RE: می خوام خودم رو اصلاح کنم و به زندگیم برگردم
نقل قول:
نوشته اصلی توسط گل یاس
دوست عزیز ممنون از راهنماییتون.
من عرض کردم که شوهرم چه اخلاقی داره.و من باهاش تماس نمی گیرم.به هیچ عنوان.
می دونید چیه هر کس طرف مقابلشو خوب میشناسه و منم شوهرمو خوب میشناسم و شوهرم منو.
پس با این حساب اون می دونه من تماس می گیرم و خوبم بلده چطوری تحقیرم کنه.منم انقدر تماس نمی گیرم تا بدونه تغییر کردم.
مگه قرار نیست من تو زندگیم اصلاح بشم.
خوب اینم یه جور اصلاح شدنه.
من از این به بعد اعتماد به نفسمو میبرم بالا و اولین تغییری که شوهرم از من میبینه همین تماس نگرفتنمه.
من با توضیح دادن نمی تونم نشون بدم که عوض شدم باید رفتارمو ببینه.به وقت خودش تماس گرفتم در هر زمانی در هر موقعیتی ولی به جز فحش و بد و بی راه چه سودی نسیبم شده.اون فکر می کنه من انقدر به اون وابسته هستم که بدونه اون نمی تونم زندگی کنم ولی می خوام بفهمه که منم ادمم و اول خودمو دوست دارم بعد اونو.
پس هیچ وقت تماس نمی گیرم.هیچ وقت.
سلام گل یاس عزیز
پس شما بعداز دو پست به این نتیجه رسیدید که هیچ تماسی نداشته باشید تا همسرتون به سراغ شما بی آید.
از دوستان تشکر میکنم که دراین تایپ به دوست عزیزمون راهنمایهای ارایه کردند.
و انشاالله منتظره خبرهای خوبی از طرف گل یاس عزیز هستیم.
همگی دوستان خسته نباشید.:104::104:
RE: می خوام خودم رو اصلاح کنم و به زندگیم برگردم
گل یاس عزیز منم یه زمانی شرایط شما رو داشتم.همسر منم مثل همسر شما بود.یعنی میدونستم اگه یک قدم برم سمتش اون 100 قدم از من دور میشه.متاسفانه هیچ بزرگتری هم نبود که کمکمون کنه.حتی پدرش که تقریبا در فامیل بزرگترین فرده (حد.د 70 سال) شدیدا مشتاق به جدایی ما بود و برای بخشیدن مهریه من دست به هرکاری هم زد !!
من هم مثل شما نمیدونستم باید چیکار کنم و واقعا به بن بست خورده بودم.
تا اینکه من به خاطر ناراحتی قلبیم در بیمارستان بستری شدم و برای انجام عملم نیاز به رضایت همسرم بود.با این حال خودم بازهم بر خلاف عقیده خانوادم نمیخواستم همسرم رو ببینم چون واقعا از دستش عصبانی بودم
پدر شوهرمم هم با اینکه میدونست من کارم به بیمارستان کشیده اما به همسرم چیزی نگفت !!
تا اینکه مشاوری که من و همسرم قبل از ازدواج رفته بودیم خیلی اتفاقی از حال من خبردار شد و زنگ زد به همسرم.
(علی رغم اصرارهایی که من کردم که به همسرم چیزی نگه)
همسرم هم ساعت 3 نصفه شب خودش رو به بیمارستان رسونده بود.و کم کم دوباره زندگی پاشیده شده ما شکل گرفت
گل یاس عزیز من شرایط تورو کاملا با استخونام درک میکنم.
شبهایی که همه خواب بودن و من برای اینکه خانوادم بیشتر ازین غصه منو نخورن تا صبح زیر پتو گریه میکردم...
من در اون زمان در عرض 3 هفته 11 کیلو وزن کم کردم.
پس بدون که من خوب درکت میکنم.
توکلت به خدا باشه.سعی کن رابطه ات رو با خدا درست کنی تا یه راه درستی رو جلوی پات بذاره
نگران مسائل آینده هم نباش
تو الان به اندازه کافی مشکل داری که بخوای بهش فکر کنی.فعلا به زندگی با مادر شوهرت فکر نکن.
اگر هم روزی قرار شد اونا بیان و با شما زندگی کنن بیا اینجا و از راهنماییی بچه های با تجربه در این زمینه استفاده کن
توکل به خدا کن.
