RE: پیشنهاد ازدواج یک دختر به من
نقل قول:
نوشته اصلی توسط sci
سلام برادر خوبم،
چه اشکالی داره به منظوری روشن و واضح با هم اشنا بشید. اون خانوم از شما نخواسته از امروز با هم زندگی کنید خواسته به منظور ازدواج با هم اشنا بشید. پس می تونید طی این شناخت و با مشاوره های صحیح متوجه بشید این خانوم با معیارهای شما
مطابقت داره یا خیر و همینطور شما مورد نظر ایشون هستید یا خیر؟ اگر شما احساساتتون رو می شناسید و بر عواطف خودتون کنترل داشته باشید شناخت بسیار سودمند خواهد بود، و این نکته ظریف که فرصتها مثل ابر می ایند و می روند را بی پاسخ نخواهد گذاشت.
جرات مند باشید و به صراحت با احترام به حقوق فردی طرف مقابل و خودتون گفتگو کنید
موفق باشید
اضافه می کنم :
1. شرط این آشنایی و ارتباط به منظور شناخت بیشتر جهت ازدواج، اینه که شما خودتون رو شناخته باشید ( عواطف و احساسات خودتون رو بشناسید و بر اونها تسلط نسبی داشته باشید)
2. می دونید نمی شه دو موضوعی رو که به هم هیچ ارتباطی ندارند در یک ظرف گذاشت و مقایسه کرد، مثل دکتری و ادامه تحصیل و ازدواج و یا سربازی... اینها هیچ ربطی به هم ندارند و تنها موجب پیچیدگی ذهن شما می شوند
3. شما ذهن خوانی می کنید! خیلی زیاد! خیلی زیاد! و این خیلی خیلی بده! نکنید!
4. شما قضاوت می کنید و این هم خوب نیست! نکنید!
سوالی بود بپرسید
پ ن 1: شما خواسته بودید که خیلی واضح بدونید که باید جلو بروید و یا خیر، راستش هیچ کس نمی تونه بگه بروید و یا نروید، ازدواج کنید یا نکنید، خوشبخت می شوید و یا نمی شوید، اما اگر جرات کنید و جلو بروید و مسائلی که گفتم رو رعایت کنید، بی شک می توانید جواب سوالاتتون رو پیدا کنید...
RE: پیشنهاد ازدواج یک دختر به من
در این مورد خاص با پست اول جناب خارپشت خیلی موافقم. اگر جوابت نه است، توضیح لازم نیست و بقیه حرفهایی که خارپشت نوشته در اون پست ...
*****************
اما یک جواب جنرال هم برای تاپیک های مختلف شما که محتواشون همه به هم نزدیک است و یک معادله 20 مجهولی دو معلومی است. دو تا معلومش این است که تسوکه یک آقای مجرد است و تسوکه فوق لیسانس کامپیوتر است. ( اگه اشتباه نکنم )
اما تا دلت بخواد مجهول داره. دکترا قبول می شم؟ پذیرش می گیرم؟ مقاله هام چاپ می شن؟ فاند می تونم بگیرم؟ ویزا چی؟ راستی من باید ازدواج هم بکنم ... کلی مجهول هم اینطرف دارم. با کی؟ چه زمانی؟ چه طوری؟ ... ای وای سربازیم ... اصلا یادم نبود که زندگی خرج داره. راستی واسه کار چیکار کنم؟؟ ....
آقای تسوکه اگر بخواهید در زندگیتان فقط روی یک کار تمرکز کنید باید عمر 200 ساله داشته باشید تا به همه کارتون برسید.
ازدواج چه ربطی به دکترا داره؟
مثل این دخترهایی که قصد ازدواج ندارند یا خواستگار ندارند و می گن " می خوام ادامه تحصیل بدم " :311:
خیلی وسواس داری و برای هر قدمی هزار راه و احتمال پیش رو را می نویسی و آنالیز می کنی. زندگی اینقدر که شما سخت می گیری، سخت نیست.
یک سال و نیم هم می خواهی عمر و زندگیت را بذاری که از امریکا پذیرش بگیری و بعد یکسال هم بدویی دنبال ویزا و ... تسوکه جان این بخشی از زندگی است. نباید که همه چیز را بخاطرش تعطیل کرد. بعدش به خودت نمی گی من دوسال زندگی نکردم آخرشم هیچ. اگر ویزا نگرفتی یا ...
