان از توجهت.این چند روز کاریش نداشتم ولی دیشب که معمولی باهاش برخوری کردم خودشو گرفت.حتما از راهنماییهات استفاده میکنم مرسی
اگه شما از اول تاپیک منو با دقت میخوندید تاکید من بر عشق زیاد به همسرم رو متوجه میشدید.من عاشق شوهرم هستم و به مردانگیش ایمان دارم.شما تازه وارد هستید امیدوارم افت های احتمالی در کار مشاوره را مطاله فرمایید تا از این به بعد اگه خواستید به کسی مشاوره بدید باعث گمراهیش نشید.نقل قول:
نوشته اصلی توسط eshgh-zibast
سلام منم همین مشکل رو دارم
اوایل خیلی سعی می کردم نازشو بکشم اما روز به روز بدتر شد
و اگر روزی نازشو نکشم متهم به خیانت و بی علاقگی می شم.
شکاک بودنش و قهر کردنش باهم واقعا روح و روان منو اذیت می کنه.
کلی از کارام عقب می مونم و میبینم که یک هفته فقط سر یک مساله کوچیک بحث کردیم.
بااین که من هیچ وقت کاری نمی کنم که مطابق حرفای اون نباشه ولی بازم یه مساله ای پیدا می شه.
جدیدا بهم ریختم و دیگه نمی تونم آروم بمونم و خودم هم جوابشو می دم:97: و قهر میکنم ولی بازم این من هستم که باید رابطه رو درست کنم:316:
من و اون هم دیگه رو خیلی دوست داریم و کلی لحظه های عاشقانه باهم داریم.فقط این شک کردن ها و قهر هاست که واقعا امونمو بریده.
خیلی سعی کردم راهکارهای دوستان رو تو همدردی اجرا کنم ولی با حرف و چند تا جمله نمی شه مشکل رو مطرح کرد و مشکل رو حل کرد.
مشاوره هم که نگو اگه بفهمه دیگه هیچی نمی خوام کار پنهانی انجام بدم چون در این صورت متهم به تمام اتهامات گذشته میشم.