منم برات دعا میکنم
و برات صلوات نذر میکنم.
:72:
RE: می خوام خودم رو اصلاح کنم و به زندگیم برگردم
مریم جان خیلی ممنون که به فکرم هستی.
حرفات خیلی ارومم کرد.امیدوارم هر کس مشکل داره مشکلاش حل بشه.
منم به خدا توکل کردم.:323:
RE: می خوام خودم رو اصلاح کنم و به زندگیم برگردم
گل یاس عزیز ، من هم خوب درکت می کنم. پس در این مدت که باهاش قهر هستی سعی کن از هیچی تو باخبر نباشه.از هیچی... تا یکم کنجکاو بشه نسبت به تو و کنجکاوی آزارش بده ...
کاش صبری که مردها داشتن ما زنها هم داشتیم ، منم زمانی قهر بودم با خودم هزار تا فکر می کردم .که ای خدا این مرد چقدر صبرش زیاده؟ یعنی الان به منم فکر می کنه ولی به خاطر لجبازیش و اینکه می خواد من رو تربیت کنه طاقت میاره؟ یا اینکه از این که من نیستم خوشحاله و راحت داره زندگی می کنه؟ یا حتی خیلی وقت ها می گفتم یعنی جلو فامیل خجالت نمی کشه که این مدت با من قهره؟ هر فکری می کردم بیشتر اذیت می شدم :47:
ولی بعدا فهمیدم مردها هم مثل ما یا حتی بیشتر از ما توی قهر اذیت میشن ولی صبرشون زیادتره.
پس سر تصمیمی که گرفتی محکم بایست.اگر منم بهت اصرار می کردم که خودت برگردی به خاطر این بود که همون طور که خودت گفتی بیشتر خودت مقصر بودی .یعنی بهتر بود زمانی این قهر بزرگ رو می کردی تا اون برای آشتی پا پیش بزاره که خودت کمتر مقصر بودی ...
خوب حالا اشکال نداره .امیدوارم همسرت صبرش هر چه زودتر تموم شه و برگرده .ولی دوست خوبم این دفعه که برگشتی انقدر خوب باش و بهش محبت کن ...خیلی خیلی زیاد....تا اگه خدایی نکرده باهم قهر کردین دلش برای همه اون خوبی هات خیلی زود تنگ بشه و صبر و طاقتش برای دوری از تو و قهر بینتون کم بشه.
اون دفعه هم گفتم که زندگی تورو که می خونم انگار زندگی خودمه .من مثل تو توی این موقعیت بودم و دقیقا می فهمم چقدر بده .منم خیلی سعی داشتم تا انقدر صبر کنم تا بلاخره یک بار اون پا پیش بزاره تا من با دل و انگیزه بیشتری به زندگی برگردم ،ولی انقدر نیومد( 2 ماه) تا من صبرم لبریز شد و دیگه طاقت نیاوردم و خودم رفتم .
امیدوارم که صبر تو خیلی بیشتر من باشه .چون اگه همچنین تصمیمی گرفتی که انقدر پا پیش نزاری تا اون بیاد ،باید تا آخرش بری .چون بابات حرف قشنگ و حقیقی گفتند که اگه این دفعه بری قهر دفعه دیگه 1 سال باید قهر باشی .راست میگن .
پس بهتره یک کار خیلی مفید هم تو این مدت انجام بدی .مثلا کلاس زبان یا هر چیز دیگه ای که وقتی با همسرت آشتی کردی بهش بفهمونی که اگه تو هم نباشی من زندگیمو می کنم و روز به روز موفق تر هستم .(گرچه ته دلت این نیست ولی بهتر اینطور وانمود کنی) .چون همیشه گفتن که مردها بنده زنی میشن که روز به روز موفق تره .این یکی رو از من به تو نصیحت دوست خوبم .