دلیلتون برای تمایل به رفتن از ایران قبل از ازدواج فقط هزینه های همسرتون است؟
تحقیقات نشون می ده ( می گی نه سرچ کن ) که آقایون مجرد هزینه هاشون بیشتر از متاهلین است. آقایون تا زمانی که مجرد هستند برنامه ریزی و پیشرفت مالی چندانی ندارند.
ضمن این که با دونفر شدن شما، هزینه ها دو برابر نمی شه. شاید 1/5 یا کمی بیشتر بشه. البته در زندگی دانشجویی و اگر خانم قصد همراهی داشته باشند. اگر در هر ماهگرد ازدواجتون درخواست طلا و سکه کنند که ...
شما با داشتن یک خانم همراه که شرایط شما را درک کنه، بیشتر اوقات غذای خونگی مصرف می کنید که خیلی هزینه اش از بیرون کمتر است ولی آقایون مجرد زمان زیادی را در رستوران ها و اغذیه ای ها می گذرونن. میوه و سبزیجات زیادی را راهی سطل زباله می کنند و ...
خانمتون ( عروس آینده ) هم که بی سواد نیستند می تونند یک کار نیمه وقتی چیزی پیدا کنند و تا حدی مخارج خودشون را پوشش بدهند. خلاصه اگر دلایلش مادی است به نظرم خیلی دلیل موجهی نیست. من کسی را می شناسم که با تدریس خصوصی داره زندگیش را می چرخونه. ریاضی در سطح لیسانس و ... درس می ده و می گه با 20-30 ساعت کار در ماه زندگیش در حد دانشجویی می چرخه.
خارپشت این قضیه چمدان و اینها چیه؟ :163:
چقد زیاد نوشتم :300:
ببخشید.
RE: پیشنهاد ازدواج یک دختر به من
نقل قول:
نوشته اصلی توسط لیلای ساروان
یعنی ایشون میاد و این مطالب رو می خونه:163: وای عجبا من که خیلی غافلگیر شدم از این که گفتین آقای تسوکه
نمیدونم والا. شاید بخونه شاید هم نه. البته خیلی توی این سایت نمیان و گرنه کاربر میشد.
نقل قول:
نوشته اصلی توسط deljoo_deltang
منظور از قصد ازدواج یعنی اینکه حاضرید برای پیدا کردن گزینه مناسب و به نتیجه رسیدن وقت بذارید. یعنی الان تصمیم دارید ازدواج کنید و تمام هزینه های مادی و روانیشو بپردازید. خوب اگر اینجور باشه که شما دنبال چنین گزینه ای بودید و تصمیم بر ازدواج دارید (همونطور که به خانوادتون گفتید) و الان هم همان گزینه پیدا شده دیگه تردیدتان برای چیست؟ وقت بذارید. و صحبت کنید. شاید اصلا با هم به تفاهم نرسیدید. شاید به تفاهم رسیدید و تصمیم گرفتید تا 6 یا نه ماه دیگه عقد کنید. البته همه اینها هزینه هایی هست که باید بپردازید.
نمیدونم تردیدم از چیه. اون دختر تهرانیه و من شهرستانی 1200 کیلومتر دورتر. بخوام آشنا بشیم همین رفتن برای خواستگاری و ... خودش دو ماه کار داره. هم از اپلای می افتم و هم از دکترای داخل. بعدش ممکنه که همدیگه را نخواهیم. همه چیم به هم میریزه.
نقل قول:
نوشته اصلی توسط نازنین 1
از حرفاتون این جوری بر می اد که با خواستگاری کردن ایشون مشکلی ندارید،
نه. من مشکلی با این مسئله ندارم.
