دیشب که تاپیک شما رو خوندم، خیلی تعجب کردم!
حتی خواب دیدم که توی وضعیت شما گیر افتادم.
فقط بگم که همه ما خوانندگان خاموش سایت منتظر یه خبر خوب از شما هستیم.
نمایش نسخه قابل چاپ
دیشب که تاپیک شما رو خوندم، خیلی تعجب کردم!
حتی خواب دیدم که توی وضعیت شما گیر افتادم.
فقط بگم که همه ما خوانندگان خاموش سایت منتظر یه خبر خوب از شما هستیم.
من بالاخره با همسرم مستقيم صحبت كردم و مشخص شد ايشان از طرف خانواده تحت فشار غير منطقي است و علي رغم مخالفت ايشان خانواده قصد متاركه دارند . اما وكيلي كه مشترك گرفتيم پرونده را از مرحله شوراي حل اختلاف عبور داده و به دادگاه ارجاع داده و الان در تماس با من و همسرم درخواست معرفي داور را كرده است كه مثلا فرمي را امضا زده و اعلام كنند كه ما صحبت هاي خود را كرديم و به نتيجه نرسيديم . من هم قصد دارم وكيل را از وكالت عزل كنم و از زندگيم دفاع كنم . اما خيلي به مراحل كار آشنا نيستم اما فكر كنم اولين گام عزل وكيل و پس گرفتن دادخواست باشد . منتظر نظر دوستان هستم
سلام
خداروشکر که همسرتون میخواد زندگی کنه.
الان دقیقا سوالتون چیه؟
مشکل شما تقریبا 60% شبیه مشکل من هستش با این تفاوت که من در دوره نامزدی بودی و شما در دوره عقد این هم لینک تایپیک من http://www.hamdardi.net/thread-21852.html
واقعا شما رو درک میکنم و میدانم چقدر سخت هستش
ولی یک نصیحت تا اونجا که میتانید عجولانه رفتار نکنید و رفتاری رو که میکنید حتما به فرداش فکر کنید تا مثل من پشیمان یا دچار عذاب نشید
الان من چطوري وكيل را عزل كنم و خودم يك وكيل بگيرم؟
آيا در اين مرحله كه پرونده از شورا حل اختلاف به دادگاه رفته ميشه دادخواست را پس گرفت؟
ميخوام ببينم چطوري ميشه خانواده همسرم را تحت فشار بگذارم . من اين موضوع را مي دونم كه اگر آنها براي مهريه اقدام كنند من در نهايت محكوم هستم اما اميدم اين هست اينها با گرفتن مهريه تحت فشار قرار بگيرند
برادر گرامی بهتره شما با یه وکیل مشورت کنید..چرا که این سایت در خصوص مسائل مشاوره در زمینه خانواده هستش.
میتونید با شماره تلفن 129 هم تماس بگیرید.البته چند بار تماس بگیرید چون برخی مواقع نظراتشون باهم فرق میکنه.
سلام دوستان
بعد از مدتي غيبت اومدم كمي از اتفاقات رخ داده شده بگم
راستش مونده بودم چطور توضيح بدهم اما به هر حال اينجا هستم تا بگم و نظرات . راهنمايي هاي دوستان را جويا بشم
راستش بعد از صحبت من و خانمم هم ايشان و هم من متقاعد شديم در جريات رابطه مون در زمان عقد اشتباهات زيادي داشتيم و هر چند خانمم هر چند وقت از من و خانواده ام گله مي كرد اما من سعي كردم جواب ندادم تا به نوعي از لحاظ روحي تخليه بشه
من هميشه فكر مي كردم همسرم مشكلات و حرفهاي خصوصي بين خودمون را به خانوده اش منعكس ميكنه اما الان متوجه شدم همسرم چون خواهري دو قلو دارد و ايشان نيز رابطه نزديكي با همسرم دارد با او مدام درد و دل ميكرد و ايشان مطالب خصوصي را با جزئيات به شخص مادر همسرم و خانوده اش گزارش مي دادند . البته بخشي از صحبت ها را نيز همسرم منتقل مي كرد حالا چه ضعف از ديد خودش چه قوت كه اين باعث شد مادرزنم در اين بحث ها مدام اين مطالب را سر من بكوبه
بحث از اينجا ناشي مي شود كه خانوداه همسرم خيلي به حرفهاي همسرم اهميتي نمي دهند و بعد از بهم خوردن جدايي توافقي پدر همسرم با جعل امضا ايشان وكالت به وكيل براي اجرا مهريه و 250 سكه داده و بعد از اينكه من اين موضوع را به همسرم گفتم ايشان جر و بحثي با خانواده خود داشتند اما در نهايت كاري نكردند!چون احساس مي كنم يك رودربايستي با خانواده دارد .
