البته تمام اين حرف ها مال 3-4 ساعت هست. بعد عذرخواهي مي كنه و اصلا حرف هاي زشتي را كه زده به ياد نمي آورد.
البته اينبار داره يك مقدار طولاني مي شه. مثل اينكه اين دفعه مامانش خيلي تلاش كرده (اينجوري :161::161::161::161:)
نمایش نسخه قابل چاپ
البته تمام اين حرف ها مال 3-4 ساعت هست. بعد عذرخواهي مي كنه و اصلا حرف هاي زشتي را كه زده به ياد نمي آورد.
البته اينبار داره يك مقدار طولاني مي شه. مثل اينكه اين دفعه مامانش خيلي تلاش كرده (اينجوري :161::161::161::161:)
لیلا جون اولا تو که اینو می دونی اولا سعی کن زیاد به پر و پاش نپیچی
بعدشم وقتی می دونی اون داره سطحی فکر می کنه و ذهن سطحیش اینقدر فعاله پس ازش دلخور نشو و این جور وقتا جواب حرفاشو نده و بهش بگو مهدی جان بعدا باهم صحبت می کنیم
و اینم به این معنا نیست که تو حرفاشو تایید کردی در واقع این به این معناست که تو اون و شرایطشو درک کردی همین
یعنی بهش کمک کن تا ذهن سطحیش یه جوری خاموش شه....
ماشاا........ خودت واردی دیگه .........
بعدم زمانی که اوضاع خوبه باهاش در این مورد حرف بزن البته با رعایت کامل شرایط گفتگو
لیلای عزیز...همدلی به مفهوم تایید حرفهای یک نفر نیست بلکه انتقال این پیامه:من تو رو درک میکنم.
و این پیام الزاما با حرف منتقل نمیشه بلکه زبان بدن،طرز نگاه،نحوه ی برخورد و حتی موج احساسی شما میتونه این پیامو منتقل کنه.
وقتی همسرت بر میگرده خونه و شروع میکنه به ایراد همون طور که گفتم جواب نده سعی کن فضای ذهنیشو عوض کنی.میگه گاز کثیفه اگر واقعا کثیفه جواب بده آره راست میگی! حرفهایی میزنه که عصبانیت میکنه مثله این که دوست پسر داری! با خنده و شوخی بحثو عوض کن.
خیلی مهمه که بتونی این زمانو کنترل کنی و اجازه بدی احساسات همسرت تخلیه بشه در عین حال تنش هم ایجاد نشه.
یک چیز دیگه:نمیدونم چطور همسرت راهی خونه مادرش میشه.یعنی طرز برخورد شما قبل از رفتنش چیه؟ناراحت میشی؟خودخوری میکنی؟همسرتو با روی باز و خوشحالی وقتی میخاد به مادرش سر بزنه بدرقه کن.یا مثلا اگه بعد از کار میره شما هیچ تغییر رفتاری نشون نده.
در ضمن وقتی اونجاست باهاش تماس نگیر.
وقتی هم برگشت همون طور که گفتم از در محبت و گذشت وارد شو.نترس که همسرت سو استفاده میکنه نه...در اون شرایط شکل بچه ای رو داره که عصبانیه.شما از بالغت کمک بگیر...
در نهایت بازهم تاکید میکنم حتما تلاش کن که رفته رفته بتونی آمادگی ارتباط هر چند بسیار اندک رو با خانواده ی همسرت در خودت ایجاد کنی.چون این راه حلها همگی مقطعیه و هرگز ز ز ز نمیتونی این خلا احساسی رو پر کنی مگر از روش درستش.
به روز آوري
ممنون ميناي عزيزم عاليه حتما امتحانش مي كنم. فقط مي شه كمي بيشتر توضيح بدي عزيزم.نقل قول:
نوشته اصلی توسط آفتاب همدرد
مي دوني زن اميدوار عزيز راستش را بخواي نگرانم كم كم حرف هاي مادرش در ذهنش حك بشه و من را ديگه اينقدر كه الان دوست داره دوست نداشته باشه.
من هم مهدي را خيلي دوست دارم و هم زندگيم را. ولي خوب چيكار مي تونم بكنم وقتي مادرش بيماره؟
ليلا خانم
همدلي يعني سكوت و صبر و تحمل فردي كه از درون تحت فشار قراردارد نه ميتواند مادر را ول كند يا اگر ول كند ضربه بزرگتري را بايد تحمل كند بدون در نظر گرفتن حتي احساسات فرزندي و غيره كه در نتيجه با توپ پر تري پيش تو خواهد اومدو...ونه دوست دارد از زندگي مشترك و زناشويي خويش دست بردارد . لذا به قول خودتون تحمل چند ساعت در هر ماه كار شق القمري نيست لازم نيست ما هميشه در كل ساعات و ثانيه هاي عمرمان از طرفمان بخواهيم كه تسليم منطقي باشد كه بايد به تقصير مادرش اعتراف كند و خانواده اش را بشكند بگذاريد غرورش بيش از اين خرد نشود وگرنه تكه پاره هاي آن باطراف اثابت خواهد كرد و تو نزديكترين و حساسترين در معرص اصابت آن هستي. بزرگي و كرامت و مديريت يعني صبر و تحمل ناملايمات در لحظات بحراني تا آرامش برگردد.
و اما برقراري رابطه محدود را بايد خود از موضع بزرگوارانه و در حدي كه خودت تعريف ميكني بتواني ايجاد كني تا اتهام كلي را هم از خودت برداري.خيلي خشك و متين
لیلا جان من هم مشکلی مشابه با مشکل شما داشتم ولی با همفکری دوستان به نتایج خوبی رسیدم. به نظر من سعی کن در اون 3 ساعت که همسرت از خونه مادرش میاد به هر نحو که شده محیط منزل را شاد و سر زنده کنی طوری که شوهرت نتونه زیاد به حرف مادرش فکر کنه وسعی نکن در مقابل حرفای همسرت جبهه بگیری اون زمان رو با شوخی و خنده سپری کن انشاال... که جواب بگیری:72:
بنظرم ارزش داشته باشد که شما هر سه چهار هفته یکبار به مدت فقط 4-5 ساعت ناشنوا شوی :163:نقل قول:
نوشته اصلی توسط ليلا موفق
حالا بیا این چند ساعت در ماه رو اصلا نشنو، بذار هرچی دلش می خواد بگه، شما هم خوبی های شوهرت رو با این چند ساعت از بین نبر. نشنو تا نه به دل بگیری و نه بخوای جواب بدی که جرقه ای که می گی زده بشه.