نقل قول:
نوشته اصلی توسط نازنین 1
هدف اصلی خودتون رو مشخص کنید در حال حاضر چیست؟ حالا اگه این دو مورد هر دو به یک اندازه برای شما دارای اهمیت هست و به هر دو ارزش مساوی میدید خوب! یکمی به خودتون سختی بدید دیگه!هم به ازدواج فکر کنید هم به دکترا ایشون در جریان تصمیمات خودتون بزارید و بگید شاید ایران بمونیم شاید هم بریم
نه اینکه شاید ایران بمونیم و شاید برم (یعنی در صورت خارج رفتن با شما نمی رم و مجرد می رم) خوب ادم باید برای رسیدن به خواسته هاش تلاش کنه و اگر این کیس رو مناسب می دونید و معیارهای مورد نظر شما رو داره ،بهتره وارد فاز اشنایی بشین... از کجا معلوم هم به این نتیجه رسیدید که به درد هم می خورید شاید خیلی زود نظرتون منفی شد و تونستید با فراق بال فقط به دکترا برسید
هر دو برام مهمه. هم زن و هم دکترا. دکترا برام مهمه چون اوضاع کارم کلی بهتر میشه و شغل و سربازی و موقعیت اجتماعی و ... را برام میاره. اینها برای من خیلی مهمه. زن هم برای خیلی مهمه چون من همه ی اونها را می خوام برای خودم و همسرم. اگر زن خوب نداشته باشم که به دردم نمی خوره. از طرفی اگر هم برم خارج و برگردم میتونم با فراق باز زن بگیرم اما باید 6 سال هم عذب بودن را تحمل کنم که برای من سخته.
نقل قول:
نوشته اصلی توسط sci
3. شما ذهن خوانی می کنید! خیلی زیاد! خیلی زیاد! و این خیلی خیلی بده! نکنید!
4. شما قضاوت می کنید و این هم خوب نیست! نکنید!
سوالی بود بپرسید
ممنون حرفهاتون خیلی خوب بود. اما میشه نکته ی 3 و 4 را بیشتر توضیح بدید. منظورتون از ذهن خوانی را نفهمیدم.
نقل قول:
نوشته اصلی توسط پیدا
یک سال و نیم هم می خواهی عمر و زندگیت را بذاری که از امریکا پذیرش بگیری و بعد یکسال هم بدویی دنبال ویزا و ... تسوکه جان این بخشی از زندگی است. نباید که همه چیز را بخاطرش تعطیل کرد. بعدش به خودت نمی گی من دوسال زندگی نکردم آخرشم هیچ. اگر ویزا نگرفتی یا ...
حواسم هست. ویزا ندن میرم کانادا. حساب اونجاها را کرده ام خیالم راحته.
نقل قول:
نوشته اصلی توسط پیدا
دلیلتون برای تمایل به رفتن از ایران قبل از ازدواج فقط هزینه های همسرتون است؟
هم هزینه و هم مدیریت زندگی زناشویی. مشکلات همسر بردن زیاده. از این که اون کلی وقت بیکار داره که نمیدونه چیکار کنه و من وقت ندارم سرم را بخارونم. از این که اون دلتنگ میشه و ...
RE: پیشنهاد ازدواج یک دختر به من
سلام تسوکه
بخشی از جوابت توی امضاته!
علیرغم این همه شتاب و هیجانی که برای دکترا داری چقدر این تحصیل دکترا و ازدواج رو سخت و پیچیده اش کردی. یه طوری شده که هر وقت تاپیکهاتو میخونم دچار هول و هراس میشم. آرامشم رو از دست میدم! همه عضلاتم منقبض میشه، تعداد ضربانهای قلبم میره بالا...:300:
به نظرم آرامش در تصمیم گیری نداری (اینها ربطی به کارشناسی و روانشناسی نداره ها خودت که میدونی، حسی است که از خوندن مطالبت بهم دست میده). لازمه رسیدن به این آرامش این است که اولا مسائل رو قدری از هم تفکیک بدی، ثانیا لازم نیست ریز جزییات برنامه هات را تا چندین و چند سال آینده برنامه ریزی دقیق بکنی. خیلی از کارها همیشه اونطوری که ما فکر میکنیم پیش نمیره. فقط باید در خود آمادگی پذیرش شرایط جدید و خارج از پیش بینی رو ایجاد کرد. انعطاف پذیری لازمه زندگی است.
بیشتر تعجبم از اینه که دو ساله داری صحبت از دکترا و ازدواج میکنی، ریز به ریز همه را هم برنامه ریزی کردی و سرفصل براش مشخص کردی با زمانبندی دقیق روز و ساعت و ثانیه...میری چند وقت غیبت میزنه بعد دوباره بر میگردی با همون سوالها...
