بهار جان سلام، عزیزم چرا خودت یه تاپیک باز نمی کنی تا کارشناسان تالار مشکلت رو حل کنن ؟ فقط میایی آخر تاپیک همه مشکلتو می نویستی اینطوری کسی نمیتونه بهت کمک کنه!
نمایش نسخه قابل چاپ
بهار جان سلام، عزیزم چرا خودت یه تاپیک باز نمی کنی تا کارشناسان تالار مشکلت رو حل کنن ؟ فقط میایی آخر تاپیک همه مشکلتو می نویستی اینطوری کسی نمیتونه بهت کمک کنه!
عزیزم از حرفایی که میزنی معلوم شوهرت دوست داره. کاش شوهر منم بعد از عصبانیت میومد این حرفارو بهم میزد. هیچ وقت نمیگه هیچی تو دلم نیس. خودم یه تایپیک باز کردم. تو قسمت طرح مشکلات خانواده: ارتباط مراجعان و مشاوران با عنوان"با شوهر بداخلاقو و وسواسیو و بهانه گیرم چه کنم؟ حداقل شوهر شما بعدش میات میگه اشتباه کردم اما شوهر من میگه حقت بود زدمت.
بهار جان اوضاع خونه ما اگه خدا بخواد آرومه وقتی اوضاع آرومه احساس خوشبختی میکنم ولی خدا نکنه مشکلی پیش بیاد
شوهر من همه جوره ایرادگیر هست ولی وقتی میبینم فقط نسبت به من اینجوری نیست و از آدمای مختلف حتی خونوادش هم ایراد میگیره بازم دلم کمی آروم میشه گرچه اعتقادم اینه که برخوردش با من باید نسبت به همه فرق کنه
شوهر من اگه زود از کوره در نره و آتیشی نشه مرد خوبیه
ولی باز هم کمالگراییش یه وقتایی لج آدمو در میاره
ان شالله که حالا حالاها خوب باشین. شوهر منم وقتی اوضاع آروم آدم خوبیه. ولی الان خیلی وقت اوضاع من و اون اصن آروم نیسیم. تصنعی در کنار همیم. من خیلی تا امروز اشتباه کردم همه چی رو تو دلم نگه داشتم از ترس تحقیر و سرزنشش. وقتی رفتم مشاوره بهم گفت اشتباه کردی. خیلی تکون خوردم. آخه وقتی سر و صدا میده بعد ش که من میام دربارش حرف میزنم یه جوابایی بهم میده که دلم بیشتر پر بشه. اصلنم حرفمو قبول نداره. به عبارتی منو دعوت به خفه شدن میکنه. من حتی قهر هم نمیکنم چون متلک و سرکوفت که بر سرم میباره. اما مشاوره گفت اشتباه کردی. بالاتر از سیاهی دیگه رنگی نیس.منم خیلی ناراحت شدم از خودم از اشتباهاتی که کردم. اون از این زبونش به عنوان یک اسلحه برا تسلیم کردنم استفاده میکنه. برا رسیدن به خواسته هاش. و منم تسلیم شدم. وقتی از مشاوره برگشتم گفتم حالا که دیگه تحویلم نمیگیری برا س ک س سراغم نیا حتی میرم تو یه اتاق دیگه میخابم. چجور برا چیزای دیگه منو نمیخای برا اینم نخواه. با وجودی که اعتیاد ج ن س ی داره اما بخاطر غرورش قبول کرد. چیزی که خیلی عذابم میده اینه که نمیتونم خودمو تخلیه روانی کنم. وجودم پر از خشونت. و همین باعث شده زود از کوره در برم. نمیدونم شوهر تو هم اینجوری هست یا نه؟
مریم مقدس من همیشه باهات همدردی میکنم. چون مشکلم مث شماست. البته شوهرم یه فرق با شما داره. هیچ وقت دنبال کس دیگه ای نبوده. البته اون هم یه حرفای بدی میزنه. مث خانم فلانی عجب سینه هایی داره. کاش میتونسم با دو نفر س ک س داشته باشم. البته خیلی کمتر از شوهر شما. اما تا حالا سراغ این کارا نرفته. فک کنم شوهرت واقعا مشکل داره. من ایمیلمو برات میذارم تا با هم بیشتر در تماس باشیم. اما خوش بحال شما که شجاعت داری اما من ندارم. بازم بیا بنویس. خودتو خالی کن.