من نيز وكيل گرفتم و تقاضاي تمكين كردم و وقتي دادخواست به دست خانوده همسرم رسيد همسرم به من اعلام كرد من نمي تونم روز جلسه تمكين در دادگاه بيايم .
من حتي پدر و پدربزرگ و عمو خودم را براي حل مشكلات به سمت خانه شان فرستادم اما باز مادر ايشان همان مواضع قبلي را اعلام كرد . اما عمو بنده پيشنهاد داد كه دو نفر ما پيش مشاور برويم و نظريه كارشناس را ملاك كنيم . در اون روز آنها گفتند بايد فكر كنيم و من هم در صحبت با همسرم تا حدي توانستم هم ايشان را مجاب به رفتن نزد مشاور بكنم .در واقع مشكل من مادرهمسرم هست كه به نظرم عقده هاي دوران زندگي خودش را در داماد هايش جستجو مي كند و حتي در زمان ازدواج هم خيلي موافق نبود اما همسرم او را متقاعد كرد.
از طرفي همسرم يك برادر دارد و تنها برادر ايشان كه با 36 سال سن هنوز ازدواج نكرده و دنبال خوش گذراني هاي پسرانه خودش هست و در واقع مادرش او را به عنوان الگو قرار مي دهد طوريكه در پاسخ به پيشنهاد مشاوره اعلام كرد پسرم خودش يك روانشناس هست در حاليكه من نظرم اين هست ايشان در ايدولوژي هاي خودشان دچار انحراف هستند به طوريكه اين انحرافات بر مادر و كل خانه تاثير مي گذارد و در كل اين خانواده نمو يك خانواده زن سالار هست.
نظر وكيل بنده اين بود كه با گرفتن مهريه كلا سمت مقابل به بن بست مي رسند و بايد تصميمي براي خروج از اين بن بست بگيرند اما من مي ترسم اين مادر حتي دخترش را قرباني كند كه حتي با طولاني شدن روند همين موضع را داشته باشد.
جالب اينجاست ما در زماني كه پدرم به خانه شان رفت رسما اعلام كرد كه ما تلاق نمي دهيم و مادر ايشان مي گفت بايد تلاق بدهيد و گفت مگر ما مهريه را مي خواهيم بگيريم و ناخودآگاه نشان داده پشت اجراي مهريه خواست ديگري نهفته هست
الان من به همسرم پيشنهاد دادم كه پدرش را متقاعد كند من و پدرشان و شخص همسرم براي اينكه از نزديك شاهد حرفهام باشد با هم نشستي داشته باشيم اما نمي دانم با اين مادر زن چه كار كنم. در واقع من قصد اصلاحش را ندارم چون اصلاح نمي شود اما با رفتارش پدر زنم را نيز مجاب مي كند با او همراهي كند.واقعا چطور مي شود با اين زن برخورد داشت و در او رسوخ كرد؟زني كه حتي به خانواده همسرش اجازه دخالت در امور زندگيش را نمي دهد .وقتي پاي يك زن در ميان باشد اوضاع كمي پيچيده مي شود .اين سوالي هست كه همه فكرم را به خودش مشغول كرده كه چيكار كنم.
صندوق ورودی پیغام خصوصی هاتون رو پاک کنین ، متنی رو می خوام براتون بفرستم
انجام شد