همچین راجع به زن حرف میزنی انگار که یک موجود دست و پاگیر زیادی قراره وارد زندگیت بشه که قراره بهترین لحظات عمرت که فقط و فقط مخصوص کار و علم آموزی، تولید علم و فناوری و نانو تکنولوژی و... است را بر باد بده و زمینگیرت کنه! دیگه ببین کار رو به کجا رسوندی که دختر بنده خدا دیگه ازت نا امید شد، خودش بهت پیشنهاد ازدواج داد:311:
وقتی میبینم عده ای که اصلا دکترا گگرفتن دغدغشون نیست و عین آب خوردن تو کمترین زمان پذیرش و ویزا و همه چیشون جور میشه میرن، یاد اون شعری میفتم که میگه: گفت آسان گیر برخود کارها کز روی طبع...سخت میگیرد جهان بر مردمان سخت کوش
.......................
اگر پست پیدا را قبل از نوشتن و ارسال این پستم خوانده بودم، این پست را نمیزدم. حرف دل منو زدن.
RE: پیشنهاد ازدواج یک دختر به من
می خواستم بگم 1200 کیلومتر که راهی نیست و 2 روزه پیموده میشه نه 2 ماهه. در ضمن خوب 1 ماه صبر کنید امتحان دکترا که دادید بعد برید خواستگاری و بعد اشنایی . البته اینها همه باز با فرض اینه که شما قصد ازدواج دارید. باز هم می گویم اگر قصد دارید پس باید برایش هزینه کنید بدون در نظر گرفتن اینکه نتیجه چه باشد.
راستی اینکه اون خانم اگر همسر شما بشوند قرار است چه سختیهایی بکشند و ایا حاضرند یا نه باز این حق انتخاب برای ایشون محفوظ است و شما لطفا به جای ایشون تصمیم نگیرید. تنها وظیفه شما از نظر من اینست که این مشکلات را با ایشون در میون بگذارید و سهم خود را برای کم شدن انها بپردازید.
RE: پیشنهاد ازدواج یک دختر به من
نقل قول:
نوشته اصلی توسط بی دل
سلام تسوکه. بخشی از جوابت توی امضاته!
به قول همون آمریکایی های جهان خوار، you got me. یعنی شما مچ منو گرفتی. :311: اصلا امضام یادم رفته بود.
نقل قول:
نوشته اصلی توسط بی دل
علیرغم این همه شتاب و هیجانی که برای دکترا داری چقدر این تحصیل دکترا و ازدواج رو سخت و پیچیده اش کردی. یه طوری شده که هر وقت تاپیکهاتو میخونم دچار هول و هراس میشم. آرامشم رو از دست میدم! همه عضلاتم منقبض میشه، تعداد ضربانهای قلبم میره بالا...:300: به نظرم آرامش در تصمیم گیری نداری (اینها ربطی به کارشناسی و روانشناسی نداره ها خودت که میدونی، حسی است که از خوندن مطالبت بهم دست میده).
باز هم میگم که: you got me. این چند پست اخیر شما دوستان منو بیشتر به فکر فرو برد. حالا بیشتر تمایل دارم تا برای آشنایی برم جلو. البته باز هم می خوام بیشتر فکر کنم و امروز را هم منتظر نظرات شما هستم. منتها الان با دیروز که تاپیک را زدم کمی نظرم فرق کرده. دیروز میخواستم که شما به من بگین که چطور نه بگم اما امروز اینو نمخوام. می خوام بیشتر روی این موضوع با من بحث کنید و بیشتر چالش داشته باشیم. این باعث میشه که بهتر بتونم تصمیم بگیرم که می خوام چی کار کنم.
نقل قول:
نوشته اصلی توسط بی دل
اگر پست پیدا را قبل از نوشتن و ارسال این پستم خوانده بودم، این پست را نمیزدم. حرف دل منو زدن.
نه اتفاقا کار خیلی خوبی کردید نظر دادید. وقتی بالای تاپیک اسمتون را دیدم که اومدین منتظر شدم تا نظرتون را بنویسید. می خوام که باز هم نظر بدید تا بتونم بهتر تصمیم بگیرم.
نقل قول:
نوشته اصلی توسط deljoo_deltang
راستی اینکه اون خانم اگر همسر شما بشوند قرار است چه سختیهایی بکشند و ایا حاضرند یا نه باز این حق انتخاب برای ایشون محفوظ است و شما لطفا به جای ایشون تصمیم نگیرید. تنها وظیفه شما از نظر من اینست که این مشکلات را با ایشون در میون بگذارید و سهم خود را برای کم شدن انها بپردازید.
