آره اینم هست درسته! شاید اینطوری برای همیشه از ذهنم میره، شاید اگه نمیفهمیدم حسرت میخوردم یا شاید دوباره اصلا فریبش رو میخوردم! آره حق با شماست..
اما اگه یه روزی بهم نیاز داشته باشه دلم نمیاد دستشو نگیرم، دلم براش میسوزه که چیو با چی عوض کرد..
نمایش نسخه قابل چاپ
آره اینم هست درسته! شاید اینطوری برای همیشه از ذهنم میره، شاید اگه نمیفهمیدم حسرت میخوردم یا شاید دوباره اصلا فریبش رو میخوردم! آره حق با شماست..
اما اگه یه روزی بهم نیاز داشته باشه دلم نمیاد دستشو نگیرم، دلم براش میسوزه که چیو با چی عوض کرد..
ای وای زندگی تازه داری با خودت چیکار میکنی؟
من میدونم یعنی چی.اما تو میدونی این اشتباهه...این که یه موجود ناقص بشه همه ایمانت اشتباهه..حالا اون ادم میخواد دوست دخترت باشه یا حتی پدر و مادرت...تو باید اون که بری از اشتباهه همه ایمانت بشه و اون فقط خداست.نقل قول:
اینکه یه آدم همه ایمانت بشه میدونین یعنی چی؟
دیگه حد تعادل رو نگهدار...دیگه از این به بعد به کسی مطلق نگاه نکن
ببین من یه زمانی پدرم حکم بت بود برام..اگه کسی میگفت بالای چشم پدرت ابروئه دندوناشو خورد میکردم..گذشت و گذشت و من فهمیدم پدرم خالی از اشتباه نیست.بتی که ازش ساخته بودم شکست و من موندم مات و مبهوت و خیـــــــــلی ناراحت..طول کشید تا بفهمم پذیرش یعنی چی..من الان پدرمو دوست دارم با همه نقاط ضعفش و دیگه به هیچ چیز مطلق نگاه نمیکنم اینجوری راحتترم.
تو هم بپذیر..بپذیر اون دختر یه ادم بوده که خطا کرده..همین..مثل ادمای دیگه که خطا میکنن حالا زیاد و کمش فرقی نداره.
وقتی بپذیری رها میکنی
پذیرش کلید مشکل توئه
اخه تو از کجا میدونی چرا اسمش واسه حج در اومد..حکمتهای زندگی بیشماره و ما از درک همشون عاجز.نقل قول:
اینم کاریه که خودش با خودش در مقابل کعبه کرده! اون یه زمانی اونقدر پاک و خانوم بود که اسمش تو قرعه کشی حج دانشگاه در اومد، بعد ببینید به کجا رسید..
شاید اون یه راه بوده تا توبه کنه..شاید یه امتحان و ازمایش بوده براش و هزاران شاید دیگه
یه کم به ذهنت ارامش بده:82:
--------------------------------------
راستی من خوش خیال نیستم..واقع بینم و ایمان دارم تو با دید وسیعی که با این درس زندگی میتونی پیدا کنی وارد یه زندگی تازه میشی
آدم تا امتحان نشه که خوبی و بدیش معلوم نیست! طرف کل عمر ور دل مامان بابای سخت گیرش بوده که نمیذاشتن طرف هیچ کار بدی بکنه خوب دیگه میشه معصوم!!!نقل قول:
نوشته اصلی توسط dar_hale_marg
خسته نباشن واقعا با این عصمت اجباری!
هرکی بره حج یا اسمش دربیاد پاک و بهشتیه؟!
ول کن این سطحی نگریهاتو ! :305:
والا نمیدونم، منم سعی مینکنم به خودم بگم اونم یه آدم بود یه آدم عادی که خطا کرد، اما هر جوری با خودم تا میکنم از یه طرف دیگه باز اذیت میشم، از غصه خودم که فارق میشم غصه اون، از اون که فارق میشم باز خودم.. باور کنید من اینجا دانشگاه رفتنم رو معلق کردم افتادم یه گوشه.. بیچاره خانوادم..
دوست عزیز
درس خواندن الان شما، تحصیلات، مسیر اصلی زندگی شماست. اگر ناراحتید، اگر بزرگترین غم عالم رو هم دارید (که ندارید)،هیچ وقت ضربه ای به خودتون نزنید که دیگه قابل جبران نباشه. فرصت های زندگی رو از دست ندید که این فرصت ها دیگه به دست نمیاد.
سعی کنید چند ماه دیگه رو هم ببینید که با غصه خوردن و معلق کردن دانشگاهتون به کجا میرسید ویا با غصه خوردن و ادامه تحصیل به کجا می رسید. حداقل اگر از غصه خوردن دست برنمیدارید (مثل خودم)، ولی کارهای اصلی زندگیتون را ادامه بدید.
