چند سالته ساناز؟
قبلا جدا شدي؟
نمایش نسخه قابل چاپ
چند سالته ساناز؟
قبلا جدا شدي؟
قبلا نوشته بودم که من بخاطر همین مسئله شک و بدبینی که دارم همسرم اجازه نمیده که بچه دار بشیم چون هرروز دعوا داریم ولی منم توی این مدت چهارساله زیاد پیگیر بچه نبودم ولی الان مدتی هست که احساس تنهایی میکنم میگم شاید بچه دار بشم سرم گرم بشه اینقدر به نکات ریز شوهرم گیر ندم و دیگه خودم بهش گفتم که بچه میخوام اما قبول نمیکنه میگه اول باید مشاوره بری خوب بشی بعد ، ولی من فکر میکنم میخواد از زیرش در بره و منو دوست نداره و میخواد چدا بشه. آخه ما کم سنو سال نیستیم دیگه داره دیر میشه برای بچه دارشدن درصورتیکه از همسر قبلش هم بچه نداره باید بیشتر بچه بخواد. من 33 همسرم 35 سالشه
گه تو تاپیک قبلیت نگفتی که همسرت بلاخره بهت پیشنهاد بچه دار شدت داده؟
علت جداییت از همسر قبلیت چی بود ساناز جان؟
آیا این حساسیت ها رو در مورد اونم داشتی؟
فکر میکنم قیافه و حتی صدای من بعداز چهارسال براش عادی شده و چون درکارش زیاد باخانمها تلفنی صحبت میکنه میترسم که صدای اونها براش جذاب باشه و بره سمت اونها. توروخدا بگید چیکار میتونم بکنم. :302:
نازنين عزيزم! فرق مرد چشم چرون ومعمولي رو كه انشالا فهميدي؟
عزيزم من شوهرم هم خوش صداست هم خوش چهره ولي الان واسم عادي شده يعني الان ديگه دوستش ندارم؟خودت چي ديگه شوهرتو دوستش نداري؟اگه قراره الان عادي شده باشي و اون هم اهل رها كردن بود تا حالا هزار بار اين كارو انجام داده بود اون هنوز كنارته و واسه عيد بخاطر تو برنامه مسافرت گذاشته وخانم گلم خواهر عزيزم اگه مي خواست چشم چروني كنه تو رو با خودش نمي بردتنها ميرفت كما اينكه اين كارو خيليا ميكنن.
خواهرانه بهت بگم:
1.يه خرده وسواس فكري گرفتي.حتما تنها پيش يه روانپزشك برو بعد اگه همسرت هم اومد چه بهتر.
2.به خودن برس.تو هم زيبايي هم دوست داشتني.به علايق خودت اهميت بده واسه خودت هديد بگير با دوستات بيرون برو.به ياد موفقيت هاي كاري و تحصيلي ات بيفت.توي يه زمينه كه علاقه و استعداد داري مثل خود ارايي عكاسي موسيقي اشپزي يا هر چيز ديگه اي كلاس برو.
3.تا وقتي مشكلت مرتفع نشده بچه دار نشو.
4.حتما اگر واست مقدوره ورزش كن مخصوصا يوگا و شنا.
در ضمن به جاي حل مسئله صورت مسئله رو پاك نكن....تو هيچ وقت نمي تونستي با مردي ازدواج كني كه هيچ زنيو نبينه!!!
نقش تو توي اين مشكل خيلي پر رنگ تر از همسرته پس ابتدا به فكر حل كردن قسمت مربوط به خودت باش...
اره اقلیما جان گفته بودم ولی شوهرم اولش گفت باشه اینکارو میکنیم ولی بعد از عید منم فکر کردم راست میگه ولی بعد از چندروز نظرش عوض شد و گفت باید بری مشاوره و هرچی اون بگه، منم فعلا یک جلسه رفتم مشاوره پیش همون خانم دکتری که دوسال پیش میرفتم و چند جلسه بیشتر نرفتم دیگه و رها کردم. بازم پیش این رفتم خیلی تعجب کرد دید ما باز با هم زندگی میکنیم و در آخر جلسه گفت نباید فعلا بچه دار بشی چون همورمونهای بدن در حاملگی بهم میریزه و تو هم ارامش نداری شاید کارت به بستری شدن بکشه. و اون موقع که تاپیک قبلی رو باز کردم همسرم گفت باشه من فکر کردم راست میگه ولی بعد نظرش عوض شد البته من بهش گفتم اگه دوست نداری با من بچه داشته باشی من اصراری ندارم جدا میشم توبرو ازدواج کن و بچه دار شو ولی میگه من اگه بچه بخوام فقط با تو میخوام ولی نه حالا تا اوضاع آروم بشه.
