مرضیه جان به نکته خوبی اشاره کرد...
کسی که از تماس فیزیکی با یه مرد نامحرم احساس گناه میکنه به نظرتون با مشروب خوردن همسرش میتونه کنار بیاد؟!
نمایش نسخه قابل چاپ
مرضیه جان به نکته خوبی اشاره کرد...
کسی که از تماس فیزیکی با یه مرد نامحرم احساس گناه میکنه به نظرتون با مشروب خوردن همسرش میتونه کنار بیاد؟!
بچه ها
یه کم آروم باشید
چرا انقدر متهم میکنید ایشونو؟
بابا این بنده خدا که خودش داره میگه من هیچ وقت نمیخوام زنمو بزنم. فقط میخوام یه کم ازم حساب ببره.
خوب این دوستمون اشتباهش اینجاس که متوجه نیست دوست دختر و دوست پسر با زن و شوهر فرق داره.
دوست عزیز
وقتی ایشونو در آغوش گرفید، احساس خوبی که داشتید صرفا ج ن س ی بود یا اینکه روحی بود؟ یعنی این لذت ناشی از اون تسلط شما بر دختر خانوم بود یا نه؟
محض اطلاع جناب عالینقل قول:
نوشته اصلی توسط tamas
من یک فرد مورد قبول از نظر اجتماعی هستم،ورزشکار هستم ،از خودم دارامد خوبی دارم،ماشین دارم،تحصیلات دارم و به همه اینها با تلاش خودم رسیدم و اگر یک بیمار روانی بودم بعد از 26 سال زندگی حداقل یک نفر پیدا می شد که بفهمه من مشکل روانی دارم که تا کنون هرگز چنین اتفاقی برای من نیفتاده است.فرهنگ ملت ما همینه یاد نگرفتیم به تفاوت در سلایق یک دیگر احترام بگذاریم و کافی هست کسی رو ببینیم که چیزی بر خلاف میل ما دوست داره که بهش هر انگی بزنیم از بیمار روانی گرفته تا .....
بیچاره اون دختر !ایشون کم سن نیستند و هم سن من هستند و برخلاف تصور شما بسیار باهوش و هوشیار هستند.
منظورم از سطح خانوادگی این بود که پدر و مادر من و ایشون تقریبا از یک کلاس هستند و از نظر فرهنگی به هم نزدیکیم از نظر اعتقادات مذهبی و سیاسی و رسم ورسومات به هم نزدیک هستیم.نقل قول:
نوشته اصلی توسط marzieh411
ایشون هم قبل از خواستگاری می دونستن من چه جور ادمی هستم (به جز مسائل جنسی ) و مشکلی با من نداشتن ولی بعد از خواستگاری رفتارشون تغییر کرده
من به خودش هم گفتم تو از اول می دونستی!میگه من می دونستم ولی الان شرطم برای ازدواج اینکه این کار رو بزاری کنار و در مورد احساس گناه من از اینکه ایشون رو در آغوش بگیرم یا دست ایشون رو بگیرم احساس گناه نمی کنم ولی کارهای دیگری هم می تونستم انجام بدم که انجام ندادم چون احساس گناه میکردم.
و یه این دلایل فکر می کنم برای هم مناسب هستیم.
آلبالو عزیز این احساس صرفا جنسی نبود.این لذت ناشی از تسلط من بود و قدرت من. و البته لذت جنسی هم که مشخصه داشت.نقل قول:
نوشته اصلی توسط آلبالو
صنم عزیز از اینکه برایم نوشتی ازت ممنونم.برات ارزوی خوشبختی می کنم دوست عزیزنقل قول:
نوشته اصلی توسط صنم_64
صنم من عاشق اون دختر هستم و حاضرم تمام زندگیم رو به پاش بریزم .دوست ندارم کوچکترین ناراحتی براش ایجاد بشه.یک بار رفتم دنبالش دانشگاه،تو دانشگاه با استادش حرفش شده بود و وقتی اومد بیرون گریه می کرد انقدر ناراحت شدم که فکر کردم می رم می زنم استادشو له می کنم.ولی خودش ارومم کرد.یعنی خودش هم می دونه طاقت اشکاشو ندارم.و قصدم این نیست که اذیتش کنم.ولی هیچ کس نمی دونه من چی می گم من چی میخوام .
به هر حال واقعیت رو بهشون بگید. اینکه مشروب رو ترک می کنید یا نه. اینکه آدم زورگو و خشنی هستید یا نه. ( این مورد شما به من ثابت کرد که دوستی های قبل از ازدواج هیچ شناختی توش نیست)
دوباره سلام
مثل اين كه حسابي از بچه هاي تالار شاكي هستي.
همين جا هم اعلام مي كنم كه لطفا بچه هاي تالار هم حرفاي من رو زير ذره بين نبرند و واقعا سعي كنند قضيه رو از يه ديد ديگه نگاه كنند.:324:
من هم پسري رو خيلي دوست دارم.:43: گاهي وقتا بهم ميگه كه دلم ميخواد اونقدر محكم بغلت كنم كه استخوانهات خرد بشند يا ( خيلي ببخشيد) دلم ميخواد كه عين يك خوراكي خوشمزه گازت بگيرم تا اشكت در بياد و بعد من نازت رو بكشم و .....