من خودم تو بدترین شرایط روحیم که نامزدم رو در حال از دست دادن بودم، برای کاری که آرزوم بود، بسیار دوندگی کردم و الان که این کار رو دارم خدا رو شکر می کنم که اون غصه منو از یکی از بزرگترین اهدافم جدا نکرد و به خاطر همین فرصت شعلی، هرروز رو به پیشرفتم و انگیزه ایه برای فراموش کردن غصه هام به تدریج
تحصیل، کار ، ... بازه زمانی داره که اگه بگذره و حاصل نشه، نه جایگزینی داره نه فرصت دوباره.
ورزش کنید، دوباره شروع به تحصیل کنید، ببینید زندگیتون به مرور بهتر میشه، شاید نه از همه جهت ولی از خیلی جهات بهتر میشه. هیچ کس به جز خودتون نمی تونه بهتون کمک کنه
قدر فرصتاتون رو بدونید. وقتتون و انرژیتون رو برای کسی بذارید که واقعا دوستون داشته باشه. این وابستگی به فرد رو با تقویت توانایی هاتون و کارهای خوب جایگزین کنید.
ارزش شما خیلی بیشتر از اینهاست، شک نکنید.
منم تا حدودی تجربه مشابهی داشتم .و ناراحتی الانت رو درک میکنم .
ولی این غم تموم میشه .خیلی زودتر از اونی که فکرشو بکنی .به شرط اینکه خودت بخوای .اولین راهش هم پذیرش مشکل هست .
به نظر من کسی که ضرر کرده اون دختر بوده .کمتر پسری پیدا میشه که با وجود داشتن شرایط خوب به اصول اخلاقی پایبند باشه .
ضرر تو در حدافسردگی چند ماهه هست که در زندگی و تحصیلت تاثیر میذاره ولی میتونی این اثرات منفی رو به حداقل برسونی و بالعکس .
پس سعی کن در این دوره ی حساس تصمیم اشتباهی نگیری که جبرانش مشکل یا غیر ممکن باشه .
این خبر در اون مقطع روی من خیلی تاثیر گذاشت .
با خودت مقایسه کن که به فکر خود کشی و قرص و... افتادی .
نقل قول:
پس زده شدن عشق لوهان از طرف جیمز فرانکو هنرپیشه فیلم اسپایدرمن علت اصلی تصمیم لیندسی برای ترک اعتیادش بوده است.
هنرپیشه فیلم " دختران شرور " هنگامی که فرانکو را بعد از اکران فیلم " دزدان دریای کارایب " ملاقات کرد شدیدا به او دل بست و برای جلب توجه او برایش یک ساعت بسیار گران قیمت خرید اما فرانکو در کمال خونسردی این هدیه را از لوهان نپذیرفت.
با توجه به اخبار درج شده در نیویورک دیلی ، فرانکو بعد از این مهمانی لیندسی را تنها گذاشت و به خانه اش رفت و به اشک های او هیچ توجهی نکرد.
یک منبع موثق بیان داشت :" لیندسی خود را باخته بود. او سعی داشت توجه فرانکو را هر طور که شده به خود جلب کند ولی فرانکو او را به کفشش هم حساب نکرد. لیندسی تمام مدت سیگار می کشید ولی در برابر او مشروب نخورد.
"لیندسی در تمام شب سعی کرد توجه فرانکو را هر طور که شده معطوف خود کند اما هنگامی که همه تیرهایش به سنگ خورد اشک ریزان از او جدا شد." لوهان بعد از این واقعه برای ترک اعتیاد به مرکز ترک اعتیاد به الکل هالیوود رفت.
موفق باشی :72:
دوست عزیز ممنون از همدردی و راهنماییتون، اما من در واقع اونقدر ضعیف نیستم که به راحتی از پا در بیام اما وقتی همه عضلات بدنم از کار میافته من چکار میتونم بکنم!
ضمنا مساله اینه که من اصلا به ایشون وابستگی نداشتم که بخوام چیزی رو جایگزینش کنم، من همه باور هام همه ایمانم رو از دست دادم و حالا یه آدم پوچ و بی هویت شدم، من دیگه چطور میتونم به انسانها اعتماد کنم..
آره من خودم هم فکر میکنم که ممکنه یه مدت دیگه این اتفاق و این خاطره کمتر اذیتم کنه و بتونم همیتطوری به زندگی عادی ادامه بدم، اما مساله اینجاست که رابطه ما خیلی بیش از حد عمیق و دلی بوده در حدی که ما با هم یکی شده بودیم و من حتی هنوز هم میتونم بفهمم وقتی که غمگینه اینو حس کنم.. مساله اینجاست که ما از یه رابطه عادی که هرکس سهمی داره فراتر رفته بودیم و واقعا یکی شده بودیم! نمیدونم چطور بگم اما در رابطه ما همیشه خدا بود..
