RE: مخالف شدن خانواده پسر برای خواستگاری
سلام خانومی
استخاره شرایط داره اونم اینکه دیگه واقعا باید به جایی رسیده باشی که عقلت یاری نکنه... نه الان که همه چیز مشخصه...خانواده اون اقا مخالفن..این اقا هم تلاش انچنانی نمیکنه برا بدست آوردن شما
خانومی کمی متواضع تر رفتار کن.
شدی مثل پرنده ای که افتاده توی قفس و هی داره خودشو به در و دیوار قفس میکوبه.
با اینکار فقط بالهاش زخمی میشه و هیچ راهی به جایی نمیبره....
کمی اروم باش.داری به هر دری میزنی.
میخوای بری بگی استخاره بگیرید ببینید میخواین بیاین خواستگاری من یا نه؟!
عزت نفس خودتو حفظ کن.
ازدواج خوبه اما توروخدا از راهش وارد شو
اگر این ازدواج هم سر بگیره همیشه میگن ما که نمیخواستیمت !! خودت به زور استخاره و ...وارد خانواده ما شدی...
دقت کن عزیزم
RE: مخالف شدن خانواده پسر برای خواستگاری
سلام به همه ی دوستای عزیزم
واقعا از راهنمایی همه ی شما خیلی ممنونم و نمیدونم اگه شما نبودین چکار می کردم.
دوستان من امروز صبح خودم همه چیز را تمام کردم و روی تصمیمی هم که گرفتم مصمم هستم. یعنی اس ام اس
دادم و گفتم من دیگه از این ازدواج منصرف شدم و گفتم به نظر من ازدواجی که از اول این همه باهاش مخالفت بشه
عاقبت خوبی هم نداره. این آقا بعد اس ام اس داد و گفت بعد باهاتون تماس می گیرم و من جواب دادم که احتیاجی
به این کار نیست چون من تصمیم را گرفتم. این تصمیم را مدیون شما دوستان هستم . و خیلی خوشحالم که دوستای
خوبی مثل شما پیدا کردم. مخصوصا maryam123 عزیز. :72:
RE: مخالف شدن خانواده پسر برای خواستگاری
امروز اس ام اس داد که متاسفانه نتونستم خانواده ام را راضی کنم و نظرشون را جلب کنم و اگر هم مساله بخواهد
در دراز مدت حل بشه باز واسه من پشتوانه نداره و من مجبورم یک طرف را انتخاب کنم اما بودن یک طرف کافی
نیست. گفت بخاطر این شرایط سخت مجبور شدم روی دلم پا بگذارم و . بهر حال با اتفاقاتی افتاد آینده خوبی واسه
این ازدواج ندیدم. دوست داشتم دو طرف باشن و ازدواج با از دست دادن خانواده جالب نیست. ببخشید که تو این مدت نا خواسته وقتتون را تلف کردم امیدوارم خوشبخت شین.
من گفتم دید خودم هم نسبت به این ازدواج تغییر کرده بود و به نظرم به صلاح هیچکدوم نبود.
بالهای صداقت راست گفت مقصر خودم بودم که قبول کردم بدون خواستگاری رسمی با این آقا آشنا شم. فکر می
کردم همین که دوتا خانواده ها اطلاع دارند کافیه اصلا فکر نمی کردم آخرش اینطوری شه :(
RE: مخالف شدن خانواده پسر برای خواستگاری
اشکال نداره عزیزم
عوضش تجربه به دست آوردی...
همینجوری تجربه آدم زیاد میشه دیگه
اما ازین به بعد حواست رو جمع کن:72:
RE: مخالف شدن خانواده پسر برای خواستگاری
دوست عزیز سلام
امیدوارم در کنار این تجربه آینده بسیار خوبی داشته باشی
با آرزوی بهترین ها برای شما:72:
RE: مخالف شدن خانواده پسر برای خواستگاری
چقدر حس بی ارزش بودن حس بدیه. همش فکر میکنم خیلی بی ارزش بودم که آقا نخواست خانواده اش را راضی کنه. اون همیشه تو حرفاش میگفت که تا حالا از همه چیز راضی بودم از اخلاقتتون طرز برخوردتون!! یعنی از من خوشش آمده بود ولی چطور تونست اینقدر سریع همه چیز را تمام کنه ؟؟ :( :(
RE: مخالف شدن خانواده پسر برای خواستگاری
دوست عزیزم کاملا احساستو درک میکنم اما سعی کن وقت خودت را انقدر پر کنی که بهش فکر نکنی
به مرور زمان حالت بهتر میشه عزیزم
برای خودت سوال نساز بزار مرور زمان حلش کنه
RE: مخالف شدن خانواده پسر برای خواستگاری
پس معلومه آدم بی اراده ای بوده. چه بهتر که این ازدواج سرنگرفت.
بخدا راست میگم. برو محله رو چراغونی کن و به همه شیرینی بده که سرنگرفت. نمیدونی چه خطری از بیخ گوشت رد شده دختر.
ان شاءاله بعدها که با یه مورد مناسب ازدواج کردی به حرف من میرسی
RE: مخالف شدن خانواده پسر برای خواستگاری
نقل قول:
نوشته اصلی توسط mapar202
دختری 25 ساله و خوزستانی هستم،حدود سه ماه و نیم پیش از طریق همکارم به دوست شوهرش که ترک قشقایی شیراز هستند برای ازدواج معرفی شدم.