راستش من همسر اولمو اصلا دوست نداشتم بخاطر لجبازی با خانوادم ازدواج کردم وبعدش پشیمون شدم بهش گفتم من بچه نمیخوام ولی ناخواسته باردار شدم و اون نذاشت سقط کنم. الان بچم پیش من نیست با پدرشه. و اذیت خانوادش هم باعث شد دیگه نتونم تحمل کنم ازطرفی دوستش هم نداشتم دیگه جدا شدم . اون موقع هم حساس بودم ولی نه به این شدت یکسال اول زیاد بود حساسیتم ولی از ازدواج دومم خیلی شدید شده شاید چون این رو بیشتر دوست دارم یا چیز دیگه ای هست نمی دونم دلیلشو.
ما خانوما دوست درايم گاهي براي فرار از واقعيت يا ترس از درست بودن تصوراتمون در باره شوهرمون خودمون يا بقيه رو گول بزنيم يا كل مطلب رو نگيم...دوست عزيزم...از شوهرت غير اي اين نگاههاي عادي يا صحبت هاي عادي بعد از ازدواج چيز خاصي مثل دوستي اينترنتي يا تلفني ديدي؟
اگه مي خواست بره چشم چروني هرگز تو را با خودش نمي برد. بلكه تنها مي رفت.
فرشته سفید جان من تلفنی چیزی ازش ندیدم حالا اگه موبایل دیگه ای در محل کارش داره دیگه نمیدونم ولی روی خط اصلیش تا حالا چیزی ندیدم. ولی یه بار داشتم لپ تاپشو نگاه میکردم چند تا آی دی دیدم که یکیشون شبیه به همون آی دی بود که قبل از ازداج با من با اون چت میکردیم گفتم مگه تو هنوز توی چت میری ، گفت نه من نمیدونم این چیه قسم خورد گفت من فقط دوتا ایمیل دارم که خودت میدونی و پسوردشو داری گفتم پس اینها مال کیه گفت نمیدونم شاید مال دوستمه که چندبار با لپ تاپ من کارکرده. ولی اون آی دی که قبل از ازدواج با من چت میکرد رو وقتی عقد کردیم جلوی خودم سوزوند ولی نمیدونم بازم از اینکارا میکنه یا نه. بهش گفتم یعنی آی دی دوستت اینقدر شبیه مال خودت هست؟ میگه میشه همش گفت نمیدونم ولی قسم میخورد که ای دی یا ایمیلی نداره بعد گفت شاید من همینطوری رفتم این ای دی رو زدم ببینم کارمیکنه هنوز یا نه؟ گفتم آخه برای چی باید این کارو کرده باشی. گفت اصلا یادم نمیاد کرده باشم ولی میگم شاید یه روزی این کارو کردم از روی کنجکاوی. نمیدونم راست میگه یا نه ولی من سعی کردم قسم قرانشوباور کنم . درصورتیکه همیشه هم به قسماش شک دارم. چون اهل نماز نیست میترسم الکی دست روی قران بزاره ولی نمیدونم چطور خدا کاری به کارش نداره. نظر شما چیه ؟؟؟
ساناز خانم بايد براي حل مشكلت به دكتر روانشناس مراجعه كني و همه چيز را صادقانه براش تعريف كني تا كمكت كنه.نقل قول:
نوشته اصلی توسط sanazi_o
شما بيش از حد شكاكي!
این هم بگم که دوبار شماره یک شرکت رو که من نسبت به منشی اونجا حساسیت داشتم از گوشیش پاک کرده بود که من متوجه شدم خیلی دعوامون باالا گرفت و گفت بخاطر اینکه تو آرامش داشته باشی و چون به اون شماره حساسی اینکارو کردم گفتم اگه ریگی به کفشت نیست چرا اینکارو کردی همش همین حرفو میزد نمیدونم راست میگه یا دروغ.