به نظر من اين حرفها و تمايلات ايشون طبيعيه و واقعا قصد اذيت كردن من رو نداره و من هم اين رو كاملا درك مي كنم چون گاهي اوقات آقايون از شدت علاقه اي كه دارند نمي دونند كه چطور بايد ابراز احساسات كنند.
از حرفات معلومه كه خيلي دوستش داري و خب معلومه كه قصد اذيت كردنش رو نداري چون هيچ عاشقي از رنجوندن معشوقش لذت نمي بره.
و البته كه خشونت جنسي مورد نظر شما هم هيچوقت در حد فيلم هاي پورنو نيست و فكر كنم كه بيشتر در حد سيلي خواهد بود ولي به نظر من بهتره كه اين دختر خانوم رو در جريان سلايق جنسيت بذاري . من فقط نظر شخصي ام رو گفتم.
حرف دلت چيه؟ چرا ميگي كه هیچ کس نمی دونه من چی می گم من چی میخوام ؟
راستي يه نكته اي هم در رابطه با بحث مشروب:
شهروز، كلا اهل مشروب نبود ولي يه بار تو يه مهموني مي خواست به سلامتي من بخوره . من بهش گفتم كه اگه مي خواي بخوري، بخور ولي اگه نظر من برات مهمه اين كار رو نكن. و قول داد كه هرگز اين كار رو تكرار نخواهد كرد.
منظورم اينه كه محبت با خودش اطاعت هم مياره. شما كه عاشق دختري هستيد بسيار پسنديده است كه به خواستهاي منطقي ايشون هم احترام بذاري و حداقل به خاطر عشقت اين كار رو ترك كني.
موفق باشي.:72:
اشکان عزیز
راستش فکر کنم خشونتی که میگی در همین حد هستش که دوست صنم جان داره. درسته؟ یا بیشتره؟
نظر دوستت راجع به این موضوع چیه؟
کلا غیر از مشروب دیگه مشکلی باهات نداره؟
دوست عزیزم.
فقط باید یه کم روی خودت کار کنی که خواسته هاتو تعدیل کنی. همین. اگه یه مقدار خشونتو توی رابطه دوست داری، بیا و نوبتیش کن. مثلا بگو از هر 3 بار رابطه، یه بارش یه مقدار خشن باشه.
منظورم اینه که واسه خودت حد و مرز بذار
خوب بالاخره آدم که نباید همیشه هرچی دلش خواستو بدست بیاره. درسته؟
دوست عزیز
حواست باشه مرز میون دوست دختر و همسرو توی سختگیری ها رعایت کن.
اگه میخوای زنت مطیعت باشه باید یه تکنیک هایی رو آموزش ببینی. البته مطیع نه به معنای بنده و برده. بلکه همون تعریفی که توی عرف از زن مطیع هستش.
میدونی چرا؟ چون سخت گیری های غیر منطقی شاید اول هاش حتی واسه بعضی دخترا خوشایند باشه و بگن ببین چقدر طرفمون دوستمون داره، ولی بعدها دیگه این حسو ندارن و حتی نظرشون ممکنه خیلی تغییر کنه
یه روشی هست به نام اقتدار انعطاف پذیر که بسیار روش خوبیه. توی اینترنت سرچش کن و مقالات رو بخون. شاید به دردت خورد
یه کم که فکر کردم دیدم به نظر شما اصلا هم آدم خشنی نیستی. فقط از اینکه همسرت به چشم یه مرد مقتدر بهت نگاه کنه خوشت میاد.
خوب این خصوصیت همه مرداست. فقط کم و زیاد داره. در مورد شما این خواسته یه کم با وسواس توام شده. یعنی انگار همش میترسی که نکنه نتونی توی زندگیت اون اقتدار لازم رو داشته باشی و از الان داری حرکت های پیش گیرانه میکنی.
به نظر آدم با سیاستی نیستی. سادگی میکنی و به نامزدت حرفایی میزن که خودتم ته دلت اصلا اون نیستش ولی با این کار فقط وجهه خودتو خراب میکنی و به هدفت نمیرسی.
برادر عزیزم. یه کم سیاست داشته باش. شما که انقدر نامزدتو دوست داری، انقدر نسبت بهش حس مسئولیت داری و واقعا نمیخوای قلدر و زورگو باشی، چرا بیخودی کاری میکنی که غیرمنطقی و زورگو به نظر بیای؟
حواستو خیلی جمع کن. خیلی
با درایت میتونی هم مرد مقتدری باشی و هم در عین حال همسر ایده آلی باشی. میدونم که خیلی سخته. من خودم نمیدونم چجوری. ولی خوب آدمایی رو دیدم که در عین اقتدار ولی همسرشون خیلی از زندگی راضیه
اگه با این برخوردی که خودت گفتی .و اینجور که من از حرفاتون فهمیدم اگه با شما ازدواج کنه تو عقلش شک کن