اولین باری که از من خواست همدیگر را ببینیم گفتم اول اجازه بدهید من به خانوادم بگم بعد همو ببینیم و اون هم قبول کرد و گفت خانواده ی من هم در جریان این خواستگاری هستند.
ابتدا ما تصمیم گرفتیم با اجازه ی خانواده هامون 6 ماه باهم باشیم که سه ماه اولش فقط خودم رو هم شناخت پیدا کنیم بعد اگه به تفاهم رسیدیم خانواده ی اونا بیان خواستگاری من و سه ماه بعدی خانواده های همدیگرو بشناسیم و اگر مشکلی نبود ازدواج کنیم. البته ما تو این سه ماه در مورد آداب و رسوم و رفتارهای خانوادگی مون هم زیاد صحبت کردیم و تا حدودی با خانواده های هم آشنا شدیم فقط اونها را از نزدیک ندیدیم.
قرار گذاشتیم که تو این 3 ماه اول احساساتی برخورد نکنیم و کاملا منطقی باشیم که در نهایت بتونیم تصمیم درست و عاقلانه ای بگیریم. تو این مدت همه چیز خوب پیش رفت هم من از اون آقا خیلی راضی بودم و تقریبا 80 درصد معیارهایی که مد نظرم بود را داشت و هم اوشون راضی بودند تا اینکه قرار بود برای تعطیلات عید که ایشون میرن شیراز با خانوادشون صحبت کنن که بیان خواستگاری اما تو این حین یه سری اتفاقاتی رخ داد که نظر خانواده ش کاملا منفی شده و ذهنیتشون خراب شده. اتفاقی که افتاد این بود که:
تو عید پسر خاله و پسر عموی این آقا با دخترهایی که از طایفه خودشون نبودن منظورم اینه که ترک قشقایی نبودن ازدواج کردن و تو هر دو عروسی بخاطر اختلافات فرهنگی بین خانواده ها مشکلات زیادی بوجود آمده . مثلا پسر عموی این آقا که کانادا هست، قرار بوده عید بیاد ایران و جشن عروسی بگیره و بعد دوباره با زنش برن کانادا ولی وقتی آمده ایران مسقیم رفته پیش خانواده زنش و بدون اینکه به خانواده ی خودش بگه تو مراسم عروسی که خانواده زنش براش تدارک دیدن شرکت میکنه و فقط یه روز قبل از مراسم به خانوادش میگه که فردا عروسی منه. خانوادش هم که خیلی ناراحت بودن هیچکدوم نمیرن فقط باباش و برادرش را به زور راضی میکنن که برن عروسی. حالا عموی این آقا ( خواستگار من) مدام به خانواده ی برادرش ( خانواده ی همین آقا که آمده خواستگاری من)میگه ما پسرمون را از دست دادیم شما نذارید که پسرتون را ازتون بگیرن و خانواده ی این آقا هم که این ماجراها را که دیدن ناراضی شدن و میگن که باید از طایفه ی خودمون زن بگیری نه از یه فرهنگ دیگه .
ناگفته نماند خانواده ی عمو و خاله این آقا اول با این ازدواجها مخالف بودن و بعد که راضی شدن خیلی به به و چه چه می کردن و در آخر هم که اینطوری شده.
خلاصه اینکه حالا ما نمیدونیم چه کار کنیم وچطوری آنها را راضی کنیم فقط تصمیم گرفتیم که من یک ما و نیم به این آقا فرصت بدم تا خانوادش را راضی کنه و تو ایمن مدت کمتر با هم در ارتباط باشیم که اگه خانواده اش راضی نشدن دیگه ....:302:
حالا من از این اتفاقی که افتاده خیلی ناراحتم بخاطر اینکه احتمال میدم که همه چیز فقط بخاطر یه ترس غیر واقعی از بین بره چون خانواده ی ما اصلا از این مدل خانواده ها نیستند که از داماداشون بخوان با خانوادشون قطع رابطه کنن و رفت آمد نداشته باشن من دو تا خواهر متاهل دارم و خواهر بزرگم شوهرش اصفهانی است و هم فرهنگ ما نیست ولی تا حالا مشکلی نداشته و تازه خواهرم با خانواده شوهرش بیشتر از ما رفت و آمد داره.
لطفا من را راهنمایی کنید ایا من باید برای این ازدواج پا فشاری کنم یا نه ؟
من خودم شیرازیم و پدرم هم ترک قشقاییه.با این حال من هم دقیقا مشکل شما رو دارم و دقیقا هم به من گفته که یک ماه با هم هیج تماسی نداشته باشیم و من هم قبول کردم.ولی ما 5ساله با هم هستیم و تازه به این تنیجه رسیده که باید فکر کنه.ما علاوه بر اختلاف فرهنگی، اختلاف تحصیلی هم داریم.ولی من بهش گفته بودم که اصلا برای من مهم نیست.بعد از خواستگاری پدرم مخالفت کرد ولی من بعد از چندماه تلاش راضیشون کردم که یهو اینجوری شد.منم سپردمش به خدا اگه قسمت باشه برمیگرده.خیلی سخته شاید اصلا نظرش عوض نشه و بر نگرده.
توکل بر خدا
RE: مخالف شدن خانواده پسر برای خواستگاری
sh_rasti2006 عزیز با تشکر از پست شما
نقل قول:
نوشته اصلی توسط keyvan
لطفا" در تایپک های تاریخ گذشته پست ارسال نکنید، توجه به تاپیکهای زنده موجب میشود،زحمات شما بی ثمر نباشد