بهار جان
راستش من به یه نتیجه ای رسیدم توی خیلی از مردها دیدم که از زنهای دیگه تعریف میکنن مردهای مذهبی .آروم و تودار و مردهای دیگه
شوهر من خیلی خیلی رکه شاید برخلاف مردهای دیگه که محافظه کار هستن و یواشکی اقدام میکنن
میدونی اوایل شنیدن اینجور حرفا واسم خیلی سنگین بود ولی وقتی دیدم خیلی از مردها مثه شوهر من هستن و فقط حرف میزنن تا حدودی کننار اومدم ولی امان از وقت دعوا که همه چیز به زبون میاره
یه وقتایی هم میگه به خدا من عرضه اینجور کارها رو ندارم
یا میگه از دست من ناراحت نباش بخدا هیچی تو دلم نیست من باید موقع عصبانیت خودمو تخلیه کنم
این چیزا رو میگه منم آروم میشم گرچه دلی که شکست دیگه مثه اول نمیشه
من عرق گل گاوزبون و اسطوخودوس گرفتم موقعهایی که داره جوش میاره بهش میدم
سعی میکنم وقتی جوش میاره مثه خودش رفتار نکنم یعنی مقابله به مثل نکنم اینجوری زودتر به نتیجه میرسیم
بهار حان
اشتباه نکن منظورم حذف رابطه جنسیتون و استفاده از اون واسه تنبیه شوهرت
رابطه حنسی یه فرصته
و تنها و بهترین راه پیوند بین شما
مطمئن باش روشت اشتباهه
مریم جون اونجا که نوشتم باش قهر نمیکنم عزیزم شما راست میگی من اشتباه کردم. ولی بخدا این دفعه هم همونطور که بالا توضیح دادم اومدم خودمو عوض کنم از قهر به عنوان یه وسیله استفاده کنم. نتونست خودشو بگیره اومد سراغم بخدا به زور کار خودشو میکنه.البته قبلشم همینطور بود. به زور کار خودشو میکرد. البته ایندفعه گفتم اگه به زور اومدی باید 200 تومن بهم بدی اونم دادش ولی پول تو جیبش نبود همشو ازم گرفت. تازه حالاش میگه میدم بهت به مناسبت سالگرد ازدواجمون. منم چون میدونم پول نداره. چیزی به رو خودم نیاوردم. ولی بازم اینکار رو میکنم. هر چی بود چند روز تونست خودشو بگیره. چند بار که اینکارو کردم جیبش خالی شد شاید آدم بشه.
بعضی از مردها را باید ی مدت رها کرد و رفت تا در تنهایی و سکوتشون بخودشون بیان و قدر چیزهایی که داشتن را بدونن. ی مدت ترکش کن و برو خونه پدرت و هر وقتم خواست بچه را ببینه لج بازی نکن و بذار ببینه اما بهش یاداوری کن تو که من و اینو دوست نداشتی ! بعد ی مدت بگو برای برگشتن باید حرفا و خواسته هاتو بشنوه و در حضور ی ریش سفید ترجیحا از اقوام خودش همه مسایل را خیلی محترمانه بدون گریه و شیون مطرح کنید و جلو اون ریش سفید ازش قول بگیرید که رعایت میکنه، بعد به خانه برگردید و البته در این بازگشت باید تبدیل به زن رویاهاش بشید و خانه را واسش بهشت کنید تا قدر چیزی را که دوباره بدست آورده بدونه.:310:
اصن همچین چیزی نیس. شوهرم منو زد منم 11 روز ولش کردم. و رفتم. بعدشم گفت من تعهد نمیدم. اما کلی معذرت خواهی کرد اما 2 روز بعد شد روز از نو روزی از نو.