اینه که حالا من اصلا نمیدونم که مشکل کجاس چون اصلا حس نمیکنم که این درد از کسی به غیر از خودمه، که اگه ذره ای اینطوری بود این درد کوچکترین تاثیری در من نمیگذاشت چون این که منحرف شده اینکه خیانت کرده و اینی که واقعا متضرر شده و اونی که درد میکشه و اینا انگار همش خود منم.. اون که چیزی جدا از من نیست! من حتی یک درصد هم شک ندارم که اون نمیتونه با کسی بمونه حتی اگه خودش بخواد و حتی اگه اونی که باهاشه از نظر بقیه آدما از من بهتر باشه.. این یکی شدن ماست که نمیبایست اتفاق میافتاد. باور کنید وقتی خوبه من از همینجا حس میکنم وقتی نیست من حس میکنم! اون روزایی که باهم بودیم من وقتی تو خونشون گوشی رو برمیداشت که شمارمو بگیره میفهمیدم و گوشی رو تو دستم آماده نگه میداشتم..
سلام دوست من اینقدر بهش فکر نکن خودتو مشغول کن راستش منم یه همچین شوکی بهم وارد شده بود میدونم چه حالی داری منم وقتی فهمیدم بهم خیانت شده شکستم ولی کم کم بخودم اومدم و خدارو شکر کردم که باعث شد چشمامو باز کنم و همه چیزو چشم بسته قبول نکنم و به هیچ کس 100% اعتماد نکنم چون باعث میشه خودم ضربه بخورم
اینو از من داشته باش بخاطر خودت هیچ توقعی از هیچ کسی نداشته باش احتمال همه چیو بده تا اینطوری شوکه نشی نه در مورد خیانت کلا وقتی هیچ انتظاری از کسی نداشته باشی بعدها خودتو سرزنش نمیکنی انگار خودتو آماده هر مشکلی میکنی
بهرحال میدونم سخته میدونم دنیایی که ساخته بودی خراب شده ولی همه این چیزا میگذره و میبینی که زندگی همچنان جریان داره بهتره توام خودتو وارد این تکاپو کنی و دنیا خیلی بزرگتر از اون چیزیه که تو توی خیالت بافته بودی
من امثال اون دخترو میشناسم مثل روز برام روشنه که به همسرش هم خیانت میکنه اینجور آدما سالم نیستن ولی تو باید به خودت ببالی که 6 سال وفادار بودی و بدون که ارزشت بالاست این روزا همه دنبال کسایی مثل توان وفاداری این روزا کم پیدا میشه قدر خودتو بدون
موفق باشی
راست میگن! چرا خودتو با این خانم یکی میدونی؟!نقل قول:
نوشته اصلی توسط scret
درسته که در مورد آدمها نباید راحت قضاوت کرد شاید کسی در شرایط ایشون قرار میگرفت مثل ایشون برخورد میکرد.
اما مطمئن باش که ایشون مشکل داشتند حالا چه روحی چه خانوادگی چه ...
اصلا هم نگران اینکه ایشون نمیتونه با کسی دیگه خوشبخت باشه نباش!
دوست عزیزم شما متاسفانه یه جورایی واقعا تصور کردین پدر ایشونید از نوع پدرانه براش دلسوزی میکنید در حالی که اینا فقط خیالات شماست و من به شما قول میدم که اگر ایشون فکر میکرد که خوشبخت نمیشه ازدواج نمیکرد!
تو اصلا و ابدا مثل ایشون نیستی باهاش یکی نیستی هرگز!:97:
خودتو اینقدر دست پایین نگیر!!
این چه جور خداپرستی هست که تو فقط ظاهر قضیه رو داری اما در باطن وجود فانی بی ارزشی جای اون حقیقیه که تو باید باهاش یکی بشی و هستی رو پر کرده؟
به نظر من این یه جور خلا معنویه در وجود شما!
ناراحت نشی ها :72::72:
دوست عزيزنقل قول:
نوشته اصلی توسط dar_hale_marg
اين احساس شما فقط به خاطر نوع نگاه شماست كه به اين رابطه داشتين يعني شايد شما با هم خيلي خوب بودين ولي به خاطر علاقه فراوان شما، عيب ها ، نقص ها و ... ديده نشده و شما با اين ديد به اين رابطه نگاه كرديد كه فراتر از يك رابطه است و ... در صورتي كه طرف شما اين ديد رو نداشته، و احساسات و علاقه اون هم سطح با شما نبوده (يه مدت زماني بگذره خودتون متوجه ميشيد). اين احساس شما دقيقا نشونه وابستگي شما به اون احساسات و لحظات خوب است كه باعث شده اون شخص و رابطه رو خوب ببينيد.
عدم تعهد ايشون، خيانت ها و كارهايي كه ايشون كردن، تمام نشانه هايي است كه علاقه ايشون در سطح علاقه شما نبوده. اين كارها از يك دختر عاشق بعيده! اين رو از من دختر بپذيريد...
آيا شما از خانواده به اندازه كافي محبت دريافت مي كنيد؟ آيا اين حال الانتون از وقتي تنهايي غربت رو احساس كرديد، اينقد تشديد شده؟