RE: می خوام خودم رو اصلاح کنم و به زندگیم برگردم
سلام دوستان به کمک فوریتون نیاز دارم
الان که دارم اینو مینویسم دستام یخ زده:302:
از اداره پرسیدم المثنی مدارکمو نداد منم امروز به شوهرم زنگ زدم گفتم که مدارک و کتابامو می خوام کی بیام ببرم؟
در کمال ناباوری برگشت گفت هیچ وقت بیا توافقی تمومش کنیم:302:
منم قبول کردم گفت پس فردا یا پس فردا بهت زنگ می زنم میریم تو دادگاهم مدارکتو میدم:302:
تو رو خدا کمکم کنید
اخه این چه زندگیه؟
اخه من در حقش چه بدی کردم؟
به خدا تعریف از خودم نمی کنم ولی از هر لحاظ ازش سرترم
از نظر قیافه انقدر خوبم که الان طلاق نگرفتم خواستگار دارم
فقط کمکم کنید که اگه گفت بیا دادگاه چیکار کنم:325::302::302::302::302:
RE: می خوام خودم رو اصلاح کنم و به زندگیم برگردم
خونسردي خودتو حفظ كن و با طلاق توافقي موافقت نكن.
RE: می خوام خودم رو اصلاح کنم و به زندگیم برگردم
یاس عزیز شما در حق همسرت بی احترامی کردی
ولی یه بارم ازش معذرت خواهی نکردی
الانم داری با لجبازیهاش لجبازی می کنی
تو خودتو بذار جای اون اون مرده تو غرورشو شکوندی
حداقل اشتباه خودتو می پذیرفتی!!!!!!!!!!!!!
من نمی دونم اینکه سراغی ازش نگرفتی چه دردی ازتون دوا کرد
اون مال زمانی بود که شوهرت مقصر محض بود نه زمانی که تو مقصری
تو اشتباه کردی چطور توقع داری اون بیاد جلو
RE: می خوام خودم رو اصلاح کنم و به زندگیم برگردم
یاس عزیزم ، چرا قبول کردی توافقی بری؟ اگه فردا یا پس فردا زنگ زد بگو من فکرامو کردم دوست ندارم جدا بشم زندگیم برام ارزشمنده و .... و اگر هم تو میخوائی منو طلاق بدی برو خودت درخواست بده. عزیزم اصلا شاید شوهرت این حرف رو زده تا تورو امتحان کنه ببینه چند مرده حلاجی . تو هم که راحت گفتی باشه خب معلومه اونو بیشتر ناامید میکنی. مگه تو واقعا طلاق میخوائی که اینقدر راحت قبول میکنی؟ ببین طلاق توافقی فقط سه روز طول میکشه تا چشمتو بهم بزنی می بینی طلاق گرفتی فکر نکن وقتی بری و امضا کنی بازم وقت واسه فکر کردن داری.
تو باید برگردی سر زندگیت و بعد از طریق کمک دوستان و کارشناسان اینجا زندگیتو بسازی نه اینکه نشستی دورا دور میخوایی خودتو اصلاح کنی بعد برگردی.
RE: می خوام خودم رو اصلاح کنم و به زندگیم برگردم
اگه تو فکرته که می اد نازتو می کشه و برت می گردونه اینطوریا نیست
RE: می خوام خودم رو اصلاح کنم و به زندگیم برگردم
یاس عزیز..منم دستام داره میلرزه...
چرا دختر تو یکم سیاست نداری آخه؟بگیرم خفه ات کنم؟
میگفتی بذار فکرامو بکنم.همینجوری هرچی به ذهنت میرسه میگی آخه؟
تو خیلی اشتباه میکنی
زنگ زدی گفتی مدارکمو میخوام کی بیام ببرم؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟ ؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟ ؟
من جای شوهرت بودم درجا طلاقت میدادم
این حرف شما یعنی منم نمیخوام ادامه بدم.
تو بیخود کردی که قبول کردی.
نترس..چیزی نمیشه..اما گره دستو انداختی به دندون
اگر گفت طلاق و توافقی و از ین چرتو پرتا بگو خودت هرکاری که صلاح میدونی همونو انجام بده
بگو من زندگیمو دوست دارم و برای بهتر شدنش خودموم به آب و آتیش میزنم
از دادگاه نترس
من همه این راهارو رفتم
اگر کارتون به دادگاه بکشه حداقل یکسال برای جدایی طول میکشه.حتی مجبورت میکنن برگردی خونه شوهرت.
نگران دادگاه نباش
اما زیر بار توافقی هم نرو
مارو بی خبر نذار
هرچی شد بیا بگو
اگر چیزی رو نتونستی جواب بدی بهش بگو بذار فکر کنم.سریع بیا مشورت کن