صد در صد. من همان قدر که برای خودم حق انتخاب قائلم، برای ایشون هم حق انتخاب قائلم. در این شکی نیست.
RE: پیشنهاد ازدواج یک دختر به من
آقای تسوکه سلام
دوستان راهنماییت کردند و الحق راهنمایی های بسیار قوی و پخته ای هم کردند! اما شما کلا مسائل را زیاد
سخت میگیری!
از نوشته هایتان میتوان آشفتگی و شلوغی ذهنیتان را کاملا حدس زد!
ذهنتان دقیقا مثل وقت هایی است که من برای کارم برنامه ریزی می کنم! پر از ابهام و آشفتگی!
بهتر نیست به ذهنتان کمی نظم و آرامش و بدهید و انقدر مسایل را بهم گره نزنید؟
مسائل آنقدر ها هم پیچیده نیست! شما آن ها را پیچیده کرده اید!
فکر می کنم از آن دسته آدمهایی باشید که دوست دارید همه چیز برنامه ریزی شده و به شکل Detail در اختیارتان
باشد...و دوست دارید به شما یک road map مشخص داده شود و طبق همان برنامه مو به مو عمل کنید!
اما زندگی رو باید شما مدیریت و منظم و برنامه ریزی کنید!
شما با احساستان به نظر خیلی غریبه هستید! در زمینه علمی رشد کرده اید اما برای شناخت درونتان زیاد گویا
وقت نگذاشته اید و نمیدانید که آیا تسوکه می خواهد ازدواج کند؟ با چه کسی؟ اصلا تسوکه منهای کسب علم
از زندگی چه می خواهد؟ چه معیارهایی دارد؟ آیا خودش را می شناسد؟ یک همسفر خوب از دید او چه کسی
است؟ و غیره!
بهتر است به جای تشویش و سخت گیری کمی سهل گیر باشید! به قول جناب حافظ :
گفت آسان گیر بر خود کارها کز روی طبع .... سخت می گیرد جهان بر مردمان سخت کوش!
پس برای حل مسائلتان دست پاچه و مشوش نشوید!
امروز برای دیدن برخی پیام هایم صفحه افراد آنلاین را به مدت نیم ساعت چک کردم و می دیدم که چند بار به
تاپیکتان سر زدید و احتمالا میتوان حدس زد این اتفاق برنامه ریزی نشده شما را بهم ریخته و دچار استرس کرده!
همه زندگی که قابل پیش بینی نیست! شما باید منعطف و موجسوار خوبی بر روی مسائل زندگی باشید و خودتان و
احساستان را مدیریت کنید!
درستان یک مسئله جداست!
کارتان جداست!
ازدواجتان جداست!
روحیاتتان جداست!
پس با آرامش خط مشی خودتان را مشخص کنید اما در ارتباط با زندگیتان با درس و کار منعطف باشید!
هر کدام را جدا گانه هدایت کنید!
برای منظم شدن افکارتان ، بنویسید و خودتان و روحیاتتان را روی کاغذ بیاورید و معیارهایتان را!
مسلما درون شما عاری از دکترا و خارج رفتن و غیره است!
با آن درون به سوال ذهنیتان در رابطه با آن خانوم پاسخ دهید فارغ از همه چیز!
موفق باشید!
RE: پیشنهاد ازدواج یک دختر به من
تسوکه!
پست قبلی من رو بخونید!
ببینید اون خانوم نخواسته با شما زندگی کنه! بابا قراره شما هم انتخاب بشی ها!! یه جوری حرف می زنی مثل اینکه اون خانوم اومده خواستگاریت!! بنده خدا فقط جرات کرده و اومده جلو و گفته بیا با هم آشنا بشیم!! تو هم رفتی تا آخرش؟؟ یه درصدی هم بذار برای اینکه اومد و خوشش نیومد! نخواست باهات زندگی کنه!
وقتی می گم ذهن خوانی می کنی و در تعاقب اون قضاوت، یعنی اینکه فکر می کنی نظرش فلانه و بهمانه... مثلا گفتی:
" نمی تونم که دختر مردم را علاف خودم کنم و بگم که تو صبر کن تا 9 ماه دیگه تا من تصمیمم را بگیرم. اومدیم که تازه اون قبول کرد و بعد از 9 ماه رفتم و یکی از ما (چه من و چه ایشون) نپسندید. اون وقت 9 ماه ذهن هر دومون درگیر بوده و تو این فاصله ممکنه ایشون گزینه های خوبی را از دست بدهند.
