RE: دلم اندازه دنیا گرفته (به دنبال راهی برای اصلاح زندگیم)
سلام دوست عزیز
هنوز که عجولی گل دختر؟ :)
نوشتی چگونه بی تفاوت باشم؟
برایت یک مثال می زنم که امیدوارم به کارت بیاید!
آتیس عزیز!!
من خواهری دارم که بسیار غر می زند و اعصاب همه را خورد می کند و من با او زیاد در ارتباطم!
همیشه از دستش کلافه می شدم و بالاخره دعوایمان می شد!
تا اینکه یک روز به خوردم گفتم : بهار! تو که داستان شهید بابایی را دنبال می کنی و همواره
ایشان را الگو قرار می دهی پس چرا مثل او بزرگوارانه رافتار نمی کنی!
حالا او اخلاقش این طور است! تو چرا مثل او مقابله به مثل می کنی و هی نیش و کنایه
میزنی؟
بعد با خودم تصمیم گرفتم در مقابل بد خلقی ها و غر زدن های او بی تفاوت باشم و تنها با
سکوت و لبخند آرامش کنم...به خودم گفتم نباید کسی را دائم مورد نکوهش قرار داد و گفت این
اخلاقت بد است یا آن اخلاقت!
گفتم که بگذار با حسن خلق و صبر و انجام روش درست بدون انتقاد یا گلایه رفتار کنم تا روی او
تاثیر مثبت بگذارم!
آتیس باور نمی کنی که این روش من چقدر معجزه کرد!
خواهر من الان خیلی کمتر غر میزند و رفتارش بسیار بهتر شده و فهمیدم که دارد کم کم تاثیر
میگیرد و من به شیوه خودم ادامه می دهم تا هم صبور تر باشم هم رفتار درست تری داشته
باشم!
پس میبینی این تصمیم درست هم به نفع من بوده هم خواهرم...هر وقت هم می خواهم نا امید
شوم باز یاد منش آن شهید بزرگوار می افتم و دوباره صبوری و سعه صدر پیشه می کنم!
یعنی دائم به خودم نهیب می زنم و مراقب افکار و اعمالم هستم!
می دانم گاهی خسته می شوی و کم می آوری ، طبیعی هم هست!
اما....
تو با حساسیت های نا بجا و گیر دادن های بیهوده به رابطه مادر و پسر ، شوهرت را کلافه
کرده ای و در هنگام عصبانیت و دعوا ، حلوا خیرات نمی کنند!
گل دختر
سعی کن همسرت را کلافه نکنی!
تو هم با قرار دادن یک الگو مثل صبوری و حسن خلق "خانوم فاطمه زهرا (س)" ، هرگاه دچار
خشم یا عصبانیت شدی ، به یاد این باش که تو میخواهی تغییر کنی چون تکرار رفتارهای
اشتباه گذشته تنها می تواند تو را از همسرت دور تر کند و زندگیتان را تلخ تر!
پس به رفتارشان حساس نباش!
برای حساس نبودن کافیست به این فکر کنی که اگر مادر تو هم مریض بود قطعا تو نگرانتر از
وقتی می شدی که مثلا همسرت مریض است!
جایگاه تو به عنوان همسر با مادر شوهرت فرق دارد!
عزیزم
خودت را به کاری مشغول کن و خودت را در رقابت با مادر شوهرت نبین!
هرگاه که در دلت شروع به حرص خوردن می کنی به این فکر کن که مگر چه میشود که
همسرم به مادرش توجه نشان دهد؟ کمی مهربان باش و در دلت با مادر شوهرت رقابت نکن و
کمی بخشنده تر باش و بی تفاوت به آنها تو هم از شادیشان شاد باش :)
باور کن به همین راحتی است! ... هرگاه هم افکار منفی به ذهنت اومد آنها را بیرون کن و به
یاد الگوهایت بیفت و اینکه چه اشکالی دارد که همسرت به مادرش محبت کند؟
اگر واقعا یک نوع اختلال و حساسیت بیجا می بینی حتما به یک مشاور خوب مراجعه کن چون
با ادامه این حساست ها در آینده دچار مشکلات زیادی می شوی!
RE: دلم اندازه دنیا گرفته (به دنبال راهی برای اصلاح زندگیم)
سلام آتیس عزیز.
تو داری با دستای خودت زندگیتو به چالش می کشی.به قول بهار عزیز توی دعوا حلوا خیرات نمی کنن اما این حرف شوهرت زنگ خطر باشه برات.منم یه پیشنهاد دارم که می تونی در کنار حرفای بهار بهش توجه کنی اونم اینه که پیش دستی کنی تو محبت کردن.یعنی زودتر از همسرت دست به کارشی و واسه مادر همسرت جا بندازی.و نمونه های مشابه.
RE: دلم اندازه دنیا گرفته (به دنبال راهی برای اصلاح زندگیم)
نقل قول:
نوشته اصلی توسط eghlima
میشه بگی چه طوری خودتو تنبیه و یا تشویق می کنی؟!!
اقلیمای عزیز
در خصوص سوال پرسیده شده چند خطی می نویسم با اجازه آتیس عزیز :
برای تنبیه خودمان
در خصوص انجام کارهای اشتباه و اینکه دوباره تکرارشان نکنیم خودمان را به
اندازه مدتی محدود از انجام کارهایی که دوست داریم انجام بدهیم یا خوردن چیزهایی که دوست
داریم بخوریم ، محروم می کنیم و در ازای آن اشتباه جبران مافات می کنیم!
برای تشویق خودمان
درخصوص انجام رفتارهای درست که منجر به اتفاقات خوب می شود با خریدن یک هدیه یا گل
برای خودمان یا انجام کاری که دوستش داریم یا خوردن چیزی که از ان محرومیم خود را تشویق
می کنیم تا ضمیر ناخود آگاهمان یادش باشد که چرا پاداش گرفته و دائم کارهای مثبت انجام
بدهد و مثبت اندیش شود!
RE: دلم اندازه دنیا گرفته (به دنبال راهی برای اصلاح زندگیم)
سلام آتیس عزیز
به نظر من همه ما زن ها دوست داریم که مرکز توجه همسرمون باشیم . دوست داریم همسرمون فقط ما رو ببینه و فقط ما براش عزیز باشیم.اینا همش قبول ، اما عزیزم فکر نمی کنی یه مقدار زیادی حساس شدی؟
قبول دارم اون محبتی رو که میخوای از همسرت دریافت نمی کنی و در مقابل میبینی که محبت همسرت مال مادرشه و این برات آزاردهنده هست. اما اگه بخوای اینجوری واکنش نشون بدی و مرتب غر بزنی و دعوا راه بندازی مطمئن باش راه به جایی نمی بری که هیچ بلکه اوضاع از این هم که هست بدتر میشه. به عنوان کسی که به دلایل مشکلاتی مشابه مشکل شما از همسر سابقم جدا شدم بهتون اعلام خطر می کنم که نذارین سر این مسائل زندگیتون به لبه پرتگاه برسه. می دونم به همسرتون وابسته هستین و حق هم دارین که ازش انتظار توجه و محبت داشته باشین اما ایشون هم مادر همسرتون هستن و مطمئنا تا به امروز زحمت های زیادی برای همسرتون کشیدن. سعی کنین نیتتونو خیر کنین و فکر کنین که مادشوهرتون هم مادر خودتون هستن. اگه این طرز فکرو داشته باشین فکر می کنم خودتونم کمتر اذیت بشین.:72::72: