RE: ديگر خسته شده ام ... !
سلام نیما
با اینکه من بیشتر موقعیت همسر شما رو دارم و باید اونو بیشتر درک کنم ولی میتونم بفهمم که شما هم چه حالی دارید
همسر من هم بسیار موقعیتی شبیه شما برای من ایجاد کرده بود چون اوایل ازدواج اینو نمیفهمید که زن چه خصوصیات و چه روحیاتی داره و بعدا اعتراف کرد که اشتباه کرده که همه چیزش رو برای من گفته و از تجارب آشنایی هاش در زندگی گذشتش نباید حرفی به میون می آورده همسر من هم با توجه به اینکه توی دوران عقد از همدیگه دور بودیم ولی با دخترایی که قبل از وارد شدن من توی زندگیش بودن ارتباط چت یا تلفن داشت و جالبه بدونید که چند تاشون با برخورد شدید خودم دمشون رو وری کولشون گذاشتند و رفتند
بعد از این ماجراها که شاید تعریفش کتابی بشه براتون.... دوستش داشتم ....اونم تا سر حد مرگ... اما بهش اعتماد نداشتم دلم نسبت بهش چرکین بود اصلا از ابراز محبت هاش خوشحال نمیشدم چون حس میکردم همش دروغه و این حرفها رو شاید به اونها هم زده باشه با اینکه میگفت همه اونها یه جورایی مشکل داشتند و گاهی فقط تا مشکلی پیدا میکردن به من زنگ میزدن و کمک فکری یا مالی میخواستن و هیچ عشقی در میون نبود ولی با همه این حرفها اصلا نمی تونستم باور کنم حتی تو رابطه زناشوییمون هم تاثیر گذاشته بود و از رابطه باهاش لذتی نمیبردم بارها بحث و گریه و دعو.ا بود
و بارها بهش میگفتم که چرا توی اون دوران و تا مدتی بعد از ازدواجمون منو زجر دادی اون اظهار پشیمونی میکرد ولی اغلب اوقات هم سکوت میکرد و جوابی نمیداد
با اینکه دیگه الان یک ساله که صاحب فرزند شدیم و اون قضایا برام کمرنگتر شده و بخاطر فرزندم و می بینم که اون هم به این زندگی و فرزندمون و من عشق میورزه سعی میکنم فراموش کنم
البته اینم بگم اگه این کارهایی که شما برای بهتر شدن همسرتون کردید رو همسرم با من داشت شاید زودتر از اینها سعی میکردم فراموش کنم اما اون راهش رو بلد نبود
به هر حال من فکر میکنم همسرتون باید سعی کنه از ذهنش پاک کنه و شما هم باید همه تلاشتون را برای حل این مشکل بکنید با توجه به اینکه دارای فرزند هم هستید
من این سوال رو بارها از همسرم کردم و از ما هم میکنم اگر همسر شما در قبال شما چنین کاری رو انجام میداد شما چقدر عکس العمل نشون میدادید و آیا حاضر بودید ببخشیدش؟؟؟؟
RE: ديگر خسته شده ام ... !
نقل قول:
نوشته اصلی توسط honarmand
سلام اقا نيما راستش شايد هر كس ديگه اي بود ناراحت مي شد شما نبايد از گذشته خودتون چيزي مي گفتيد گذشته هر كس مربوط به خودشه مهم اين است كه در زندگي جديد چقدر متعهد باشيد و اشتباه دوم هم اينكه بيشتر پياز داغ ان را زياد مي كرديد .
ولي به نظر من اگر امكان دارد به نحوي كه خيلي تابلو نباشه براي خانومتون وانمود كنيد كه همچين رابطه ايي نبوده بهش بگيد همينجوري همچين چيزي گفتيد و واقعيت نداشته بگيد اون چت و غير هم همش پسر بودند نه دختر
نمي دونم مي تونيد اينكارو بكنيد يا نه ولي فكر كنم خانومتون تنها در صورتي مي تونه اروم بشه كه فكر كنه همش خواب بوده وحقيقت نداشته و دوست داره يك روز از خواب بيدار شه
اگر خواستيد انجام بديد بايد خيلي ظريف و با دقت انجام بديد كه متوجه نشه كه داريد بهش دروغ مي گيد
بعضي اوقات براي تداوم زندگي ادم مجبور مي شه دروغ بگه خب چاره اي نيست اعتماد خانومتون نسبت به شما سلب شده و همش فكر مي كنه ظاهريه
براي خانومتون توضيح بديد كه او را از همه برتر مي دانيد و بيشتر دوست داريد و به همين دليل است كه او را انتخاب كرده ايد
سلام هنرمند عزيز
شايد حق با شما باشه اما با توجه به شرايطي كه بود مجبور بودم قبل از اينكه از شخص ديگري از اين موضوع با خبر شود ، خودم بگويم .
بارها سعي كردم اين كار رو بكنم اما فايده اي نداره چون عشق اولم را همه مي دانستند حتي حافظ شيرازي .... !
ارادتمند شما
نيما.ا
RE: ديگر خسته شده ام ... !
سلام شاد عزيز .. ممنون از وقتي كه براي بنده گذاشتيد.
نقل قول:
عکس العمل خانم شما به خاطر علاقه ای هست که به شما داره چون اگه خودتو رو جای اون بگذارید می تونید بفهمید چه حس بدیه که احساس کنید کسی که دوستش دارید حتی برای لحظه ای شخص دیگه ای رو دوست داشته باشه. این برای خانم شما یه شکست محسوب می شده اونم در اوایل زندگی و مدام خودش رو توی خیال با اون خانم مقایسه می کنه و هر عیبی که توی وجود خودش باشه فکر می کنه که توی وجود اون خانم نبوده و شما پیش خودتون فکر می کنید که اگه با فلانی ازدواج می کردم همچین ایرادی نداشت. هر وقت که توی فکر می رین خانمتون فکر می کنه که دارین به اون شخص خاص فکر می کنید. حتی گاهی ممکنه که فکر کنن وقتی به ایشون نگاه می کنید به جای دیدن چهره ایشون چهره شخص دیگه ای جلوی چشمتون میاد و یا اگه به گردش می رین هراس اینو دارن که نکنه قبلا با این خانم به اون مکان رفتین و الان خاطره اون دوران برای شما زنده شده و ....
دقيقاً منم به همين نتيجه رسيدم ... متشكرم كه اينقدر موشكافانه پاسخ داديد.
اما مسئله اينجاست كه من كلاً آدم پر حرفي در محل كار هستم و بالعكس در منزل معمولاً متفكر .. كه به نظر اين رفتارم كمي يا شايدم تا حد زيادي براي همسرم آزار دهنده باشه ...
نقل قول:
اینا رو گفتم که بدونید خانم شما چه احساسی رو داره و چه زجری می کشه. البته شاید بهتر و یا بدتر از این باشه من چون خودم یه زن هستم وقتی به جای ایشون فکر می کنم همچین چیزایی به ذهنم میاد. متاسفانه خانمها مقداری هم اهل خودآزاری هستن و با فکرهایی که می کنن باعث ناراحتی خودشون می شن دیگه وای به حال کسی که تاییدیه برای افکارش داشته باشه.
اما به نظر من زجر كشيدن خيلي بچه گانه و مسخره مياد ... ! چون من موضوع عشق اولم را نصفه و نيمه قبل از ازدواج براي ايشون گفتم و شرح دادم و بعد از ازدواج برخي از جزئيات رو هم براش باز كردم كه حس كنجكاوي زنانه اي كه داره اذيتش نكنه ... !
نقل قول:
از شما می خوام اگه واقعا همسرتون رو دوست دارین و می خواین کمکشون کنید صبر بیشتری داشته باشین چون همسرتون فقط به کمک و پشتیبانی شما احتیاج داره.
ازش بخواین که یک روز هر چند ساعتی که طول کشید با خدا خلوت کنه وشما و خودش رو ببخشه. این کار کمک بزرگی می تونه بهش بکنه.
من حدود 4 سال صبر كردم ، باز هم صبر مي كنم چون زندگي ام را دوست دارم و به هيچ عنواني حاضر به پاشيدگي در زندگي مشتركم نيستم.
نقل قول:
باهاش صحبت کنید و هنگام صحبت دستاشو بگیرین توی چشماش نگاه کنید و با آرامش صحبت کنید. بگین که دوست ندارین لحظه های خوبتون با همچین حرفهایی خراب بشه بگین که اونو یه هدیه از طرف خدا می دونید و از بودن در کنار اون لذت می برین. بگین که خوشحالین از اینکه با هم ازدواج کردین و در کنارش احساس آرامش می کنید. بگین براتون سخته که بهتون اعتماد نداشته باشه . بگین همیشه کنارش هستین به خاطر اینکه فقط وجود اون به شما آرامش می ده و باعث می شه که برای زندگی تلاش کنید...
اگه هم بحثتون به جای همیشگی رسید شما بحث رو ادامه ندین سعی کنید با لبخند و نوازش همسرتون رو آروم کنید .
گرچه بارها تكرار شده اما چون جواب ميده به روي چشم .. :shy:
نقل قول:
امیدوارم زندگی خوبی در کنار هم داشته باشید:72:
ممنون ، به همچنين ... :72:
ارادتمند شما
نيما.ا
RE: ديگر خسته شده ام ... !
نقل قول:
نوشته اصلی توسط گلپر
آقا نيما
اينو رو راست بهتون مي گم
انگار ته دلتون خيلي از خانمتون دلخورين (به خاطر حرفاتون مي گم)و همين مانع مي شه كه بتونين صادقانه باهاش برخورد كنين
وقتي شما با يه لفظ بد خانمتون رو صدا مي كنين حتي اينجا بدون اين كه همسرتون بشنوه مطمئن باشين روي رفتارتون اثر مي ذاره و بلافاصله همسرتون هم متاثر مي شه
اگه همه اين راهها رو صادقانه انجام دادين و جواب نگرفتين بد نيست برين پيش يه مشاور و حضوري موضوع رو بهش بگين البته جلسه اول بدون حضور خانمتون بعد هم همراه همسرتون برين و از اون روانشناس كمك بخواين
احتمالا ذهن همسرتون نسبت به شما خيلي به هم ريخته هست و اعمال مثبت شما رو نمي بينه يا يه جور ديگه تعبير مي كنه آخه اگه شما واقعا همه اين كارا رو كردين نمي دونم چرا خانمتون از اون اشتباهتون نگذشته پس معلومه يه مشكل درونيه و تلاش شما حتي ممكنه اثر منفي بذاره اينجا بايد يه شخص بي طرف و حتي كسي كه همسرتون حس كنه يه ذره طرف اونو داره بياد وسط تا قضيه رو حل كنه
باز جاي شكرش باقيه كه شما خودتون مي خواين اوضاع رو درست كنين
اميدوارم آرامش به زودي به زندگيتون برگرده
سلام گلپر خانم
شايد اينطور باشه كه ميگيد اما من دوستش دارم و چه جلوش و چه پشت سرش به هيچ وجه ازش بدم نيومده و نمي آد.
ضمناً من عاشق بودم ، عاشق بودنم اشتباه نيست .... !
ارادتمند شما
نيما.ا
RE: ديگر خسته شده ام ... !
نقل قول:
نوشته اصلی توسط گلپر
آقا نيما من يكي تسليم
واقعا نمي دونم بايد چيكار كنين
مشاوري كه رفتين پيشش چي گفت؟
راستي خونواده هاتون از اين جريان اطلاع دارن؟
شايد با كمك از كسي كه خانمتون حرفش رو قبول داره بشه به نتيجه رسيد
هنوز به طور مستقيم از چيزي با خبر نيستند اما شايد كمي احساس كرده باشند چون هر چه باشه اونها ما رو بزرگ كردند.
من و خانمم به هيچ عنوان نمي گذاريم خانواده هامون از اختلافاتي كه داريم با خبر بشوند.
البته همسرم بيشتر از من حساس روي اين موضوع.
ارادتمند شما
نيما.ا
RE: ديگر خسته شده ام ... !
سلام مادر گل بهار ...
نقل قول:
من این سوال رو بارها از همسرم کردم و از ما هم میکنم اگر همسر شما در قبال شما چنین کاری رو انجام میداد شما چقدر عکس العمل نشون میدادید و آیا حاضر بودید ببخشیدش؟؟؟؟
گل بهار جان به نظر من اگر يك زن چنين رفتاري داشته باشه براي مردهاي ايراني حتي لحظه اي هم قابل تحمل و بخشش نيست .. اما در نظر داشته باشيد كه ما در كشور زندگي مي كنيم كه بسياري از مسائل مربوط به زنها در مورد مردها نمي تواند صدق كند و بالعكس ... !
ارادتمند شما
نيما.ا
RE: ديگر خسته شده ام ... !
تمام پست های تاپیک رو خوندم و مرور کردم... به نظر من بهترین راه اینه که همسرتون با یکی صمیمی باشه و بتونه بهش اعتماد کنه... اینطوری باعث میشه که با اون شخص درد و دل کنه و طرف مقابل باید اونو راهنمایی کنه... چون انگار هنوز نتونسته به طور کامل به شما اعتماد داشته باشه... پس یه شخص دیگه این وسط باید کاری بکنه... آیا همسرتون دوست صمیمی داره که بعضی وقتا اوقاتش رو با اون بگذرونه؟؟
RE: ديگر خسته شده ام ... !
آقا نیما سلام:
ببین دوست عزیز : من فکر میکنم اشتباه و پله غلط را از اول خودت بد بنا نهادی، شما که از روحیات شکننده و حساس جنس مونث خبر داری، چرا سعی کردی که بیشتر از جنبه منفی احساسات اون را تحریک کنی؟ اگر راجع به سرگرمی زمان بچگی ات بهش گفتی و اون ظرفیت نداشت ،دیگه چرا نشستی و پیششش چت کردی؟ شما که هنوز خودت را نتونستی آماده و مهیا برای یک زندگی به همچین مسئولیتی بکنی چرا ازدواج وچرا بچه؟ شما که میگیدا:
اين جانور رو نميشه خوب شناخت .... :305:
پس خودتون هم با خودتون مشکل دارید
اصلا" یک سئوال :
البته قبلش از اینکه اینقدر صریح حرف زذم و میزنم و شما را مسئول خراب شدن زندگیتون و مخصوصا" خراب شدن زندگی اون زن وبچه میدونم ، پوزش میخوام.
حالا سئوال من:
اگر زنتان در حضور شما با کسی چت میکرد( ناشناس) و با دیگران خیلی خوش و بش میکرد آیا روحیه حساس شما خدشه دار نمیشد؟
به هر حال امیدوارم سررشته زندگی را با دستان همدیگر به هم وصل کنید:203:
RE: ديگر خسته شده ام ... !
نقل قول:
نوشته اصلی توسط نواز
آقا نیما سلام:
ببین دوست عزیز : من فکر میکنم اشتباه و پله غلط را از اول خودت بد بنا نهادی، شما که از روحیات شکننده و حساس جنس مونث خبر داری، چرا سعی کردی که بیشتر از جنبه منفی احساسات اون را تحریک کنی؟ اگر راجع به سرگرمی زمان بچگی ات بهش گفتی و اون ظرفیت نداشت ،دیگه چرا نشستی و پیششش چت کردی؟ شما که هنوز خودت را نتونستی آماده و مهیا برای یک زندگی به همچین مسئولیتی بکنی چرا ازدواج وچرا بچه؟ شما که میگیدا:
اين جانور رو نميشه خوب شناخت .... :305:
پس خودتون هم با خودتون مشکل دارید
اصلا" یک سئوال :
البته قبلش از اینکه اینقدر صریح حرف زذم و میزنم و شما را مسئول خراب شدن زندگیتون و مخصوصا" خراب شدن زندگی اون زن وبچه میدونم ، پوزش میخوام.
حالا سئوال من:
اگر زنتان در حضور شما با کسی چت میکرد( ناشناس) و با دیگران خیلی خوش و بش میکرد آیا روحیه حساس شما خدشه دار نمیشد؟
به هر حال امیدوارم سررشته زندگی را با دستان همدیگر به هم وصل کنید:203:
سلام ...
نه مشكلي برام نبود البته درحد و حدودش ... چت براي من تعريف شده است چون شغل من با اينترنت سر و كار داره اين موضوعات برايم كاملاً هزم شده است.
ضمناً جو فرهنگي حاكم بر شهر و خانواده ي من خيلي فرق داشت با دختري كه در يكي از شهرهاي دور افتاده و فراموش شده ي استان فارس زندگي مي كرد.
مسائل زيادي دست به دست هم داده كه اين اختلافات كامل بشه اما مهم اينه كه با همه ي تلاشم براي نشان دادن حسن نيتم باز هم مورد سوء ظن قرار مي گيرم.
اين نكته منو آزار ميده پس تفره نريد ... ضمناً سرگرمي دوران بچگي كه شما اسمشو گذاشتين براي من هنوز هم مقدس و پاكه چون به قول خود شما مال دوران بچگي و نوجواني بوده ...
ارادتمند شما
نيما.ا
RE: ديگر خسته شده ام ... !
بازم سلام آقا نیما...
اگه خانمتون این نوشته ها رو بخونه چی؟ فکر می کنید چه عکس العملی نشون می ده؟ بهتر می شه یا بدتر؟
یه جمله ای هست که می گن « هر راست نشاید گفت» حرفی که شما به خانمتون زده بودین از همون راست هایی هست که نشاید گفت.
من هم تقریبا موردی مشابه همسر شما رو تجربه کردم اما باور کنید دقیقا نمی دونم همسرم با چه ترفندی فکر منو از اون قضیه منحرف کرد. فقط می دونم الان نسبت به اون خانم که حتی دیدمش و مدتی با اون بیرون می رفتم هیچ احساس بدی ندارم چون کاملا به شوهرم اطمینان پیدا کردم. باید فکر کنم ببینم دقیقا همسرم چی کار کرد...
بهتون می گم امیدوارم نتیجه بگیرین.