بنابراین من فکر میکنم که اون منو یک مرد رمانتیک میبینه که حاضر شده بیاد جلو
بعدش ممکنه که همدیگه را نخواهیم. همه چیم به هم میریزه. "
یعنی از طرف شخصی که به قول خودت هیچ شناختی نسبت بهش نداری، فکر می کنی، تصمیم می گیری، ناراحت می شی، جواب مثبت می دی، جواب منفی می دی! من به کسانی که 90 درصد هم طرفشون رو می شناسن می گم این کار رو نکنند! وضعیت شما که دیگه روشنه!
شما با این گفتگوی درونی از طرف خودت و جوابهای احتمالی از طرف ایشون ذهن خودت رو آشفته می کنی عزیز برادر! بگذار ایشون خودشون جواب شما رو بدهند و اون وقت به جواب واقعی فکر کن و الان با ذهن خوانی و قضاوت ذهن خودت رو به هم نریز!
سوالی داشتی بپرس!
RE: پیشنهاد ازدواج یک دختر به من
نقل قول:
نوشته اصلی توسط bahar.shadi
فکر می کنم از آن دسته آدمهایی باشید که دوست دارید همه چیز برنامه ریزی شده و به شکل Detail در اختیارتان باشد...و دوست دارید به شما یک road map مشخص داده شود و طبق همان برنامه مو به مو عمل کنید! پس برای حل مسائلتان دست پاچه و مشوش نشوید!
والا فکر کنم فقط توی ازدواج این طوری باشم و گرنه توی مسائل دیگه برخی وقتها به من میگن که تو چطور این قدر آرام و خونسردی.:163: اما توی ازدواج حقیقتش یک کم استرس دارم. البته فکر کنم به خاطر اینه که تا حالا یک بار هم خواستگاری نرفتم. :311:
نقل قول:
نوشته اصلی توسط sci
ببینید اون خانوم نخواسته با شما زندگی کنه! بابا قراره شما هم انتخاب بشی ها!! یه جوری حرف می زنی مثل اینکه اون خانوم اومده خواستگاریت!! بنده خدا فقط جرات کرده و اومده جلو و گفته بیا با هم آشنا بشیم!! تو هم رفتی تا آخرش؟؟ یه درصدی هم بذار برای اینکه اومد و خوشش نیومد! نخواست باهات زندگی کنه! شما با این گفتگوی درونی از طرف خودت و جوابهای احتمالی از طرف ایشون ذهن خودت رو آشفته می کنی عزیز برادر! بگذار ایشون خودشون جواب شما رو بدهند و اون وقت به جواب واقعی فکر کن و الان با ذهن خوانی و قضاوت ذهن خودت رو به هم نریز!
آهان حالا معنای ذهن خوانی را فهمیدم. مرسی :46: . یک جورایی حق با شماست.
باز هم دوستان اگر کسی نظری داره ممنون میشم بگین. مرسی
RE: پیشنهاد ازدواج یک دختر به من
یکی از دختر مذهبی های دانشگاه ما هم همین کار رو کرده بود و برای پسره ایمیل فرستاده بود. جالب اینجا بود که بعد یه مدت دختره منصرف شده بود پسره ول کن نبود...:311: بپا شما یهو اینجوری نشی دکتر تسوکه!
جدای شوخی بنظرم شما به عنوان یک پسر "دم بخت" براتون لازمه حداقل یکی دو تا از این تجربه ها داشته باشید تا صحت معیارهاتون دستتون بیاد. آدم اولش که واسه خودش معیار می نویسه خیلی هالیوودی و هپروتیه...تجربه اش که زیاد میشه می بینه خیلی هاش اصلا واقعی نیستند...خیلی هاشون هم عملا بکار نمیان. بعضی معیارها هم جدید اضافه می شن...کلا از چنین تجربیاتی فرار نکن بلکه با دید مثبت برو جلو و بدون اینکه زیادی احساساتی بشی شرایط رو بسنج...برفرض گیریم شما بخوای بری خارج....بالاخره که چی... دو تا دختر اونجا دیدی باید همینجوری استرس بگیری؟ ضایع است واسه یه آقای دکتر! برو داداش! نترس ما پشتتیم...:104: